💥 شيطان دو ركعت نماز را در چهارهزار سال خوانده است، اما ما نمیتوانیم یک نماز یکساعته بخوانیم!
مثلاً نماز هزار «قلهوالله» در #شب_عيد_فطر را هرچه تلاش کنیم نمیتوانیم با خشوع بخوانيم!
«نقشههای شیطان پيچيده است و آگاهيهاي فراواني دارد. و خيلي هم رياضت كشيده.
#مرتاضهاي_هندي بیست سال رياضت ميكشند و واقعاً همه چيز انسان را ميدانند، بعضي از اينها وقتي کساني نزد آنها رفتند، گفتهاند كه: از كجا آمديد، چندساله هستید، پدر و مادرتان كيستند، اقوامتان چه كساني هستند! حتي گاهي ميگويند كه چه حوادث بزرگي در سالهاي آينده اتفاق ميافتد! اينها گوشهاي از آثاري است كه مربوط به #رياضات اينهاست، و رياضات آنان كه چيزي نيست؛ در روايت هست كه دو ركعت نمازِ شيطان، چهارهزار سال طول كشيد. در حالي که ما نميتوانيم يك نماز يك ساعته بخوانيم! مثلا نماز هزار «قل هو الله» در شب عيد فطر را هر چه تلاش کنیم نمیتوانیم با خشوع بخوانيم!
بنابراين رياضات و تواناييهاي او بسيار زياد است و امثال بنده توانا نيستيم، اگر خدا به ما حال بدهد و #نماز_شب بخوانيم و هفتاد استغفار بگوئيم، از دهم به بعد از حال خارج مي شويم؛ اما شيطان در چهار هزار سال، دو ركعت نماز خواند.
او #فنون_تصرف در ما را ميداند، ما هم نميتوانيم در مقابل او بايستيم؛ اگر حمله كند ما خودمان نميتوانيم در مقابل او ايستادگي کنيم. این وجود مقدس نبی اکرم(ص) و امامان معصوم است که محیط به دستگاه شیطان است.
شيطان به طرف #انبياء آمده و از آنها هم تركِ اوليٰ گرفته است. ما غافليم و نميفهميم گناه يعني چه؟ آنها كه ميفهميدند، اگر ترك اولي ميكردند دویست سال گريه ميكردند؛ حضرت آدم(ع) يك ترك اولي انجام داده، در بعضي روايات دارد كه دویست سال گريه ميكند. اين عمل ايشان، گناه نبود؛ پيامبر خدا كه گناه نميكند؛ ترك اولي كرده. شيطان با اينكه ميدانسته در مخلصين راه ندارد (إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ) [به سراغشان میآید.] مخلصين چه كساني هستند؟ كساني هستند كه همه وجودشان پر از خداست؛ مخلصين آنهايي هستند كه هيچ جاي خالي در وجودشان نيست كه ديگري بخواهد نفوذ كند؛ هر جا خالي بود خداوند متعال پر كرده.
ما صمد نيستيم، بلكه تُهي هستيم؛ منتها گاهي آنچه ما را پر ميكند، بتها هستند؛ دنيا ما را به جلوههاي مختلف پر ميكند،دوستمان، برادرمان، مال و رياست همه در يك جاي قلب ما هستند و همه هم با ما بازي ميكنند...».
#استاد_میرباقری
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
چه کنیم خدا ما را لایک بکند
🔸راه رسیدن به رحمت بی منتهای الهی سه گام بیشتر نیست که آیات ۵۴ و ۵۵ سوره زمر آن را به تمام مشتاقان طی این طریق معرفی می کنند.
🔸قرآن کریم پس از آنکه در آیه ۵۲ به تمام بندگان گنهکار الهی مژده آمرزش تمامی گناهان را میدهد (إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا) راه بازگشت و دستیافتن به رحمت الهی را نیز به آنها آموزش میدهد.
1⃣ گام نخست توبه و پشیمانی از گناه و روی آوردن به سوی خدا: در آغاز توصیه میکند که به سوی پروردگارتان بازگردید و مسیر زندگی خود را اصلاح کنید (وَأَنِیبُوا إِلَى رَبِّكُمْ)
2⃣ گام دوم ایمان آوردن و تسلیم بودن در برابر فرمان او: در این مرحله دستور این است که در برابر او تسلیم شوید و فرمانش را به گوش جان بشنوید و پذیرا گردید (وَأَسْلِمُوا لَهُ)
3⃣ گام سوم عمل صالح: بعد از پیمودن آن دو مرحله نوبت به مرحله سوم میرسد که مرحله عمل است. میفرماید: از بهترین دستوراتی که از سوی پروردگارتان بر شما نازل شده پیروی کنید (وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَیْكُم مِّن رَّبِّكُم).
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
امام صادق عليه السلام:
خداوند عزّوجلّ هيچ درى از روزى را بر مؤمن نمى بندد، جز اين كه بهتر از آن را براى او مى گشايد
ما سَدَّ اللّهُ عزّوجلّ عَلى مُؤمِنٍ بابَ رِزقٍ، إلّا فَتَحَ اللّهُ لَهُ ما هُوَ خَيرٌ مِنهُ
بحارالأنوار جلد72 صفحه52
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
داناب (داستانک+نکاتناب)💠
⭐️چگونه خوبتر نماز بخوانیم؟ 🚩 پاسخبهشبهاتفــجازی👇 🆔 @shobhe_shenasi
چگونه خوبتر نماز بخوانیم (۲)
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
دختر کوچولو وارد بقالی
شد و کاغذ به طرف
بقال دراز کرد و گفت ؛
مامانم گفته چیزهایی که
در این لیست نوشته رو
بهم بدی ، اینم پولش ...
بقال کاغذ را گرفت و
لیست نوشته شده در
کاغذ را فراهم کرد و به
دست دختر بچه داد ، بعد
لبخندی زد و گفت ؛ چون
دختر خوبی هستی و به
حرف مادرت گوش میدی
میتونی یک مشت
شکلات به عنوان جایزه
برداری ...
ولی دختر کوچولو از
جای خودش تکان نخورد
مرد بقال که احساس
کرد دختر بچه برای
بر داشتن شکلات ها
خجالت میکشه گفت ؛
" دخترم ! خجالت نکش ، بیا
جلو خودت شکلاتها را
بردار " دخترک پاسخ داد ؛
" عمو ! نمی خوام خودم
شکلاتها را بردارم ،
نمیشه شما بهم بدین ؟"
بقال با تعجب پرسید؛
چرا دخترم ؟
مگه چه فرقی میکنه ؟
و دخترک با خنده ای
کودکانه گفت ؛ اخه مشت
شما از مشت من
بزرگتره !
☑️ مشت خدا از همه بزرگتر است!!
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
AUD-20200524-WA0020.mp3
زمان:
حجم:
10.72M
🎙 مداحی میثم مطیعی بهمناسبت بازگشایی حرم مطهر امام رضا(ع)
🌹سلام آقا، غریب آشنای طوس... به لطف تو دوباره اومدم پابوس...
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
«خاطره اي زيبا از يک پزشک متخصص اطفال»
من دکتر س.ص متخصص اطفال هستم.
سالها قبل چکي از بانک نقد کردم و بيرون آمدم.
کنار بانک دستفروشي بساط باطري، ساعت، فيلم و اجناس ديگري پهن کرده بود.
ديدم مقداري هم سکه دو ريالي در بساطش ريخته است.
آن زمان تلفنهاي عمومي با سکه هاي دو ريالي کار ميکردند.
جلو رفتم يک تومان به او دادم و گفتم دو ريالي بده؛
او با خوشرويي پولم را با دو سکه بهم پس داد و گفت: اينها صلواتي است!
گفتم: يعني چه؟ گفت: براي سلامتي خودت صلوات بفرست و سپس به نوشته روي ميزش اشاره کرد.
(دو ريالي صلواتي موجود است)
باورم نشد، ولي چند نفر ديگر هم مراجعه کردند و به آنها هم...
گفتم: مگر چقدر درآمد داري که اين همه دو ريالي مجاني ميدهي؟
با کمال سادگي گفت: ۲۰۰تومان که ۲۰ تومان آن را در راه خدا و براي اين که کار مردم راه بيفتد دو ريالي ميگيرم و صلواتي ميدهم.
مثل اينکه سيم برق به بدنم وصل کردند، بعد از يک عمر که براي پول دويدم و حرص زدم ،ديدم اين دست فروش از من خوشبخت تر است که يک دهم از مالش را براي خدا ميدهد.
در صورتي که من تاکنون به جرأت ميتوانم بگويم يک قدم به راه خدا نرفتم و يک مريض مجاني نيز نپذيرفتم.
احساساتي شدم و ده تومان به طرف او گرفتم
آن جوان با لبخندي مملو از صفا گفت: براي خدا دادم که شما را خوشحال کنم.
اين بار يک اسکناس صد توماني به طرفش گرفتم و او باز همان حرفش را تکرار کرد.
من که خيلي مغرور تشريف دارم مثل يخي در گرماي تابستان آب شدم...
به او گفتم : چه کاري ميتوانم بکنم؟
گفت:
خيلي کارها آقا! شغل شما چيست؟ گفتم: پزشکم.
گفت: آقاي دکتر شب هاي جمعه در مطب را باز کن و مريض صلواتي بپذير؛ نميدانيد چقدر ثواب دارد!
صورتش را بوسيدم و در حالي که گريان شده بودم ، خودم را درون اتومبيلم انداختم و به منزل رفتم.
دگرگون شده بودم، ما کجا اينها کجا؟!
از آن روز دادم تابلويي در اطاق انتظار مطبم نوشتند با اين مضمون؛
<شبهاي جمعه مريض صلواتي ميپذيريم>
دوستان و آشنايان طعنه ام زدند،
اما گفته هاي آن دست فروش در گوشم هميشه طنين انداز بود و اين بيت سعدي:
گفت باور نمي کردم که تو را
بانگ مرغي چنين کند مدهوش
گفتم اين شرط آدميت نيست
مرغ تسبيح گوي و ما خاموش...
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
5.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 انیمیشن کُج میری
🌀 ماجراهای کورینا ( شایعه پاشی )
____
✅ در یه سری از مراکزو باید بست ، مثل مراکز شایعه پراکنی ؛ آخه این درسته همچین بلایی سر غلام بیاد ؟
😃😃
.........................
( نویسنده : سهیل محبوب صابری )
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
🌟 #زنگ_تفکر 🌟
پس از درگذشت پدر،
پسر، مادرش را به خانه سالمندان برد و هر لحظه از او عیادت میکرد.
یکبار از خانه سالمندان تماسی دریافت کرد که مادرش در حال جان دادن است!
پس با شتاب رفت تا قبل از اینکه مادرش از دنیا برود، او را ببیند.
از مادرش پرسید: مادر چه میخواهی برایت انجام دهم؟
مادر گفت: از تو میخواهم که برای خانه سالمندان پنکه بگذاری، چون آنها پنکه ندارند و یخچال غذاهای خوب بگذاری، چه شبها که بدون غذا خوابیدم.
فرزند با تعجب گفت: داری جان میدهی و از من اینها را درخواست میکنی؟
و قبلاً به من گلایه نکردی؟!!!
مادر پاسخ داد: بله فرزندم!
من با این گرما و گرسنگی خو گرفتم و عادت کردم، ولی میترسم وقتی فرزندانت در پیری تو را به اینجا می آورند، به گرما و گرسنگی عادت نکنی.....!!!!
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
پادشاهی کاخ بزرگی با وزیران و درباریان فراوان داشت.
او از تمام نقاط حکما،خردمندان و هنرمندان را به قصرش فرا خوانده بود و وزرایش به دانایی و دیانت و کیاست مشهور بودند.
روزی از روز ها حکیمی به دربار پادشاه آمد.
پادشاه از دیدن او بسیار خوشحال شد و به او خوش آمد گفت.او را بسیار احترام کرد و پرسید:
ای راست کردار از برای چه به قصر آمده ای؟
حکیم پاسخ داد: پادشاها من شنیده ام که وزرای تان در خرد مندی و فرزانگی شهره عام و خاص هستند.به همین دلیل سه عروسک به اینجا آورده ام تا وزرای تان آن ها را بررسی کنند و بگویند کدام از همه بهتر است.
پادشاه عروسک ها را به وزیر بزرگ خود، که از همه وزرا باهوش تر بود، داد.
وزیر به عروسک ها نگاه کرد و از پادشاه خواست که دستور دهد سیمی برایش بیاورند.
پادشاه کمی تعجب کرد و با درخواست وزیر موافقت نمود.
وزیر سیم فولادی را گرفت و وارد گوش راست یکی از عروسک ها کرد، سیم فولادی از گوش چپ عروسک خارج شد و وزیر با لبخند به حکیم نگاه کرد و عروسک را به کناری گذاشت.
سپس عروسک دوم را برداشت و سیم را داخل گوش راست آن کرد.این بار سیم از دهان عروسک خارج شد و وزیر باز هم لبخندی زد و عروسک دوم را نیز به کناری گذاشت.
عروسک سوم را برداشت و این بار نیز سیم را در گوش راست عروسک وارد کرد،اما سیم نه از دهان عروسک خارج شد و نه از گوشش.پادشاه و درباریان مشتاقانه به این صحنه می نگریستند.
در همین حال، وزیر بزرگ رو به حکیم تعظیم کرد و گفت: ای بزرگوار، سومین عروسک از همه بهتر است. در حقیقت، سه عروسک نمادی از گروه های انسانی و درک و اگاهی آن ها هستند. انسان ها به سه گروه تقسیم می شوند:
اول کسانی هستند که سخنان را از گوشی گرفته و از گوش دیگر به در می کنند.
دوم کسانی که سخنان را شنیده و درک می کنند تا بتوانند خوب صحبت کنند.
سومین گروه انسان هایی هستند که سخنان را به گوش جان می شنوند و آنها را مانند گنجی در دل خود نگاه می دارند و به کار می گیرند. در بین این سه گروه،سومین از همه بهتر است.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
▪️ #پوستر | پایانی بر قدرت پوشالی آمریکا
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
5.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔞 فرار یکی از دختران مؤسسات امام موسی صدر با یک پسر و واکنش جالب سیده رباب صدر
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir