eitaa logo
بانوی پیشرو
13.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
56 فایل
پیشرو در جهاد تبیین...🌱 _______________ 📌تبلیغ و تبادل نداریم ارتباط با ادمین: @s_gheitani
مشاهده در ایتا
دانلود
📣 اولین دوره تخصصی «الهیات نبرد» با محوریت مبانی جنگ و صلح در اسلام 🌐 کسب اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام: https://survey.porsline.ir/s/5tgu1HS 🔻بانوی پیشرو باشید @bpishroo
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝 بخوانید🔻 🔸پویش روایت‌نویسی برای ایران روایت شماره ۱۰ زندگیِ باشکوه قسمت اول حرف‌های دلم را گذاشتم توی کیف. هرچند فقط سه جمله بود روی برگه‌های آچار. کیفم را برداشتم، چادرم را پوشیدم و با دختر چهارساله‌ام که می‌خواست پیش مادرشوهرم بماند، خداحافظی کردم. حس می‌کردم دارم کاری بزرگ انجام می‌دهم. سوار اتوبوس که شدم، انگار همه نگاه‌ها حرف داشتند. توی چشم‌هایشان امید می‌دیدم. در راه فکر می‌کردم که یک‌نفری چطور سه‌تا نوشته را دستم بگیرم که خوب دیده شود. در گروه دوستان و آشنایان از چند نفر پرسیده بودم که برای نماز جمعه یا لااقل راهپیمایی می‌آیند یا نه. بعضی‌ها برنامه‌شان معلوم نبود یا با داشتن بچه‌ی کوچک نمی‌دانستند می‌توانند جایی با من قرار بگذارند یا نه. می‌دانستم مامان حتماً خواهد آمد. می‌خواستم توی صف نماز جمعه پیدایش کنم، اما همین که در میدان بسیج از اتوبوس پیاده شدم، مامان را همراه خاله دیدم. خاله از آن آدم‌ها نبود که اهل نماز جمعه باشد، اما این بار آمده بود. خدا را شکر کردم که خودش برای نگه‌داشتن برگه‌هایم دو نفر را این‌قدر سریع فرستاد. ادامه‌ی مسیر را پیاده رفتیم و در راه حرف زدیم. این بار صحبت‌های مادر- دختری و خواهرانه با همیشه فرق داشت. درباره‌ی اوضاع کشور صحبت کردیم و انتخاب عکس شهادت. وارد صحن پیامبر اعظم شدیم. به ولی‌نعمتمان سلام دادیم و اذن دخول خواندیم. با جمعیت به سمت مسجد گوهرشاد رفتیم. داشتیم دنبال جا می‌گشتیم که خادمی اشاره کرد زیر یکی از ایوان‌ها جا هست. همین که نشستیم، صدای اذان و نسیم پیچید توی آبی‌رنگ کاشی‌ها و چقدر آرام شدم. جایمان خنک بود، اما مکان استراتژیکی نبود که من می‌خواستم. دوست داشتم جایی بنشینیم که نوشته‌هایم را بگیرم روبه‌روی دوربین‌ها، اما مقابلمان دیوار بود و فقط یک صف از نمازگزارها. مامان دلگرمی‌ام داد که راهپیمایی هم هست. پنج دقیقه که از خطبه‌ی اول گذشت، زنی جوان توی صف ایستاد. مقوای آیک سفیدرنگی را باز کرد که روی‌ش جمله‌ای درباره‌ی مقاومت نوشته بود. ایده‌ای به ذهنم رسید. برگه‌ها را از توی کیفم درآوردم: «خاله، بیایین اینا رو طوری بگیریم که صف‌های عقبی نوشته‌هاش رو ببینن.» خاله و مامان با «آره» و «اوهوم» نظرم را تأیید کردند. حالا بالای سر مامان نوشته بود: «نه به جنگ تحمیلی، نه به صلح تحمیلی». خاله هم این نوشته را برد بالا: «اسرائیل در حال نابودی است. هرگونه صلحی در این موقعیت یک اشتباه بزرگ تاریخی است». و حالا نوبت من بود: «فریب حکمیت (صلح تحمیلی) را نخوریم. در یک قدمی خیمه‌ی معاویه‌ایم. اسرائیل رفتنی است». زمزمه‌ی زن‌ها را می‌شنیدم که می‌گفتند: «آره، درسته. همین‌طوره. آفرین.» و دعاهایی برای نابودی اسرائیل و پیروزی رزمنده‌های اسلام می‌کردند. بعضی از افرادی که توی صف‌ها نشسته بودند، اصلاً نمی‌دانستند نماز جمعه چطوری است و از دوروبری‌هایشان سؤال می‌کردند. نماز را که خواندیم، از جا بلند شدم. به مامان و خاله گفتم: «پاشین زودتر بریم باب‌الجواد که به اول راهپیمایی برسیم.» چند لحظه بعد به تصور خودم خندیدم و از مردمی که بیشتر از خودم شور و هیجان داشتند، خوشم آمد. توی همان صحن گوهرشاد، شعارهای «مرگ بر اسرائیل» شروع شد. ما مثل قطره‌هایی بودیم که باهم رودی ساختیم و جاری شدیم توی صحن قدس. بعد به رودهایی پیوستیم که از صحن‌های دیگر می‌آمدند سمت باب‌الجواد. چند مرد هم فضا را دست گرفته بودند. شعارهایی آماده داشتند و مردم را با خودشان همراه می‌کردند. روایت مائده امینی از جمعه خشم و‌ نصر ✍️ نویسنده: فهیمه فرشتیان | مشهد 🔻بانوی پیشرو باشید @bpishroo
🎖️جمعیت دختران ایران برگزار می‌کند: پروژمــــــــــــــای ملی در ۳۰ شهر 🌷«دیوارنگــــــــاره ایـــــران‌ای‌سرای‌امیـــــــــــــــد»🌷 🏷️به زبان شیــــــرین فارسی 🏷️به شکرقنـــــــــــد آذری 🏷️به شکوه ترکــمن 🏷️به صفای لری 🏷️به زبان درختان و گنجشکان 🏷️به زبـــان همه‌گیـــــــــــــــــر رنـــــــــــــــــگ‌ها ▪️بیا با هم، تا مهر به سرزمین را برخشت‌خشت دیوارهای‌شهر بنشانیم! 🇮🇷🪄 🔖مهلت ثبت نام: ۲۳ تیرماه 🔻ظرفیت محدود - رایگان 🌟ویژه دختران ۱۳ تا ۲۲ سال ✴️ ثبت‌نام: https://survey.porsline.ir/s/gLoKikMV 🔻بانوی پیشرو باشید @bpishroo
16.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تیزر تلویزیونی| اجتماع بزرگ زنان عاشورایی رهروان زینبی 🔷سوگواری و عزاداری شهدای جنگ ۱۲ روزه تحمیلی صهیونیستی باحضور: 🔸خانواده شهدا 🔹حجت‌الاسلام محمد قمی (رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور) 🔸کربلایی سیدمحمدرضا نوشه‌ور 🔹سرکار خانم فضه‌سادات حسینی
🗓 پنجشنبه ۱۹ تیر ماه
⏰ ساعت ۱۷ تا ۱۹:۴۵
📍بهشت زهرا، قطعه 
۴۲
🔻بانوی پیشرو باشید @bpishroo
📝بخوانید🔻 بسم رب الشهداء و الصدیقین پدر آسمانی من، سردار سلامی عزیز! سلام؛ واقعا نمی‌دانم چرا انقدر زود دیر می‌شود. همین چند وقت پیش بود که در حضور گرم و صمیمی شما بودم، تازه بعد از رفتن بابا حبیب خوبم و حاج قاسم عزیز که بابای همه بچه‌های شهدا بود، دل به شما بسته بودیم که دست کثیف بدترین موجودات روی زمین، شما را هم از ما گرفت. شمایی که دلخوشی زندگی ما بچه‌های شهدا بودید. حیف و هزاران حیف... امشب هم ستاره‌ها چشمک می‌زنند، انگار می‌خواهند حرفی بزنند. مامان به من گفت شما هم حالا کنار بابا حبیبم هستید. یادتان هست که دست روی سرم گذاشتید و گفتید: زینب جان بابای تو قوی‌ترین بابای دنیاست؟ من خندیدم و خیلی خوشحال شدم ولی حالا شما، دوتایی توی آسمون‌ها هستید، قوی‌ترین مردهای دنیا. سردار سلامی عزیز؛ نمی‌خواهم زیاد وقت شما را بگیرم، چون مطمئن هستم الان دوستان شهیدت دم در ورودی بهشت منتظر تو هستند و شما هم بیش از اندازه مشتاق بغل کردن آنها هستید، سال‌ها با تنی زخمی و خسته از حضور در جبهه‌ها و میدان‌های نبرد با تاریکی‌ها و اکنون مشتاق کمی آسایشی. در منزلگاه ابدی خودت آرام بگیر ولی لباس رزمت را تا روز رجعت و همراهی با امام عصر(عج) از تن درنیاور، منم قول میدم که مثل بابا حبیبم شجاع باشم و مثل شما صبور و استوار. هر وقت دلتنگ میشم به ستاره‌ها نگاه می‌کنم، می‌دانم آن بالا شما و بابا حبیب دوش به دوش هم نگهبان این سرزمین هستید و من اینجا با کوله‌پشتی کوچکم که پر از آرزوهای بزرگ برای مردم، دینم و کشورم است، راهتان را ادامه خواهم داد. ✍دختر کوچکتان، زینب شیری 🔻بانوی پیشرو باشید @bpishroo
📣خانه‌ رشد و تعالی رهینو برگزار میکند : "در هر بحران، رسالت و مأموریت منحصر به فرد ما به چالش کشیده می‌شود! 🌈 در کارگاه آنلاین 'نقش و مأموریت من در بحران‌ها' به بررسی این می‌پردازیم که چگونه می‌توانیم از هر چالشی، فرصتی برای تحقق رسالت شخصی‌مان بسازیم! 🚀 با شرکت در این وبینار و معرفی آن به دوستان و آشنایان خود رونق دهنده زندگی های بیشماری شوید.✨ 🎤تدریس : سرکار خانم فاطمه عبداللهی ❇️موضوع : مأموریت و نقش من در بحران ها 🕰زمان : جمعه ۲۰ تیر ۱۴۰۴ ساعت ۱۸ 📩آیدی ثبت نام : @Rahinoo_admin ⭕️هزینه شرکت در وبینار رایگان⭕️ 🆔https://eitaa.com/khanehrahino
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥افشاگری ۷ سال قبل سعید جلیلی علیه مذاکرات موشکی روحانی با غربی‌ها در پوشش برجام 🔸️ روحانی به اسم‌ برجام، در حال خلع سلاح ایران بود که با تدابیر رهبر انقلاب ناکام ماند. ✅️ @asreiranian_ir
📝 🔸️مرکز دنیای من اینجاست! 🔹️ شماره‌ی تازه نشریه سُها به جوانان و بانوانی سر زده که تک‌تک‌شان مایه مباهات هستند و تاریخ‌ساز. از خانم دکتر ابراهیمی و اقدام شگرفش درباره سلول‌درمانی تومورهای بدخیم تا هنر دست یک گروه متخصص که میانگین سن‌شان ۲۶ سال است و با ساخت دو ماهواره ایرانی کوثر و هُدهُد، ایران ما را نامدارتر کردند در جهان. 🔹️ مجله سُــها سعی می‌کند روایت‌هایی ناشنیده و امید آفرین از بانوان و جوانان پیشرو و مجاهد ایران زمین در عرصه‌های مختلف را برای مخاطبان بگوید. 🔹️ بخشی از سرمقاله این شماره به قلم آقای پژمان عرب را اینجا بخوانید: 🔗 https://nehzat.ir/news/16207 💠 @sazmantablighaat ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | ویراستی
📝 بخوانید🔻 🔸بخشی از کتاب «زن و چالش‌های جامعه» نوشته امام موسی صدر 🔹ای زنان قهرمان! شما دختران محمد(ص) و دختران علی(ع) هستید. شما دختران فاطمه(س) و دختران زینب(س) هستید؛ همان زینبی که در برابر حاکم مغرور و پیروز می‌ایستد و با وجود اسارت و آوارگی و کشته شدنِ نزدیکانش، او را به چالش می‌کشد و به او می‌گوید: «اگرچه مصیبت‌های روزگار مرا در شرايطى قرار داد كه با تو هم‌سخن شوم، من تو را كوچك مى‌شمارم و بسيار نکوهش مى‏‌كنم.» تنها با این روحیه است که زن می‌تواند عصر خود را به چالش بکشد. زن تنها در صورتی می‌تواند این روحیه را به دست آورد که قلب و عقل او با خدا که سرچشمۀ خیر و قدرت و ایمان است، در ارتباط باشد. 🔻بانوی پیشرو باشید @bpishroo
📝 بخوانید🔻 🔸پویش روایت‌نویسی برای ایران روایت شماره ۱۱ زندگیِ باشکوه قسمت دوم خیلی‌ها پرچم دستشان بود و تکان می‌دادند. چند نفر دیگر را هم دیدم که دست‌نوشته‌هایی را بالای سرشان گرفته بودند. کم‌کم آن حسی را که توی مسیر در چشم‌های مردم دیده بودم، می‌آمد توی مشت‌ها و صداهایشان. توی مسیر با زن‌های دیگری که اصلاً آن‌ها را نمی‌شناختم، هم‌کلام شدم. طوری راحت حرف می‌زدیم که انگار سال‌هاست همدیگر را می‌شناسیم. زنی از ما خواست یک برگه را به او بدهیم. مامان فوری قبول کرد. بعد هم رو به من و خاله گفت: «هم اون بنده‌خدا یک چیزی داره، هم هر وقت شماها دستتون خسته شد، من برگه‌تون رو می‌گیرم.» بعضی خانواده‌ها بچه‌شان را هم آورده بودند؛ یکی روی شانه‌ی پدر، یکی دست‌ در‌ دست مادر. آن‌ها هم پابه‌پای بزرگترها شعار می‌دادند. تصمیم گرفتم حالا که دخترم را نیاورده‌ام، به بچه‌های دیگر انرژی و امید تزریق کنم. از باب‌الجواد که زدیم بیرون، پسری روی یک بلندی ایستاده بود. پرچم بزرگی را با زحمت و پرشور توی هوا می‌چرخاند. فریاد می‌زد: «حیدر حیدر!» و گاهی جمعیت همراهش می‌شدند و تکرار می‌کردند. کارش خیلی به دلم نشست. سعی کردم نزدیکش شوم. دست بالا بردم و صدا زدم: «دمت گرم پسر! ایولا پسر ایرانی!» خنده‌ای روی صورتش پهن شد و بلندتر از قبل تکرار کرد: «حیدر حیدر!» دوباره خودم را به مامان و خاله رساندم. همراه جمعیت چندین بار فریاد زدیم: «مرگ بر اسرائیل». یک نفر دوربین حرفه‌ای همراهش بود. حدس زدم عکاس خبری باشد. گفت: «میشه از شما دو نفر عکس بگیرم؟» خوشحال شدم که این‌طوری حرف دلم بیشتر دیده می‌شود. با خاله ایستادیم رو به دوربین و نوشته‌ها را بالاتر آوردیم. عکاس که داشت تشکر می‌کرد، پیرمردی موتورسوار به چشمم خورد. شعار می‌داد: «مرگ بر ضد ولایت فقیه! مرگ بر آمریکا!» نزدیکتر رفتم. موتورش آپشن‌های جالبی داشت: سه‌چرخه بود و برای حاج‌خانم روی چرخ‌های عقب صندلی مشکی چرمی تعبیه کرده بود. زنش همراه جمعیت شعارها را تکرار می‌کرد. روی دسته‌های موتور هم پرچم ایران و حزب‌الله را کاشته بود و ویلچری را که نمی‌دانم برای خودش بود یا حاج‌خانم، جمع کرده و جلوی پاهایش جایی هم برای آن جور کرده بود. در نبود ماشین صوتی که مردم را به خط کند تا همه یک شعار بدهند، نقش مهمی را به عهده گرفته بود. صدای بلند پسر بچه‌ای توجهم را جلب کرد. رو برگرداندم. کنار مادرش راه می‌رفت و باهم شعار می‌دادند. تصمیم گرفتم او را هم تشویق کنم. نزدیکتر رفتم. زدم روی شانه‌اش و گفتم: «ماشاءالله پسر ایران! آفرین! علی نگه‌دارت باشه.» لبخندی به مادرش زدم که داشت گوشه‌ی روسری کرم‌رنگش را روی شانه می‌انداخت. از من تشکر کرد و بی‌وقفه به شعار دادن ادامه داد. سه سال قبل، زن‌هایی مثل او تا سلام ما چادری‌ها را می‌شنیدند، می‌رفتند توی گارد دفاعی که نکند بخواهیم تذکری بدهیم. اما حالا دل‌به‌دل هم می‌دهیم و یک هدف را دنبال می‌کنیم. روایت خانم مائده امینی از جمعه خشم و‌ نصر ✍️ نویسنده: فهیمه فرشتیان | مشهد 🔻بانوی پیشرو باشید @bpishroo
🔻نشست آنلاین 🔸موضوع: روایت الهی از جنگ (ناظر بر سخنان حجت‌الاسلام عابدینی) 🎙ارائه‌دهنده: جناب آقای علیزاده، سیاست‌گذار و طراح فرهنگی ⏰ شنبه ۲۱ تیرماه، ساعت ۱۰ تا ۱۱:۳۰ 🖇لینک ورود به جلسه: https://webinar.mobasheran.org/webinar/index/1064 🔐 رمز کاربران: ۱۱۲۲ 🔻بانوی پیشرو باشید @bpishroo