eitaa logo
چند بیت روضه ای ناب
440 دنبال‌کننده
9 عکس
5 ویدیو
0 فایل
شعر های ناب که میشه در مناجات ها و روضه ها خواند شما هم برام شعرهاتون از خودتون یا از دیگران که بقیه هم استفاده کنند رو برام بفرستید @sobbohsobboh110
مشاهده در ایتا
دانلود
چشم خود را باز کن ای دل ضیافت راببین سفره اش اندازه دنیاست وسعت راببین فکر سرمای زمستان باش فرصت اندک است از همین امروز فردای قیامت را ببین صاحب سفره کریم است و به دنبال گداست تو فقط او را صدایش کن اجابت را ببین هر که هستی هر چه هستی بر کسی مربوط نیست سوی تو باز است آغوشش محبت راببین گرچه خیلی بی وفایی دید اما باز هم دستگیری میکند از ما رفاقت را ببین معصیت میگیرد و خوبی به جایش مبدهد در ازای قطره اشکی تجارت را ببین در جهان فانی ما نیست خیری بی حسین نان خور شاه شهیدان باش برکت راببین راه من سوی تباهی بود سوی او نبود ناگهان چشمم به پرچم خورد قسمت را ببین نوکر عاصی او گر راهی دوزخ شود زود بانگی میرسد برگرد حضرت را ببین روز محشر که بیاید روضه خوان او خداست اشک ریزش مادرش زهراست هیات را ببین تحت امرش بود باران و برای جرعه ای منت از دشمن کشید اوج مصیبت را ببین ساربان با اینکه دیر آمد به دیدارش ولی دست پر برگشت از مقتل کرامت را ببین آه بعد از بوسه شمشیرها از صورتش دخترش نشناخت بابا را جراحت را ببین دشمن بی رحم بین یک طبق آورده بود راس سالار شهیدان را احانت را ببین دخترش روی کبودش را نشان داد و بگفت بین من با مادرت حالا شباهت را ببین روی لبهای پدر وقتی که خون تازه دید روی لبهای خودش کوبید غیرت را ببین با لب خونی لب خونِ پدر را بوسه زد بعد از آن دق کرد آداب شهادت را ببین نبمه های شب شبیه فاطمه تشییع شد روی دست عمه هایش آه غربت را ببین علی ذوالقدر
ای روضه هات مرکز خیرالعمل حسین ای خون بهات خالق عزُّ و جل حسین من زنده ام همینکه تو را گریه می کنم من زنده می شوم به سلامٌ علی الحسین فارغ ز عشق بود دلم، تا تو آمدی با تو شدم به عاشق بی دل بدل حسین مثل حبیب، مثل غلام سیاهتان مهرت گرفته قلب مرا هم بغل حسین شوریِ اشک ماتم عظمات کرده است تلخی روزگار مرا چون عسل حسین یک آن، زهیر می شود آنکه نگاه تو داده به چشم او پدرانه محل حسین "صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین" این واقعیت است نه ضرب المثل حسین "ما را بس است تا به قیامت همینکه کرد چشم تو یک نگاه به ما در ازل" حسین این روضه یادگار بماند از این غزل: زینب رسید و سوخت دلش روی تل... حسین حسن_کردی
ای از ازل به مهر تو دل آشنا حسین وی تا ابد لوای عزایت به پا حسین هر ماه در عزای تو، ماه محرّم است هرجا بود به یاد غمت کربلا حسین امواج اشک از سر هفت آسمان گذشت آن دم که کرد جسم تو در خون شنا حسین حسرت برم به مُحتضری، کاخرین نفس روی تو دید و خنده زد و گفت: یا حسین من کیستم که گریه کنم در عزای تو گریند روز و شب به غمت انبیا حسین خون آب غسل و کفن گَرد رهگذر تشییع توست زیر سُم اسب ها حسین سنگم اگر زنند، به جایی نمی روم آخر تو خود بگو که روم در کجا حسین؟ تن خسته، پشت خم شده، بار گنه به دوش رحمی به حال «میثم» بی دست و پا حسین استادحاج غلامرضاسازگار
با لب خشکیده ام دادم سلامی بر حسین باز هم با روضه اش از روزه استقبال شد مادری قامت خمیده اشکهایم را خرید دست گیرم روضه خوان روضه ی گودال شد
رمضان گشته ولی حالِ مُحرّم داریم آری، با هر عطشی یادِ حسین میافتیم
هدایت شده از چند بیت روضه ای ناب
شعر های ناب که میشه در مناجات ها و روضه ها خواند شما هم برام شعرهاتون از خودتون یا از دیگران که بقیه هم استفاده کنند رو برام بفرستید @sobbohsobboh110
رحمت واسعه‌ی حق تعالی است حسین سایه‌ی رحمت او بر سر ماست حسین ما همه عبد خدا اوست اباعبدالله ما عبیدیم همه سرور و مولاست حسین زینت دوش نبی نور دو چشمان علی ضربان دل صدیقه کبراست حسین تا دَم آخر خود فکر گنهکاران بود ایهاالناس ببینید چه آقاست حسین همه خواسته‌اش بود که دستی گیرد ورنه از دست کسی آب نمی‌خواست چون پدر داغ پسر دید خودش می‌میرد کشتنش نیزه و شمشمیر نمی‌خواست حسین
اصغر آمد حرمله تیر و کمانش را گرفت نیمه جان بود و همان یک تیر جانش را گرفت جای اینکه شیر کامِ کوچکش را پُر کند تیر آمد ناگهان حجمِ دهانش را گرفت تیر آمد با شتاب آمد امانش را برید تیر آمد با شتاب آمد امانش را گرفت ماند بابا با سری کوچک که از پیکر رهاست در عبای خویش طفلِ بی‌ جانش گرفت
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است، بال و پر دارد بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب که روزگار، بسی فتنه زیر سر دارد تو در هجوم حوادث، صبور باش، صبور که صبر، میوۀ شیرین‌تر از ظفر دارد در آستان ولا، جای ناامیدی نیست بهشتِ پاک اجابت هزار در دارد دلِ شکسته بیاور، که با شکسته‌دلان نسیم مهر خدا، لطف بیشتر دارد بخوان دعای فرج را که صبح، نزدیک است که شام خسته‌دلان مژدۀ سحر دارد صفا بده دل و جان را به شوقِ روزِ وصال مسافر دل ما، نیّت سفر دارد زمین چو پُر شود از عدل، آسمان‌ها را شمیم غنچۀ نرگس، ز جای بردارد بخوان دعای فرج را، زِ پشت پردۀ اشک که یار، چشم عنایت به چشمِ تَر دارد دهند مژده به ما از کنار خیمۀ سبز که آخرین گل سرخ از شما خبر دارد مراقبت بکن از دل، که یوسف زهرا زِ پشت پردۀ غیبت به ما نظر دارد برآر دست دعایی، که دست مهر خدا حجاب غیبت از آن ماه‌روی بردارد غروب و دامنۀ نور آفتاب و «شفق» بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد ✍
منتظر مانده‌ام از دور نگارم برسد آرزوی همه‌ی ایل و تبارم برسد دلم عمری‌ست گرفتار زمستان شده است دارم امید همین جمعه بهارم برسد رَبَّنا تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَــــوْعا خواندم کاش کاری بکند دوست، که یارم برسد مرگ هم چشم به راهی مرا پایان نيست که بپا خیزم اگر او به مزارم برسد "منتَظَر"، منتَظِرِ یک "لَکَ لَبَیکْ" وَ من کاری از پیش نبردم که کنارم برسد چارده قرن گذشته‌ست و صبوری کردم چارده قرن قرار است قرارم برسد ✍
عاشقان رمضان ماه خدا آمده است فرصت بندگی و ماه دعا آمده است به کریمی که به دنبال گدا میگردد این خبر را برسانید گدا آمده است سفره آماده شده بحر پذیرایی ما روزه داران بنشینید غذا آمده است ماه شعبان و رجب رفت ز دستم اما دید که توشه ندارم به عطا آمده است کم محلی بکند یا نکند حق دارد آن که در حق خدا کرد جفا آمده است دست و پا و سر و گوشم،همه اعضای تنم از گناهان زیادم به صدا آمده است علتش چیست خدایا که بلا تکلیفم عبد فرار تو با خوف و رجا آمده است قبل از آنی که اجل جان مرا قبض کند زودتر از ملک الموت رضا آمده است در شب اول قبرم دو ملک میگویند میهمان از سفر کرب و بلا آمده است بیشتر از دل زینب، سر تو سوخته است چه بلایی به سر زلف رها آمده است دست بردار عزیزان دلت نیست حسین شمر با قافله ات شام بلا آمده است ✍حسین زارع زاده
باز ماه رمضان ماه خدا آمده است باز بر خوان کرم خیل گدا آمده است باز درهای سماء روی زمین باز شده سوی خاک از دل افلاک ندا آمده است تا بگیرد ز کرم دست گدا ها را باز دست لطف و کرمش جانب ما آمده است ای یک سال گذشت و گره ات وا نشده زود خود را برسان ماه خدا آمده است «رَبَّ شَهرِ رَمضان » زمزمه کن وقت سحر وقت اشک سحر و حال بکاء آمده است هر کسی آمده اینجا شده مهمان کریم دست خالی نرود ماه عطاء آمده است آب و نان سراین سفره به دستان علی است باز دنبال گدا ، شیر خدا آمده است هر کسی گفت «علی» در دل زهرا جا شد در پی اش فاطمه با دست دعا آمده است با لب تشنه خوش آن کس که به وقت افطار یاد لب‌های شَه کرب و بلا آمده است با لب تشنه بخوانیم الهی به حسین زینبش در دل گودال چرا آمده است