eitaa logo
آیات غمزه
944 دنبال‌کننده
42 عکس
2 ویدیو
0 فایل
صفحه ی رسمی سایت آیات غمزه در شبکه اجتماعی ایتا ارتباط با مدیر: @telkalayam
مشاهده در ایتا
دانلود
جمهوری اسلامی ایران حرم است میلاد عرفانپور دیدار بهاری من و گنجشکان آرامش جاری من و گنجشکان من این طرف میزم و آنها آن سو صبحانه ی کاری من و گنجشکان :: گر سر برود ز سر هوایت نرود تأثیر طلسم چشم هایت نرود فرشی ز دل شکسته انداخته ام آهسته بیا، شیشه به پایت نرود :: بی تو همه ی خاطره ها خاک شده ست از شهر نشان عشق ما پاک شده ست چندی ست که گل فروشی کوچه ی ما بنگاه معاملات املاک شده ست :: می میری اگر مرگ ببینی تب را تاریک تفأل بزنی کوکب را خورشید اگر سری برآری زنده ست آنقدر نگو شب که بسازی شب را :: از پشت تو رود پشت سد می گرید دریا هنگام جزر و مد می گرید باران یعنی که آسمان مدت هاست وقتی به تو فکر می کند می گرید :: می سوزد و می تابد و می افروزد از نور برای خود قبا می دوزد از شرم و حیاست هر چه دارد خورشید چشمی که به او خیره شود می سوزد :: سرو است و به ایستادگی متهم است از شش جهت آماج هزاران ستم است شعرم همه ارزانی این یک مصراع جمهوری اسلامی ایران حرم است شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402 فیلم شعرخوانی @ayateghamze
حرف درخت پیر مریم زندی 1. دانه ای توی قلب کوه گیر کرده بود داد زد هیچ کس به داد من نمی رسد؟ کوه گفت: می رسد می رسد 2. قطره قطره حرف را توی گوش آبشارها چکانده است توی سینه اش هزار راز سربه مهر مانده است بی سرو صدا ظاهرا فقط نگاه می کند هر کسی که گفته کوه ساکت است اشتباه می کند 3. حتی اگر نامم از خاطرت خط خورده باشد حتی اگر حرفم روح تو را آزرده باشد اما بدان این دل پشیمان است بخشیدن گنجشک تنها کار درختی مهربان است 4. فصل زمستان بود حرف درخت پیر توی گلویش ماند اما تحمل کرد فصل بهار آمد حرف درخت پیر تا شاخه ها گل کرد شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402 فیلم شعرخوانی @ayateghamze
این عمارست ذکر حیدر اینجا گوش کن محمدحسین انصاری نژاد مست می آیی که شور لاتخف را بنگری صبح رستاخیز ایوان نجف را بنگری می روی با میثم تمار در آن رستخیز تاسماع جرعه نوشان سلف را بنگری تیغ در کف خفته،حجربن عدی در قتلگاه باید آنجا کشتگان سر به کف را بنگری می زند ابرو که بگذر از صفوف تیرها تا کمانداران ازهرشش طرف رابنگری درسکوت شامگاه نخل ها بنشین خموش تا که ماه خون چکان در کلف را بنگری صیرفی باشی اگر،در نجف در دست توست صیرفی باشی اگر،شمس الشرف را بنگری پرده بالامی رود با بال بال جبرییل تا ورای پرده، سر"لو کشف"را بنگری بین اوراق دعا،بشنو نفس های کمیل تا در آن آیینه ها،اشک شعف را بنگری ابن ملجم هاست اشباح الرجال پیش رو تابه جشن فتنه زادان،چنگ و دف را بنگری این عمارست ذکر حیدر اینجا گوش کن تا از آن ارواح، ابناء خلف را بنگری در نماز ظهر ایوان نجف، لب تشنه باش تا تجلی شهیدستان طف را بنگری شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402 فیلم شعرخوانی @ayateghamze
موسم آن وعده ی دیرین می آید زکریا اخلاقی بعد از این توفان سنگین فصل باران های آهنگین می آید کاروان در کاروان گل، با صدای پای فروردین می آید روح صحراها گل افشان، جان مشرق ها و مغرب ها درخشان خاک لبریز از نیایش، از تمام دشت ها آمین می آید می تراود در فلسطین، می درخشد در بلندی های جولان در شبی سرشار حیرت، مثل ماه از آسمان پایین می آید پرشکوه این دشت ها را، اسب یال افشان او در می نوردد زیر باران تجلی، با سوارانی زلال آیین می آید در ترنم های لیبی، درنواهای شبانگاهان لبنان با تغزل های موزون، با بشارت های آهنگین می آید مثل سروی سایه گستر، می چمد در ساحت میدان لؤلؤ شوق ها گل می دهد باز، عشق ها را لحظه ی تکوین می آید از پی صبحی نمایان، در میان حلقه ی شوق شهیدان از مسیر ارغوان ها، با سپاه لاله و نسرین می آید چون نسیمی آسمانی می وزد در جمع یاران یمانی با شمیم آشنایی، با تبسم های عطرآگین می آید موج هایی پرتکاپو، از فرات افشانده تا نیل این هیاهو کشتی این جزر ومد ها، عاقبت تا ساحل تسکین می آید آخر آن طاووس دلها، کعبه را محو تجلی می نماید چشم در راهیم آری، موسم آن وعده ی دیرین می آید سختی این سالها را، می تکاند با سلامی سبز و آخر با تمام خارها گل، با تمام تلخ ها شیرین می آید شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402 فیلم شعرخوانی @ayateghamze
همین هیچم همین هم بر درت کم ادعایی نیست علی محمد مؤدب غریبم، جز تو می دانم رفیق و آشنایی نیست صدایت می زند اندوه من، جز تو خدایی نیست بلد یا نابلد سوی تو می پوید نیاز من که جز ناز تو در شش سوی عالم ماجرایی نیست همین هیچم که محتاج تو هستم هرچه فرمایی همین هیچم همین هم بر درت کم ادعایی نیست کجاها رفته ام در جستجو، برگشته ام خالی کجایی ای که خالی از تو می دانم که جایی نیست تو را می خوانم امشب بر بلندی های فریادم ببین در کوهسار ناله جز بغضم صدایی نیست مرا پیدا کن از هر های و هو در صحبتت گم کن که از من در کف من هیچ غیر از رد پایی نیست شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402 فیلم شعرخوانی @ayateghamze
این شغل مادرزادی ام را دوست دارم زهرا سپهکار من یک زنم آزادی ام را دوست دارم ایرانی ام، آبادی ام را دوست دارم در سایه ای مردانه دلگرمم به فردا من همسر مردادی ام را دوست دارم هم مادر و مادربزرگم خانه دارند این شغل مادرزادی ام را دوست دارم مُهر مرا از جانمازم باز برداشت با کودک خود شادی ام را دوست دارم می گیرمت ای بچّه آهوی گریزان آهویی و صیّادی ام را دوست دارم دور اتاقش عکس های حاج قاسم سرو دهه هشتادی ام را دوست دارم در شهر، آزادی اسیر این و آن است در خانه ام آزادی ام را دوست دارم شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402 فیلم شعرخوانی @ayateghamze
از خود پلی بساز برای عبور خویش افشین علاء بنشین شبی به خلوت خود در حضور خویش روشن کن آسمان و زمین را به نور خویش توفان اگر گرفت تو کشتی نوح باش رو کن به وقت خشم، چو موسی به طور خویش گم‌گشتۀ تو در تو نهان است و غافلی در غیبتش بکوش برای ظهور خویش دلخوش به صید ماهی دریا مشو که تور گاهی شود اسیر گره‌های کور خویش تا بگذری ز درۀ صعب‌العبور عمر از خود پلی بساز برای عبور خویش اقلیم توست مُلک سلیمان چرا شدی قانع به سعی و همت کمتر ز مور خویش؟ از گور خفتگان به تغافل گذر مکن داری عبور می‌کنی از سنگ گور خویش شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402 فیلم شعرخوانی @ayateghamze
آهسته در گوشم کسی گفت اسم شب صبح است محمدمهدی سیار ای تیغ! سرسنگین مشو با ما سبکسرها دست از دل ما برمدارید آی خنجرها! رودیم و أشهد گفتن ما بر لب دریاست ننگ است ما را مرگ در مرداب بسترها پیشانی ما خط به خط، خط مقدم بود ما را سری دادند سرگردان سنگرها آهسته در گوشم کسی گفت: اسم شب صبح است! ناگاه روشن شد دو عالم از منورها روشن برآمد دستمان تا در گریبان رفت از سینه سوزان برآوردیم اخگرها مشت اسیران زمین را باز خواهد کرد سنگی که می افتد به دنبال کبوترها خواب غریبی دیده ام، خواب ستاره... ماه... خوابی برایم دیده اید آیا برادرها؟! شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402 فیلم شعرخوانی @ayateghamze
از پرستار بزرگ کربلا یاری گرفتم سعید تاج محمدی سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم کوهم و محکم میان باد و طوفان ایستادم بر تنم رخت سپیدی چون لباس رزم مانده خاکریز اینجاست، جان بر کف به میدان ایستادم خورده‌ام سوگند باید مرهم هر درد باشم قول دادم، پای سوگندم به قرآن ایستادم پای تخت هر مریضی پای سجاده‌ست گویا در نماز عشق با چشمان گریان ایستادم اشک‌هایم را نبیند هیچ‌کس، باید بخندم من که دور از خانه، دلتنگ عزیزان ایستادم از پرستار بزرگ کربلا یاری گرفتم با صبوری ـ گرچه غمگین و پریشان ـ ایستادم سرفۀ خشک و گلوی خشک و تب... لرزید پایم زیر لب گفتم سلام ای شاه عطشان! ایستادم جمع ما بوی شهادت می‌دهد این روز و شب‌ها بین همکاران خود بین شهیدان ایستادم ایستادم در دل موج بلا... دنیا بداند تا شوم بر دفتر غم، مُهر پایان ایستادم شاخۀ سبز دعا، رخت سپید و دیدۀ خون من به پای مردم خود، پای ایران ایستادم شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402 فیلم شعرخوانی @ayateghamze
ای که روح تو را کوه ها می شناسند محمدحسین نجفی فارغ از هرچه اما و آیا و زیرا روح دریایی و رودها را پذیرا ای که روح تو را کوه ها می شناسند دست های تو را ریشه های کتیرا ای تو بشکوه تا جاودان جاودانه دوستت دارم ای مرد! کوها! کویرا شکوه اش چیست از بی کسی آن که دارد آشناتر از آیینه با خود کسی را از سرت صورتت چشم هایت نگاهت با توام مهربان! گرد پیری بپیرا! از نمی دانم امسال یا سال ها پیش آتشی در من افتاده سوزان و گیرا در جدال تو با رنج ها، مرگ با کیست؟ ای تو جاوید پایا و جان نمیرا شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402 فیلم شعرخوانی @ayateghamze
اسیر حُسن تو برگ گل است، شبنم هم محمود حبیبی کسبی اسیر حُسن تو برگ گل است، شبنم هم دخیل عصمت تو آسیه‌ست، مریم هم زِ هر دمت همه سر می‌رود عصارهٔ وحی که با رسول خدا همسری و همدم هم تو کیستی؟ جبل النور خانهٔ احمد که تکیه کرده به نور تو کوه محکم هم زلال چشمه ی تطهیر از تو جاری شد گواه پاکی تو کوثر است، زمزم هم دمید در برهوت حجاز یاس از تو بهشت می‌شود از مقدمت جهنم هم همین ز شأن تو کافی ست دخترت زهراست فدای دختر تو عالم است و آدم هم به دست زهره ی منظومه ی مطهر توست فقط نه چرخش دستاس، هر دو عالم هم عقیق عشق محمد،نگین حلقه ی توست سر است حلقه ی تو از نگین خاتم هم تو با رسول هم آیینه ای و هم آهی برای درد دلش محرمی و مرهم هم کلید قلب نبی دست توست، با این گنج دگر نیاز نداری به اسم اعظم هم به یک تبسمت از طور سینه ی یاسین ملال می رود، اندوه می رود، غم هم ز رنج شعب ابیطالب آسمان خم شد ولی تو هیچ نیامد به ابرویت خم هم نفاق خواست که ناخن کشد به ماه رخت ولی نشد ز مقام تو ذره ای کم هم نفاق، خواند تو را پیرزن، جوان بودی رسول خواند تو را شیرزن، مکرم هم برای یاری حق مال دادی و جان نیز به محضر کرم تو گداست حاتم هم به شرح حال رسول و بتول بعد از تو فغان کم است، تأسف کم است، ماتم هم سلام الله علیها شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402 فیلم شعرخوانی @ayateghamze
در جهان بی علی ماندن نمی آید به من حسن خسروی وقار من شرابم شادی ام شیون نمی آید به من رودی از روحم سراب تن نمی آید به من هر قبایی را که خیاط تعلق دوخته ست تن زدم اما سر سوزن نمی آید به من شهر خاک خانه ها را بر سر خود ریخته است کوچ، همراهم بیا مسکن نمی آید به من در شب تاریک و بیم راه و داد بی کسی غیر او از وادی ایمن نمی آید به من چشم را بر هم زدم انگار در طور من است او ترانی گفت و دیدم لن نمی آید به من گرچه اسرار الهی را در او دیدم ولی گفتن این حرف ها اصلا نمی آید به من پادشاهی مهربان است و پناهم می دهد از جوار رحمتش رفتن نمی آید به من اشکم و از گوشه ی چشم یتیم افتاده ام در جهان بی علی ماندن نمی آید به من پشت سر، ردّ احد بر گرده بود و پیش رو تیغ می بارد اگر، جوشن نمی آید به من سینه جان مستی کن و با خنجر کوفی بگو شادمان باشد که پیراهن نمی آید به من کربلایی زخم روی پیکرم رقصید و باز از سماع تیغ، دل کندن نمی آید به من چون نسیم آزادم و هرجا که باشم باز هم اهتزاز پرچم دشمن نمی آید به من با رفیقان شهیدم عهد در خون بسته ام بی کفن می مانم و مدفن نمی آید به من شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402 فیلم شعرخوانی @ayateghamze