داعشی واقعی کیست؟
داعشی، همان #رضاپهلوی است که وقتی خواست نام خانوادگی برای خود انتخاب کند، شخصی به نام #پهلوی را مجبور کرد که از فامیلی خود بگذرد تا او پهلوی خوانده شود.
داعشی، رضاخان است که میلیونها از اراضی مظلومان ایران را به زور تصاحب کرد تا طمع زمین و زمان خواری خود را ارضا کند.
داعشی، رضاخان و پسرش بودند که #لباس_ایرانی را به زور تغییر دادند و لباس خارجیان را به تن زن و مرد ایرانی کردند.
داعشی، پهلوی بود که می خواست با #زور سرنیزه خط و زبان کهن فارسی را تغییر دهد و به اصطلاح، طرحی نو درافکند.
داعشی، رضا پهلوی بود که دهها سال #نفت ایران را به خارجیان داد ولی حتی یک ریال از پول نفت را به حساب دولت و یا ملت ایران واریز نکرد.
داعشی، خاندان پهلوی است که بعد از فرارشان از ایران، فقط صدها کیلو #طلا از اموال ملت ستمدیده ایران، برای خود در بانکهای کانادا، نیویورک و لندن ذخیره کرده بودند.
داعشی رضا خان بود که پُز ارتش نوین ایران و ادعای بزرگ ارتشتارانش گوش عالم را پُر کرد ولی او و ارتشش در هجوم جهانیان به ایران، حتی یک ساعت هم از ایران #دفاع نکردند.
داعشی آن بیسواد امروزی است که هنوز نتوانسته خطی از تاریخ را بدون تعلقات قومی و قبیله ای اش بخواند و البته از این جماعت توقعی چنین، بیجاست.
#نواب_صفوی و یارانش، همان مدافعان حرم و وطن امروزی هستند که بعد از تایید مراجع وقت و گرفتن احکام ارتداد عده ای وطن فروش خیانت کار و در دفاع از مرد و زن ایرانی با دیوصفتان داعشی ایرانی مبارزه کردند تا نگذارند ایران و ایرانی، تسلیم خواهشهای نفسانی عده ای روغنفکر کج اندیش شوند.
@abdollahi_morteza
وقتی مسلم بن عقیل سلام الله علیه را بالای دارالعماره بردند رو به سوی قبله و کعبه کرد و به مولایش حسین سلام داد.
دلش می تپید که حسین با نامه تایید او از کوفیان، به این دیار غریب خواهد آمد:
در دل چنین زمزمه داشت:
جان آقا نکند تشنه بیایی اینجا
آب هم نیست در این شهر، طرفدار شما
و به حال دلش چنین میسرود:
دل من بر سر این دار صفایی دارد
وه که این شهر چه بام و چه هوایی دارد
شب که شد داد زدم کوفه میا کوفه میا
مرغ حق در دل شب صوت رسایی دارد
پیکرم تا به زمین خورد صدا کرد حسین
شیشه از بام که افتاد صدایی دارد
پشت دروازه مرا فاتحه ای مهمان کن
تا بدانند که این کشته خدایی دارد
هم سرم بی بدن و هم بدنم بی کفن است
حالم از قسمت آینده نمایی دارد
لزوم بازآفرینی هویتی مرکز شهر رشت
شهر رشت و استان #گیلان، در همیشه #تاریخ_اسلام، مهد حمایت از خاندان پیامبر (ص) بود و در جای جای تاریخ و جغرافیای آن، رشحات #دلاوری و جان نثاری برای اقامه حق و عدل موج می زند.
اما با امدن خاندان #پهلوی، تاریخی دیگر برای این سرزمین ساختند و نگاشتند که کمتر کسی می تواند در تکرار ادعاهای پوچ و بی سند قلم به دستان مزدور، پی به واقعیت غیرت و #جلالت این مرز و بوم بَرَد.
نمونه بارزش، #تخریب وسیع #مساجد و تکایای مرکز شهر #رشت است که دیگر هیچ اثر و یادی از آنها نیست. با ساخت ساختمان مرکزی بلدیه (شهرداری) و ساختمان پست و تلگراف و هتل ایران و ... کاشت درختان غیر بومی نخل، در مرکز شهر که از نظر معماری هیچ شباهتی به معماری استان و شهر رشت ندارد به پاک کردن #حافظه_تاریخی_مردم رشت کمک کردند.
بعدها نیز، چهره همین #نمای_فرنگی را با سنگ فرش مدل غربی و برخی یادمانهای ناچسب دیگر ترکیب کردند تا کار اشتباه پیشنیان تکمیل شود و
امروزه ما بمانیم و یک نمای غیر بومی در مرکز شهر که نیاز به بازسازی جدی دارد ولی از ترس هیاهوی #روشنفکران و غرب زدگان و مبادا اینکه در بیت المال #اسراف شود، مُهر خاموشی بر زبان و قلم خویش زدیم تا شاید دهه های بعد بتوان برای آن فکری کرد.
امیدواریم که آیندگان، این #سکوت ما را، تاییدی بر کار غلط آباء و اجدادشان ندانند.
@abdollahi_morteza
سلام به دختر امام
سلام به رقیه
آن شب ز عمه طفل، سراغ پدر گرفت
اختر ز ماهتاب، خبر از قمر گرفت
هر روز نا امیدتر از روز پیش بود
هر شب بهانه بیشتر از پیشتر گرفت
چشمی زخواب، خالی و از اشک درد پر
وز آب دیده اش دل هستی شرر گرفت
تا روی زرد خویش کند سرخ پیش خصم
یاری ز چشم خویش به خون جگر گرفت
هرگه که خواست آن سوی ویران رود ز ضعف
در بین ره کمک ز یتیم دگر گرفت
سر را چو دید و با خبر از سر گذشت شد
ناچار دست کوچک خود را به سر گرفت
با دست بی توان ز رُخش خاک و خون زدود
و آنگاه بوسه ز ان لب خشکیده بر گرفت
بس حرف داشت لیک توان بیان نداشت
وز عمر کوته اش سخن او اثر گرفت
حاج علی انسانی
ویژگی های هیئت سکولار و شیعه انگلیسی
در گفتگویم با هشت دی نیوز
http://www.8deynews.com/421242/%d8%b4%db%8c%d8%b9%d9%87-%d8%a7%d9%86%da%af%d9%84%db%8c%d8%b3%db%8c-%da%a9%d8%b3%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%da%a9%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d8%ad%d8%b1%d9%81-%d8%b1%d9%87%d8%a8%d8%b1%db%8c-%da%af%d9%88%d8%b4/
هدایت شده از گیلان پرس
🔺 شیعه انگلیسی کسی است که به حرف رهبری گوش نمیدهد
حجتالاسلام #مرتضی_عبدالهی مدیر موسسه مطالعات مبارزات انقلاب اسلامی در گیلان با بیان اینکه شیعه انگلیسی کسانی هستند که برای امام حسین (ع) گریه میکنند، قمه میزنند و در عین حال حرف رهبر را زیر پا میگذارند و قائل به این هستند که دارند راه درست را میروند، گفت: شیعه انگلیسی کسی است که مراسم ابیعبدالله (ع) را طوری برگزار میکند که موجب وحشت در دل غیرمسلمانان شود، اینها اعمالی از خودشان انجام میدهند که موجب وهن شیعه و اسلام شود.
مشروح این مصاحبه🔻
yon.ir/6RzxR
Join 🔜 🔻 @Gilan_Press
http://eitaa.com/Gilan_Press
@rangeiman_ir
گزیده ای از شعری در رثای حضرت علی اکبر (ع) که توسط مخزون رشتی سروده شده است:
یعقوب فراموش نمود از غم یوسف
آن دم که حسین بر سر نعش پسر آمد
تاریک شد اندر نظرش عالم فانی
بی تاب چو پهلوی ضیای بصر آمد
از دیدن آن جسمِ به خون غرقه ندانم
یا رب تو گواهی چه به حال پدر آمد
بگرفت تن یوسف خود تنگ در آغوش
یعقوب صفت ناله اش از سینه بر آمد
این زندگی دهر ز بعد تو چه حاصل
داغت به دل جن و ملک، هم بشر آمد
منبع: کتاب ثارالله خون حسین در رگهای اسلام، ص۳۱۳ به نقل از وقایع الایام، ص۵۲۰
http://www.rangeiman.ir/14188
حتی مراقب باش در کنار چه کسی می نشینی!!
این روزها که توفیق دارم درباره حق و حقیقت در مکتب حسینی علیه السلام صحبت می کنم، بارها و بارها درباره موضوعاتی که خودم مطرح کردم، مورد ابتلا و آزمایش قرار گرفتم
مثلا همین امروز صبح که در روضه مسجد خواهر امام رشت شرکت کرده بودم، در اواخر سخنرانی و قبل از شرروع زیارت عاشورا، یک دفعه ای یک عنصری کنارم نشست که نمی دانستم چه کار کنم.
متاسفانه او فعلا یکی از مسئولین شهری است و قبلا از همان قماشی بود که در مجلس شورای اسلامی برای رهبری نامه نوشتند و پیشنهاد نوشیدن جام زهر را نمودند و در مجلس مفتضح ششم، بارها خون به دل رهبری و ملت عزیز کردند.
او آنقدر سریع کنارم نشست که اجازه عکس العمل از من گرفته شد. وقتی چشم در چشم شدیم، چنان نگاه تندی به او کردم که سلامش را در گلویش قورت داد.
مشکل از اینجا پیدا شد که ده دقیقه ای تا سخنرانی تمام شود کنارم بود و هیچ جوره نمی شد از کنارش فرار کرد و در یک قاب دو نفره و یکهویی با او در لنز دوربین ها بودم.
در دلم گفتم او را چه به این روضه! هیچ سالی این طرفها پیدایشان نمیشد. شاید الان که به انتخابات نزدیک است سر از اینجا درآورده! از طرفی گفتم بالاخره روضه سیدالشهدا است و حسین، رحمت واسعه خداست. به من چه که بخواهم نیت خوانی کنم.
ولی دلم آشوب بود که حالا در روضه حتما باید کنار من می نشست!
می خواستم به او بگویم، جای دیگر نبود و آمدی انیجا نشستی! گفتم مسجد خانه خداست و اینجا جا بود و نشست دیگر.
می خواستم خودم بلند شوم و برم جایی پیدا کنم، گفتم الان سخنرانی تمام می شود و فرجی حاصل می شود.
بهترین کار را این دیدم که سرم را طوری پایین بیاورم که هم او بفمهد از مصاحبت اجباری با او ناراحتم و هم با او در یک قاب نباشم.
بالاخره در حین استماع سخنرانی، در فکر و ذکر او بودم که چرا شهر رشت در دوره او، بدترین تجربه مدیریتی و نظارتی را طی می کند.
وقتی که زیارت عاشورا شروع شد، در یک حرکت برق آسا برای اینکه رو به قبله بنشینم، یک صف و نصفی از او فاصله گرفتم و فکر می کنم به خیر گذشت.
اینکه ما و همه، در مسیر حسینی باشیم و با عنایت ذوات مقدس اهل بیت، مورد رحمت پروردگار متعال قرار بگیریم و نجات یابیم، آروزی ماست
ولی بالاخره هر چه کنیم، تحمل کسانی که نایب امام زمان را اذیت و آزار کردند و میکنند برایمان سخت است و هر طوری شده باید از ایشان اعلام برائت کنیم.
#مرگ_بر_ضدولایت_فقیه
#مرگ_بر_سازشکار
@abdollahi_morteza