eitaa logo
کانال رسمی آیت الله العظمی جوادی آملی
14.7هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2.5هزار ویدیو
27 فایل
مرجع رسمی اطلاع رسانی از آخرین اخبار مرتبط با آیت الله العظمی جوادی آملی و بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء esra.ir تلفن : 3ــ37782001 -025 فکس: 37765253 -025 کانال دروس معظم له @a_javadiamoli_doross ارتباط با ادمین کانال @bonyad_esra_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
💢
 زن در آینه جلال و جمال
💠 زن در قرآن ▫️ از آن جهت كه قرآن از عترت جدا نیست و عترت هم از قرآن منفك نیست، قهراً آن موضوع از نظر قرآن و عترت مطرح خواهد بود، و چون اسلام به صورت قرآن و عترت ظهور می‏ كند، لذا بحثی را كه قرآن و عترت ارائه می ‏دهد، در واقع اسلام ارائه داده است. بنابراین «زن در قرآن» یعنی زن در پیشگاه قرآن و عترت، و به عبارتی . ▫️ قرآن می ‏فرماید: نبی اكرم ـ علیه آلاف التحیة و الثناء ـ است، و به انسان ها حكمت می ‏آموزد، كتاب آسمانی یاد می ‏دهد، نفوس آنان را تزكیه می ‏كند و... اساساً راهی را كه هر معلّمی می‏ رود، نشان دیگران نیز می‏ دهد تا آنان هم راه را بشناسند و طی كنند. اما راهی را كه رسول اكرم و انبیاء مرسلین علیهم السلام رفته ‏اند راهی نیست كه دیگران توان شناختن و رفتن آن را داشته باشند! بلكه آن اندازه كه مقدور دیگران است، به آنها نشان می‏ دهند، تا همان اندازه مقدور را بشناسند و طی كنند. لذا تعلیم پیامبران غیر از تعلیم دیگران است. ▫️ علم پیامبر، است. در مقام تعلیم نیز، همان را از سه راه یاد دیگران می‏ دهد: هم از راه «تجربه» به دیگران یاد داد، به عنوان «جدال احسن» نه به عنوان «سند تعلیم» به طوری كه خود از راه تجربه حسّی آموخته باشد. هم به عنوان «برهان» یاد حكیمان داد نه به طوری كه خود از مدرسه فرا گرفته باشد، و هم به عنوان «ارائه» در منظر قلب شاگردان شاهد و عارف قرار داد. ▫️ و امّا، آن راهی كه مخصوص نبی اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم) است، راهی نیست كه كسی با تهذیب نفس و تزكیه به آن برسد، چه رسد با برهان های عقلی یا با علوم حسّی. او یك هبه خاصّه است كه با كسب، تهذیب، تزكیه و مانند آن فراهم نخواهد شد، یك ربط خاصّی است بین انسان كامل و ذات اقدس اله، كه ﴿اللَّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾، آن هم فوق بحث ما است، یعنی یك انسان متعارف در آن زمینه سخنی ندارد، چرا كه هیچ سهمی ندارد. ▫️ پس تعلیم قرآن كریم از سه راه است، چون با ما به زبان ما، سخن می‏گوید، این كه می‏ فرماید: ﴿ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ﴾ پیامبری را نفرستادیم مگر به زبان خویشانش. و با توجه به این كه رسالت وجود مبارك نبی اكرم جهان‏ شمول است، و تمام جوامع بشری قوم او هستند، باید او به زبان همه حرف بزند، هم به زبان صاحبان علوم حسّی و از تجارب، سخن گوید، و هم به زبان صاحبان علوم عقلی صرف، و از برهان حكایت كند، و هم به زبان شاهدان عارف، و از وجدان سخن گوید. نیز وقتی موضوع زن را مطرح می‏ كند از همین سه راه وارد می ‏شود، یعنی هم از راه تجربی سخن می‏ گوید، و هم راه عقلی را طی می ‏كند، و هم راه عرفان و شهود را می ‏پیماید، و عظمت زن را با همه این راه های مختلف به ما می ‏آموزد. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص63 و 68 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
 زن در آینه جلال و جمال
💠 زن در قرآن ▫️ اگر جسم نقشی در انسانیت انسان می‏ داشت ـ به عنوان تمام ذات یا جزو ذات ـ ممكن بود سخن، از مذكر و مؤنت قابل طرح باشد، و باید بحث می‏شد كه آیا، این دو صنف متساویند یا متفاوت؟ ولی اگر حقیقت هر كسی را روح او تشكیل داد ـ جسم او ابزاری بیش نبود، و این ابزار هم گاهی مذكر است و گاهی مؤنث ـ و روح نه مذكر است و نه مؤنث، قهراً بحث از تساوی زن و مرد یا تفاوت این دو صنف در مسائل مربوط به حقیقت انسان رخت برمی‏بندد، یعنی سالبه به انتفاء موضوع، خواهد بود، نه به انتفاء محمول. و چون تساوی و تفاوت، عدم و ملكه هستند، نه سلب و ایجاب، اگر در یك موردی، سخن از تساوی به میان نیامد، سخن از تفاوت هم پیش نخواهد آمد. ▫️ قرآن كریم حقیقت هر انسانی را روح او دانسته و بدن را، ابزار وی می ‏داند و این منافات ندارد با این كه انسان در نشئه دنیا و برزخ و قیامت، بدنی متناسب با همان نشئه و مرحله داشته باشد، البته همان طوری كه در دنیا بدن دارد، و بدن فرع است ـ نه اصل، و نه جزو اصل ـ در برزخ و قیامت نیز چنین است. چه این كه قرآن كریم بدن را كه فرع است به طبیعت، و خاك و گل، نسبت می ‏دهد و روح را كه اصل است به خداوند اسناد می‏دهد و می ‏فرماید: ﴿قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی﴾ قهراً روح انسان منزّه از ذكورت و اُنوثت می ‏باشد. وقتی منكران معاد می‏ گفتند، انسان با مرگ نابود می ‏شود و حیاتی پس از مرگ نیست. ﴿وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ﴾ و گفتند آیا وقتی در دل زمین گم شدیم، آیا باز در خلقت جدیدی خواهیم بود؟ ▫️ ما با مرگ در زمین گم می ‏شویم؟ ذات اقدس اله فرمود: ﴿ققُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ﴾ بگو فرشته مرگی كه بر شما گمارده شده، جانتان را می ‏گیرد. به نبی اكرم ـ علیه آلاف التحیة والثناء ـ فرمود: به اینها بگویید شما با مرگ در زمین گم نخواهید شد بلكه تمام حقیقت شما متوفّی می‏شود. فوتی در كار نیست، توفی است، وفات است، نه فوت، شما متوفّی هستید، فرشته مأمور توفّی است و اگر در مرگ چیزی از انسان فروگذار بشود كه استیفاء و توفّی نخواهد بود، پس تمام حقیقت انسان جان اوست كه قبض می ‏شود اگرچه بدن بپوسد. ▫️ اگر انسان بخواهد ببیند این دو صنف زن و مرد مساویند، یا مُتمایز، یا اصلاً دو صنفی در كار نیست، راه تحقیقش این است كه ببیند آنچه كه مایه ارزش و فضیلت است چیست؟ و آن كه ارزشمند و فاضل می ‏شود كیست؟ یك فصل عهده ‏دار بیان مسائل ارزشی، و فصل دیگر عهده ‏دار بیان ارزشمندها و فاضل‏ هاست. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص77 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
 زن در آینه جلال و جمال
💠 زن در قرآن ▫️ بالاترین مقام انسانی مقام خلافت یعنی بودن است. اگر انسان در خلافت به مقام والا رسید، در كنار آن مسأله ولایت، رسالت، نبوت و... نیز هست و اگر به مراحل وُسطی یا نازله راه یافت، همان وصول به مراتب ایمان است و ممكن است رسالت یا نبوت را به همراه نداشته باشد. سؤالی كه مطرح است این است كه: آیا خلافت الهی مخصوص مرد است و ذكورت شرط است و انوثت مانع؟ یا این كه خلافت مخصوص مرد نیست ولی مردها توانسته ‏اند موفق به تحصیل خلافت بشوند و زنان موفق نشده‏ اند؟ و یا این كه خلافت نه مشروط به ذكورت است و نه ممنوع به انوثت، آنهایی هم كه موفق شده‏اند خلیفة الله بشوند، انسانیت آنها باعث شده است نه مرد بودن، مرد خلیفه نشده، بلكه آن كه خلیفه خدا شده، بدنی دارد كه بدن مرد است. ▫️ توضیح مطلب آن است كه در قرآن كریم می ‏فرماید: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً﴾ من در زمین جانشینی قرار دهنده‏ ام. سپس فرشتگان عرض می ‏كنند: ﴿أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ﴾ آیا كسی را جانشین قرار می ‏دهی كه فساد و خونریزی در زمین می ‏كند در صورتی كه ما تسبیح و تقدیس تو می ‏كنیم؟ ▫️ ذات اقدس اله از راه به آدم، برای ملائكه روشن كرد كه او معلم شما و خلیفه من است. این نكته هم در بحث های خلافت بیان شده كه آدم به عنوان «قضیه شخصی» و شخص معین خلیفة الله نیست، بلكه است كه خلیفة الله است. لذا همه انبیا، مخصوصاً خاتمشان ـ علیه آلاف التحیة والثناء ـ خلیفة الله هستند. این چنین نیست كه آدم خلیفة الله باشد، با این كه از انبیای اولوالعزم نیست و انبیای دیگر مخصوصاً انبیای اولوالعزم و بالاخص خاتمشان علیهم السلام خلیفة الله نباشند، پس غرض شخص آدم نیست، بلكه شخصیت انسانی اوست. در خصوص این مسأله كه خلیفة الله، است نه مرد بودن، شاهد دیگری هست مبنی بر این كه احراز مقام خلافت به خاطر تعلیم اسماء است. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص114 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
 زن در آینه جلال و جمال
💠 زن در قرآن ▫️ در موضوع قوای علمی، وقتی سخن از تعلیم اسماء است، آن را به انسانیت انسان واگذار می ‏كند و به هنگام طرح قصه آدم ـ سلام ‏الله علیه ـ می ‏فرماید: ﴿فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ﴾ سپس آدم از پروردگارش كلماتی را دریافت نمود. در تبیین و تفسیر كلمات آمده ‏است كه منظور است، بدین معنا كه انوار عترت طاهره همان مقامات علمی است كه حضرت آدم ـ سلام ‏الله علیه ـ آن را تلقی كرد و زمینه نجات او پیدا شد. و در این میان همان طور كه حضرت امیر ـ سلام ‏الله علیه ـ در آنجا می ‏تابد، حضرت زهرا (علیها السلام) هم در آنجا می‏ تابد و این كه فاطمه زهرا ـ صلوات الله علیها ـ معروف و مشهور شده، نه برای آن است كه، زن تنها در حضرت زهرا (علیها السلام) خلاصه شد، بلكه به این دلیل است كه او دیگران را تحت ‏الشعاع خود قرار داده است. به عنوان مثل معصومین دیگر نیز مانند حضرت امیر ـ سلام ‏الله علیه ـ ، معروف نیستند و اگر در عُرف بخواهند مَثَل ذكر بكنند، به حضرت علی (علیه السلام) مَثل می ‏زنند. ▫️ همان طوری كه در بین معصومین، امیرالمؤمنین ـ صلوات الله علیه ـ معروف گشت و الگو شد، در بین زنان هم حضرت فاطمه زهرا ـ صلوات الله علیها ـ اشتهار یافت وگرنه زنان فراوانی بودند كه هم از عصمت برخوردارند و هم از كمال متعارف و فوق متعارف، ولیكن علت این كه (علیها السلام) در بین زنان معروف شد، همان علتی است كه بدان سبب، حضرت علی (علیه السلام) در بین ائمه (علیهم السلام) معروف گشت. پس مراد از لفظ كلمات در آیه شریفه ﴿فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ﴾ اسماء الهی است و بارزترین مصداق اسماء الهی، عترت طاهره ‏اند كه در بین آنان، فاطمه زهرا ـ صلوات الله علیها ـ می ‏درخشد. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص144 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
 زن در آینه جلال و جمال
💠 زن در عرفان ▫️ اساس عرفان كه و است هم از سیر و سلوك در درجات هستی نشأت می ‏گیرد و هم راهیان كوی وصال را می ‏نگرد و هم مسیر سفرهای گوناگون را مشاهده می‏ نماید. بسیاری از ره‏ آوردهای عرفان را برهان تأیید می‏ كند، چنانكه عصاره هر دو را قرآن كه هماهنگ با برهان متین و عرفان راستین است روا و سزا می ‏داند. آنچه عارف می ‏نگرد این است كه تمام اشیاء هر لحظه تازه می ‏شوند و در این تجدّد امتیازی بین ثابت و سیال، مجرد و مادی نیست، و هدف همه سالكان دیدار خداست، چنانكه سیر همه كاروانیان نیز تجلی ‏های گوناگون حق است. تفاوت راهیان در انتخاب تجلی خاص و نیل به اسم مخصوصی است كه هر كدام مظهر ویژه آن شدند. گروهی با اسماء جمال و لطف و مهر اُنس دارند و برخی با اسماء جلال و قهر خو گرفته‏ اند؛ لذا حشر جمالیان با بهشت و حشر جلالیان با دوزخ، و سرانجام، هر كدام نام خاصی از را دیدار نموده و در تحت ولایت آن نام به سر می‏ برند، «تا یار كه را خواهد و میلش به كه باشد». ▫️ كریمه: ﴿یا أَیهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‌ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِیهِ﴾ ای انسان، حقاً كه تو به سوی پروردگار خویش به سختی در تلاشی، و او را ملاقات خواهی كرد. به منزله سرفصل بحث كوی حق است كه در ذیل آن گزارش كار سعیدان به صورت دریافتِ نامه اعمال به دست راست، و پیوستن مسرورانه به جمع همراهان و اهل خودشان بازگو شده و گزارش كار تبهكاران به صورت دریافت نامه اعمال از پشت سر، و فریاد مرگ ‏طلبانه در بند زنجیرهای آتشین می ‏باشد. هیچ امتیازی در اصل كدح و سیر و تولد بین موحّد و ملحد نیست، لیكن ملحد همواره در كثرت سیر كرده، و از خلق به خلق و با خلق و در خلق و برای خلق ـ یعنی ماده ـ می‏ كوشد، و در هیچ مرحله‏ ای از مراحل سفر خویش هدف اصیل و همراه راستین خود را كه حق است نمی ‏نگرد، و هرگز از وحدت آگاه نمی ‏گردد، و سر از كثرت بیرون نمی ‏آورد، بلكه چون كرم ابریشم به دور خود كه فقر و تاریكی است می ‏تند و خالق خویش را اصلاً نمی ‏بیند و سرانجام مظهر اضلال شده و چون شیطانِ مُضل سر از دوزخ در می ‏آورد، كه باطن هر كثرت پلید و درون هر ماده بی ‏روح است. و در این سیرِ سقوطی فرقی بین زن و مرد نیست چون توحید و الحاد از آنِ روح است و روح همان طوری كه مكرّراً گذشت نه از صنف ذكور است و نه از صنف اناث. ▫️ موحّد راستین نیز هماره سیر خود را با حق ادامه می‏ دهد و تمام مراحل سلوك خویش را در صحابت حق می ‏گذراند و هرگز كثرت را بدون شهود وحدت نمی ‏نگرد، و هیچ گاه رؤیت خلق حجاب شهود خالق نمی‏ شود، بلكه دائماً خلق را آیت حق دانسته، و از این مرآت بهره صحیح برده و جمال دل ‏آرای خالق را در سراسر آئینه‏ های مینو و گیتی می ‏نگرد و سرانجام مظهر هدایت شده و چون فرشته هادی در بهشت می ‏آرمد كه باطن هر وحدت منزّه و درون هر صورت با روح و زنده می ‏باشد. و در این حركت نیز هیچ امتیازی بین زن و مرد نیست، زیرا سفر حقیقی در مراحل توحید به عهده انسانیت است كه مبرّای از ذكورت و انوثت است. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص185 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
زن در آینه جلال و جمال
💠 زن در عرفان ▫️ نكته‏ ای در اینجا مطرح است كه: اگر انسان است، و این منزه از ذكورت و انوثت است چرا در بین مردان افراد فراوانی به این مقام راه یافته ‏اند، ولی در بین زنان فقط چهار نفر به این مقام رسیده‏ اند؟ در توضیح این نكته باید گفت: 1️⃣ اولاً، بسیاری از زنان هستند كه فضائلشان در تاریخ ثبت نشده است 2️⃣ ثانیاً، این چهار نفر بیانگر انحصار نیست 3️⃣ ثالثاً، اگر جامعه رشد بیشتری داشته باشد، سعی می‏ كند امكانات ترقی و سعادت را در اختیار هر دو صنف قرار بدهد، و اگر جامعه ‏ای عقب افتاده است نباید این تحجّر فكری جامعه را به پای مذهب نوشت، چرا كه مذهب راه را برای هر دو صنف باز كرده است، و هیچ كمالی را مشروط به ذكورت، یا ممنوع به انوثت، نكرده است، و مشروط بودن به ذكورت و انوثت مربوط به كارهای اجرایی است. ▫️ در پایان بحث اشاره به این نكته لازم است كه قرآن همان طور كه در بدو پیدایش انسان، سخن را در محور خلافت شروع كرده است، و ، در پایان پیدایش، و در انجام عالم هم، وقتی مسأله معاد، مسأله مواقف قیامت، مسأله برزخ و حشر، مسأله سؤال و جواب، و كتاب و توزین اعمال، و عبور در صراط، و كوثر، و مانند آن را مطرح می ‏كند، هیچ‏ گاه بین زن و مرد فرقی نمی ‏گذارد، و در همه این موارد با هم هستند. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص196 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
 زن در آینه جلال و جمال
💠 زن در عرفان ▫️ راه های ترقی و تعالی انسان متفاوت است، یكی و دیگری است، و زنان در راه ذكر و مناجات كه راه دل است و راه عاطفه و شور و علاقه و محبت است اگر موفق ‏تر از مردها نباشند یقیناً همتای مردها هستند. و آن راه، راه اساسی است. اما راه فكر راه فرعی است زیرا كه راه فكر، راه گسترده و همه‏ گیر نیست. بسیاری از افراد جامعه هستند كه گرچه شهر نشینند اما توفیق فراگیری درس و بحث را نداشته و ندارند، اما راه موعظه و و مناجات برای همه باز است. «علم الدراسة» برای همه میسور نیست، ولی «علم الوراثة» برای همه مقدور است و «علم الفراسة» برای همه میسور. ▫️ علم ‏الدراسه همین است كه انسان در مجامع علمی شركت كند، درسی بخواند و فاضل و عالم بشود، اصطلاحاتی را فرا بگیرد و بعد از مدتی هم دوران پیری او فرا می‏رسد و هر چه در مدرسه‏ها خوانده است همه آنها یكی پس از دیگری از یادش می ‏رود. در دوران نوجوانی كم ‏كم یاد می ‏گیرد و در جوانی این معلومات را چند صباحی حفظ می‏ كند و بعد كه دوران كهولت فرا رسید و به شیخوخیت سرازیر شد به تدریج از یاد می ‏برد. این سه مرحله همان سه مقطعی است كه برای همگان در قرآن كریم تنظیم گردیده است. خدای سبحان می ‏فرماید: (اللَّه الّذی خلقكم من ضعف ثمّ جعل من بعد ضعف قوّة)؛ خداست آن كس كه شما را از آغاز ناتوان آفرید، آنگاه پس‏از ناتوانی قوّت بخشید. شما را اول از ضعف آفرید بعد از دوران ضعف برای شما قوت و قدرت خلق كرد. (ثمّ جعل من بعد قوّة ضعفاً وشیبة)؛ و پس از توانایی ناتوانی و پیری داد. ▫️ انسان گاهی در دامنه كوه است گاهی بالا می ‏رود بر روی قله كوه و گاهی هم از قلّه كوه به دامنه دیگری بر می ‏گردد این سه مقطع برای هر زن و مرد در قرآن تنظیم شده است كه اول ضعف است بعد قدرت است سپس ضعفی دیگر. اول دوران فراگیری، بعد مرحله حفظ و نگهداری، سپس دوران از دست دادن تمام فراگرفته ‏ها است. «من هر چه خوانده ‏ام همه از یاد من برفت» این عبارت حقیقت علم‏ الدراسه است. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص197 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢 زن در آینه جلال و جمال 💠 زن در عرفان ▫️ هر كمالی را كه ذات اقدس اله در قرآن نقل می ‏كند، فرعِ می‏ داند حتی علومی چون فقه و اصول، تفسیر، فلسفه و عرفان را كه جزو بالاترین علوم اسلامی ‏اند، فرع تقرّب الی اللَّه می ‏داند. در این كه آیا خود علم، كمال است و آیا قرآن كریم كه عالم را بالاتر از جاهل می ‏داند و می‏ فرماید: (قل هل یستوی الّذین یعلمون والّذین لا یعلمون)؛ بگو آیا كسانی كه می ‏دانند و كسانی كه نمی ‏دانند مساوی هستند؟ اصلی از اصول قانون اساسی دین را بیان می ‏كند یا تبصره ‏ای است بر اصل دیگر؟ در پاسخ باید گفت كه این یك اصل نیست، بلكه یك تبصره است. فرق اصل و تبصره آن است كه اصل، مستقل است و تبصره را در ذیل یك اصل می ‏نویسند. ▫️ آیه مباركه سوره زمر یك اصلی دارد و یك تبصره، اصلش همان ناله و لابه و ضجّه و تقوا و پرهیزكاری و وارستگی در پیشگاه ذات اقدس اله است و ذیل این اصل، اشاره به مقام علم و عالم است. قرآن می ‏فرماید: (أمّن هو قانت آناءَ اللّیل ساجداً وقائماً یحذر الآخرة ویرجو رحمة ربّه قُل هل یستوی الّذین یعلمون والّذین لا یعلمون انّما یتذكّر أُولو الألباب)؛ آیا آن كسی كه در طول شب در سجده و قیام، اطاعت خدا می‏ كند و از آخرت می ‏ترسد و رحمت پروردگارش را امید دارد؟ بگو آیا كسانی كه می‏دانند و كسانی كه نمی ‏دانند یكسانند؟ تنها خردمندانند كه پند پذیرند. ▫️ اول اصل را مطرح می‏كند و می‏ فرماید: آیا آنها كه شب زنده ‏دارند با دیگران یكسانند؟ آیا آنها كه اهل ركوع و سجودند، آنها كه اهل قنوت و خضوع و تواضع و بندگی و بردگی در ساحت قدس اله هستند با دیگران همتایند؟ آیا آنها كه به رحمت خدا امیدوارند و از آینده خودشان نگرانند، با دیگران همسانند؟ آنگاه در ذیل این اصل به عنوان تبصره می ‏فرماید: آیا عالم و غیر عالم برابرند؟ معلوم می شود منظور علمی است كه تبصره آن اصل باشد، یعنی اول قنوت، خضوع، بندگی در ساحت قدس اله، اول ناله شبانه كردن، به رحمت خدا امیدوار بودن و از آینده خود ترسیدن و بعد عالم شدن، كه اگر آن اصل نباشد این علم، وبالی بیش نیست. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص209 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢
 زن در آینه جلال و جمال
💠 زن در عرفان ▫️ همان طوری كه قرائت دو قسم است: غلط و صحیح، و تنها ادیب ماهر می‏ تواند خواندن غلط را از خواندن صحیح تشخیص بدهد و همان طوری كه درمان دو قسم است: غلط و باطل و صحیح و حق، و طبیب راستین كسی است كه غلط را از صحیح جدا كند، هم دو نوع است: محبت باطل و محبت حق. و اگر حبیب، معلمِ كتاب و حكمت باشد درس محبت می‏ دهد و كار او این است كه محبت باطل را از محبت حق، جدا كند و به شاگردانش بیاموزد كه علاقه به همسر و فرزند و مال دنیا ابزار كارند، نه راه كمال. ذات اقدس اله می ‏فرماید: (كلّا بل تحبّون العاجلة)؛ نه چنین است بلكه دنیای زودگذر را دوست دارید. (وتحبّون المال حبّاً جمّاً)؛ و مال را دوست دارید دوست داشتنی بسیار. این محبت ها در دل شما راه پیدا نكند و این نوع محبت ها را به گِل بزنید نه به دل. چرا كه اینها ابزار كارند و اگر به دل راه پیدا كردند، دل را تصاحب می‏ كنند... ▫️ در دعای شریف كمیل وقتی گذشته و آینده تصفیه شد، و انسان خود را تطهیر كرد و طلب مغفرت و بخشایش نمود، و همه گناهان خود را بخشیده یافت، آنگاه به خدا عرض می ‏كند: «واجعل ... قلبی بحبّك متیماً»؛ قلبم را گرفتار و شیفته محبتت گردان. این جمله «واسطة العقد» دعای كمیل است و از غرر جمله‏ های آن دعای شریف به شمار می ‏آید. یا هنگامی كه دعای مبارك ابوحمزه ثمالی در سحرهای ماه رمضان خوانده می ‏شود و زمینه روحی مناسب حاصل می‏ شود، آنگاه عرضه می ‏دارد: «اللّهم املأ قلبی حبّاً لك وخشیةً منك و... شوقاً الیك»؛ خدایا دلم را لبریز از محبت خودت قرار بده. به همین جهت امام سجاد ـ سلام اللَّه علیه ـ در آغاز مناجات المحبّین، عرض می‏ كند: خدایا كیست كه لذت مناجات تو، لذت دوستی تو، لذت یاد تو را و تو را چشیده باشد و به فكر چیز دیگری باشد. «من ذا الّذی ذاق حلاوة محبّتك فرام منك بدلاً ومن ذا الّذی آنس بقربك فابتغی عنك حولاً» این درس محبت، برای افراد خشن و زورمند و زورآزما، كارآمد نیست. ▫️ این جا دل شكسته و تن خسته می ‏خرند، و اگر كسی توانست، بیشتری تحصیل كند، سخن دوست در او بیشتر اثر می‏ گذارد. در این مقام نمی ‏توان گفت چون وزن مغز زن، یا حجم مغز زن كمتر است، او در راه سیر و سلوك یا در راه كمال انسانی و دیگر طرق الهی عقب افتاده‏ تر از مرد است. راه دل اگر قوی ‏تر از راه عقل نباشد، همتای اوست و راه دل انكسار، رقت، محبت، عاطفه، گرایش می ‏طلبد. آن كسی كه دیرتر می ‏گرید و می ‏گراید او در ، كمتر موفق می ‏شود و آن كسی كه اهل گریه است رقیق‏ القلب ‏تر است. و اگر كسی بتواند «عاطفه حیوانی» را از محبت انسانی جدا كند و به مرز محبت راه پیدا كند و از شرّ ضعف نفس برهد و ضعف نفس را اشتباهاً به جای رأفت ننهد، آنگاه راه برای او در كلاس محبت باز است. ▫️ مردها هم ناچارند كه سرانجام را بیش از درس های دیگر ترویج كنند. چون خدای سبحان به ما فرمود: (قل إن كنتم تحبّون اللَّه فاتّبعونی یحببكم اللَّه)؛ بگو اگر دوست دارید خدا را، پس پیروی كنید مرا تا خدا شما را دوست بدارد. یعنی این پیامبر كه است حلقه ارتباطی بین محبّ و محبوب می‏ باشد و اگر شما پیرو حبیب‏ اللَّه باشید از مرحله محبّ خدا بودن به مرحله محبوب حق شدن می‏ رسید. به طور طبیعی اگر محب و محبوب شدن خلق و حق برای صنف زنان بهتر از مردها میسر نباشد كمتر از آنها نیست. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص220 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
💢 زن در آینه جلال و جمال 💠 زن در برهان ▫️ در كتب عقلی بخش دیگر بحث را در فرق بین جنس و ماده ذكر كرده و گفته‏ اند: ذكورت و انوثت به ماده برمی‏ گردد نه به صورت. و چون شیئیت هر شی‏ء را، صورت آن تشكیل می‏ دهد، پس مذكر و مؤنث بودن اشیا، در فعلیت و شیئیت آنها دخیل نیست. توضیح مسأله این است كه: اگر خواستیم موجودی را با فعلیتی بشناسیم، صورت او روشنگر فعلیت آن است و حقیقت آن را به ما نشان می ‏دهد، اما چون ماده آن، مشترك است و می ‏تواند به صورت ‏های دیگر نیز در بیاید لذا نشانه حقیقت آن نیست. ▫️ خاك برای صور گوناگون ماده است و می ‏تواند به صورت درخت، معدن، میوه‏ های گوناگون، حبه‏ ها و حصه‏ های مختلف درآید، و یا به صورت انسان یا حیوان‏ های متفاوت شكل گیرد و... ، اما تا وقتی كه به صورت خاصی، درنیامده، فعلیت خاص پیدا نمی‏ كند. البته منظور از صورت، اندام و قیافه نیست، چون شكل و قیافه عرضی است، بلكه منظور همان فعلیت جوهری است كه حقیقت شی‏ء را تأمین كرده و از یك جهت به نحوه هستی آن برمی ‏گردد. ▫️ بزرگان اهل حكمت می ‏گویند: مذكر و مؤنث بودن، از شؤون ماده شی‏ء است، نه از شؤون صورت آن. یعنی این دو، در بخش صورت و فعلیت بی ‏تأثیر است و تنها در بخش ماده نقش دارد، لذا آنجا كه فرق بین جنس و ماده را ذكر می‏ كنند، می ‏گویند: ماده اصنافی دارد كه بعضی از آن اصناف مذكر و بعضی مؤنث است. و نشانه این كه مرد و زن بودن، و ذكورت و انوثت به ماده برمی‏ گردد نه به صورت، این است كه این دو صنف، اختصاص به انسان نداشته بلكه در حیوان و حتی در گیاهان هم هست. بنابراین بر اساس یك قیاس استثنایی معلوم می ‏شود هر چیزی كه مراتب پایین ‏تر از انسان، آن را دارا می ‏باشد، به «صورت» انسانی بر نمی ‏گردد، چون اگر به صورت انسان بر می‏ گشت هرگز پایین ‏تر از انسان، واجد آن نمی ‏شد. 📚 زن در آینه جلال و جمال، ص244 🌐 http://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra