فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آرامش_با_قرآن
به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل میشوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است! فصلت۳۰
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️ حد رفاقت با امام زمان(عج)
🎙استاد مسعود عالی..
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هم خودشان #خاکی بودند
هم لباس هایشان ..!
کافی بود #باران ببارد
تا عطرشان در سنگرها بپیچد
#مردان_بی_ادعا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
13.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 گفتگوی شنیدنی خبرنگار همشهری با همسر شهید حاج صادق امیدزاده در مراسم تشییع پیکر شهید
#شهیدمدافعحرم
#شهید_صادق_امیدزاده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌸در روز پدر به کعبه سر باید زد
💗بـر بام نجـف دوباره پر باید زد
🌸در حسرت بوسه بر ضریـح مولا
💗صد بوسه به دستان پدر باید زد
🌸🎊پیشاپیش ولادت
حضرت علی (ع) مبارک🎊🎉💐
YEKNET.IR - sorood - milad imam ali 1400 - mirzaei.mp3
12.82M
🌸 #میلاد_امام_علی(ع)
💐ساقی به پیاله باده کم میریزی
💐این میکده را چرا بهم میریزی
🎤 #اسلام_میرزایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#خاطرات_شهید
"شــهیدی که نشانی مزارش را برای مادرش نوشت"
چند روز مانده بود که برود جبهه، گفتم: پسرم بیا ازدواج کن، خواهرات ازدواج کردند، برادرت ازدواج کرده، من می خواهم که نشانی خانه ات را داشته باشم،
خندید و گفت: آدرس می خوای مادر؟
گفتم: بله که آدرس می خوام پسرگلم.
یک برگه کاغذ گرفت، نوشت.
گفت بخوان. خواندم: «اول خیابان لاهیجان، گلزار شهداء قطعه ۲۵۵»
📎فرمانده گردان زرهی لشکر ۲۵ کربلا
#شھید_اردشیر_رحمانی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
8.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌اجر شهادت
▫️ استاد رفیعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
" باید به خودمان بقبولانیم
که در این زمان به دنیا آمدهایم
و شیعه هم به دنیا آمدهایم که
مؤثر در تحقق #ظهـور مولا باشیم و
این همراه با تحمل مشکلات ، مصائب ،
سختیها ، غربتها و دوریهاست
و جز با فدا شدن محقق نمیشود ..."
#شهید_محمودرضا_بیضایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شهید_یوسف_کلاهدوز
دایی یوسف، روی پیشانیاش دو تا خال داشت. یکی بزرگ و یکی کوچک. وقتی بچه بودیم ما را روی پاهای خود مینشاند و برای خنداندن ما میگفت: بچهها دکمه را بزنید. یکی از خالها را فشار میدادیم. او هم مثل آسانسور ما را بالا و پایین میبرد. به خاطر همین کارهایش بود که او را یک همبازی خوب میدانستیم.
به نقل از کتاب هالهای از نور
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh