eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
31.1هزار عکس
8.9هزار ویدیو
217 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃می‌گویند برات اگر می‌خواهی، دخیل به امام رضا(ع) ببند. عجیب تمامِ کربلاییها نمک گیرِ معرفتِ حضرت سلطان هستند نمونه اش حسن! 🍃متولد یک روزِ گرم شهریور در ، در همسایگی امامِ رئوف‌...دومین پسر خانواده شش نفره قاسمی دانا و عجیب برای مادر، این پسر با بقیه فرق داشت♡ 🍃معرفتش، اولین جرقه تمام رفاقت هایش بود...اصلا هرکه به او جذب می‌شد، مریدِ خون گرمی و معرفتِ بی حسابش بود. مریدِ علی (ع) و آلِ علی بود...سَنَدَش؟ پیرهن سیاهی که به نشانه عزا، تمام و صفر، همسفرِ روضه ها و هیئت هایش بود. 🍃اینبار به جای کربلا؛ براتِ را از حضرت سلطان گرفت. عازمِ شهرِ عشق شد...ارادتش به خاندانِ عصمت، گلوگیرِ آسایش و آرامشِ دنیایی اش بود و اصلا حسن مردِ ماندن نبود... همیشه از خدا میخواست مرگِ با عزتی داشته باشد و چه عزتی بالاتر از شهادت؟؟❤️ 🍃شوق به در چشمانش شعله می‌کشید و کیست که بتواند پرستویِ عاشقِ پرواز را از بال و پر بیندازد جُز معشوقی که سرش را به دامن گیرد؟! 🍃صبح ولادتِ مولایش (ع) غسل شهادت کرد. مدح مولایش را خواند و بال و پر گشود. چون شیر به میدان زد. پرواز نزدیک بود و حسن هر لحظه بیشتر از زمین کنده می‌شد...😞 🍃در ۱۹ اردیبهشت، در سرزمینِ ، با گروهی هشت نفره در عملیاتی که نامِ امام رضا(ع) بر رویش می‌درخشید به آسمان پرواز کرد. 🍃حسن با معرفت بود. هنوز هم هست. دلتنگش می‌شود و او مرهَم به این دلتنگی. مادر حسن را در گوشه و کنار خانه حس می‌کند، مادر است و عطر حضورش را لمس می‌کند، مادر است و دلخوش که عاقبتِ دردانه اش، ختم به خیر و عزت شده است🌺 🍃حال حسن آسمان نشین است. به همان اندازه با معرفت‌. و همچون آقایش حسن(ع) با کرامت، گره ها باز می‌کند... با حسن ها کارها دشوار نیست💚 ✍️نویسنده : 🍂به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲ شهریور ۱۳۶۳ 📅تاریخ شهادت : ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۳.حلب 🥀مزار شهید : خواجه ربیع مشهد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃سلام بر تو ای خورشیدی که در پشت ابر گناهان امت پنهان شده ای و در غربت و نظاره گر تمام لحظات زندگی ما هستی. 🍃سلام بر تو ای عزیز دل تویی که مادرت در آن لحظه های سرتاسر غم و درد در میان شعله های آتش با دلی مالامال از غم و درد تو را صدا زد و گفت: «ای من! کی خواهی آمد تا انتقام مرا از ظالمان و غاصبان رو سیاه روزگار بگیری؟» 🍃سلام بر تو ای شمشیر در غلاف؛ ای کسی که علی آرزومند دیدار توست و می کند برای لحظه ای که تو بیایی و با حیدری انتقام پدرت را از دشمنانش بگیری؛ همان دشمنانی که حق او را غصب کردند؛ بر صورت همسرش سیلی زدند و بازو و پهلوی تنها یاورش را شکستند و او غریبانه در گوشه تنهایی و سالها به سر برد در حالی که به فرموده خودش خار در چشمش و استخوان در گلویش بود. 🍃 در کنارم هستی و بر کارهایم نظارت داری. در مشکلات زندگی دست های شما یاری کننده من است گرچه تو آسمانی هستی و پاک و من زمینی و غرق اما برای من چه تکیه گاهی محکم تر از شما، به خاطر همین تو را بهترین مونس و پناه گاهم می دانم و در غروب ها غصه هایم را برایت می گویم و از تو می خواهم که برایم دعا کنی تا عاقبت به خیر گردم و روزی که تحقق پیدا نمود رو سفید باشم. ✍نویسنده : 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃سلام بر تو ای خورشیدی که در پشت ابر گناهان امت پنهان شده ای و در غربت و نظاره گر تمام لحظات زندگی ما هستی. 🍃سلام بر تو ای عزیز دل تویی که مادرت در آن لحظه های سرتاسر غم و درد در میان شعله های آتش با دلی مالامال از غم و درد تو را صدا زد و گفت: «ای من! کی خواهی آمد تا انتقام مرا از ظالمان و غاصبان رو سیاه روزگار بگیری؟» 🍃سلام بر تو ای شمشیر در غلاف؛ ای کسی که علی آرزومند دیدار توست و می کند برای لحظه ای که تو بیایی و با حیدری انتقام پدرت را از دشمنانش بگیری؛ همان دشمنانی که حق او را غصب کردند؛ بر صورت همسرش سیلی زدند و بازو و پهلوی تنها یاورش را شکستند و او غریبانه در گوشه تنهایی و سالها به سر برد در حالی که به فرموده خودش خار در چشمش و استخوان در گلویش بود. 🍃 در کنارم هستی و بر کارهایم نظارت داری. در مشکلات زندگی دست های شما یاری کننده من است گرچه تو آسمانی هستی و پاک و من زمینی و غرق اما برای من چه تکیه گاهی محکم تر از شما، به خاطر همین تو را بهترین مونس و پناه گاهم می دانم و در غروب ها غصه هایم را برایت می گویم و از تو می خواهم که برایم دعا کنی تا عاقبت به خیر گردم و روزی که تحقق پیدا نمود رو سفید باشم. ✍نویسنده : 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
☘علی جدا کننده و است. باید پذیرفت و سر سپرده ولایتش بود تا ما را از باطل جدا کند و تحت لوای خود بر حق، اذن ورود به بهشت‌مان را بدهد. . ☘علی بوده‌ی زمانی است که خلقت آفرینش هنوز آفریننده نبود و هست تا آن زمان که در جرگه‌ی امت خویش وارد بهشت شود و آنجا رخ بنماید که جایگاه کجا هست و آیا می‌ماند که کسی تحت فرمانش نباشد؟ . ☘علی پیشوای کسانی است که رابطه سر و جان را می‌فهمند اما نه اینگونه که جان در گرو بودن سر است، بلکه آزادی‌شان را در این می‌بینند که سر در بالین علی را به او بسپارند. . ☘علی شخص نیست، است، تفکری که ربوبیت در ولایت خود نمایان می‌کند و شاید راز شکافت از زمینی شدنش همین باشد. . ☘یا حیدر بشکن در قلعه ابتلا را که شما در جای، جای گرفتارند و مردی از سلب تو را می‌کشند... . ✍نویسنده: . 🌺به مناسبت . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃سلام بر تو ای خورشیدی که در پشت ابر گناهان امت پنهان شده ای و در غربت و نظاره گر تمام لحظات زندگی ما هستی. 🍃سلام بر تو ای عزیز دل تویی که مادرت در آن لحظه های سرتاسر غم و درد در میان شعله های آتش با دلی مالامال از غم و درد تو را صدا زد و گفت: «ای من! کی خواهی آمد تا انتقام مرا از ظالمان و غاصبان رو سیاه روزگار بگیری؟» 🍃سلام بر تو ای شمشیر در غلاف؛ ای کسی که علی آرزومند دیدار توست و می کند برای لحظه ای که تو بیایی و با حیدری انتقام پدرت را از دشمنانش بگیری؛ همان دشمنانی که حق او را غصب کردند؛ بر صورت همسرش سیلی زدند و بازو و پهلوی تنها یاورش را شکستند و او غریبانه در گوشه تنهایی و سالها به سر برد در حالی که به فرموده خودش خار در چشمش و استخوان در گلویش بود. 🍃 در کنارم هستی و بر کارهایم نظارت داری. در مشکلات زندگی دست های شما یاری کننده من است گرچه تو آسمانی هستی و پاک و من زمینی و غرق اما برای من چه تکیه گاهی محکم تر از شما، به خاطر همین تو را بهترین مونس و پناه گاهم می دانم و در غروب ها غصه هایم را برایت می گویم و از تو می خواهم که برایم دعا کنی تا عاقبت به خیر گردم و روزی که تحقق پیدا نمود رو سفید باشم. ✍نویسنده : 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 بعد از ، زیاد زمین مے خورد . همہ نگران بودند و می گفٺند شاید به خاطر اٺفاقاٺ این مدٺ مشڪلی براش پیش اومده و نگران بودیم و می خواسٺیم او را پیش دڪٺر ببریم ڪہ شبے بہ خواب یڪے از نزدیڪانمان آمــد وگـفـٺ : نگران نباشید وقٺے داره بازے میڪنه مے دود ڪہ بیاد من ولی امڪانش نیسٺ مے خوره زمین... مشڪلے نداره وسالمہ نگران نباشید... راوے : شادی روح راحل و 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❇️بسمہ رب الحق❇️ ❣ازدواج_شهدایی❣ شب عروسی هنگام برگشتن ازاتلیه ، آقا به من گفتند اگر موافق باشید قبل از رفتن پیش مهمانها ، اول برویم خانه خودمان و رابا هم بخوانیم ، یک دونفره و این هم درحالی بود که مرتب خانوادهامون به ایشان می زدند که چرا نمی آیید ، مهمانها منتظرند ، من هم گفتم قبول ، فقط آنها باشما ایشان هم گفتند مشکلی موبایلم را برای یک ساعت می گذارم روی صدا تا متوجه نشویم بعد با هم به پر از مهر و رفتیم و بعد از نماز به پیشنهاد ایشان یک عاشورای دلچسب دو نفره خواندیم و بنای زندگیمان را با بنا کردیم و به عقیده من این زیارت عاشورایی بود که تا حالا خوانده بودم و من شب بیشتر به اخلاص و معنویت پی بردم و خواندن کار همیشگی بود . و شام با تمام وجودشان می خواندند و سفارششان هم به من همین بود که هیچ موقع خواندن را فراموش نکن که من هرچه دارم از همین است ، حتی از هم که تماس می گرفتند مرتب این موضوع را یادآوری می کردند . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍂به "میثم" گفتند: به دشنام بده؛ نداد❌ 🍀به "طیب" گفتند: به دشنام بده؛ نداد🚫 🌾به "آرمان" گفتند: به دشنام بده؛ نداد⛔️ 🍃هر سه، به جرم"ارادت" به شهید شدند. ✨ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
روز نیمه شعبان🎊 بود همه بچه ها تو جمع بودن، هرکی یه جای کارو دست گرفته بودو انجام میداد یکی جارو میزد. یکی حوض مسجد🕌و میشست یکی ریسه🎏 وصل میکرد اعلانات جلو در مسجد خیلی کثیف شده بود دنبال این بودم که چه کار مهمی رو زمین مونده که انجام بدم. رفتم سمت در مسجد دیدم با یه خضوع خاصی داره جلو در مسجد تابلو اعلانات رو تمییز میکنه. جالب بود برام که چرا بین این همه کار باید دور از چشم همه مشغول تمییز کردن✨ تابلو اعلانات باشه... گذشت... موقعی مفهوم کارشو فهمیدم که بی خبر از همه رفت تا از بی بی زینب دفاع کنه... شهدا🌷 مزد و بندگی بی تکبرشون رو گرفتن. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سالروز_شهادت #شهید_ذوالفقار_محمدی 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
◇بسم الله الرحمن الرحیم◇ 🍃به پرچم مزین شده با نامِ (س) خیره شده ام، روضه ها جلوی چشمانم جان میگیرد و دلم پر میکشد به روزی که (ع) صدا زد: "برادر، برادرت را دریاب" چشمانم بارید برای کمر خمیده حسین(ع) اما جگرم سوخت برای زینب(س)، برای خیمه ای که دیگر نداشت و خدا میدانست بی عباس چه خواهند کرد. 🍃قرن ها گذشت و نه از یادها رفت و نه از دلها، عشق غریب کربلا شعله میکشید و پرتوی جاودانگی اش فروزان‌تر میشد. این بار هم یزیدیانی از جنس همان روزهای کربلا، زینبیه را هدف گرفتند و خیالِ ، لشکرشان را به هلهله انداخته بود اما زهی خیال باطل! که هرکدامشان در خلوت های خویش به عباس(ع) اقتدا کرده بودند حال زمان برایشان مقدر شده بود و چه فرصتی از این دلچسب‌تر؟! 🍃سربازانی که به ها ختم نشدند بلکه لشکری ساخته شد با نام و شیرمردانی چون را پیشکش حضرت زینب(س) کرد. ذوالفقار همچون نامش، شمشیر بُرَّنده ای شد و پس از بریدن طناب های ، پله های عاقبت بخیری را یک به یک طی کرد. حرف‌ها را به جان خرید و به پای دفاع از حرم فدا کرد. جوانِ رشید فاطمیون سربلند شد و نهایتِ بندگی‌اش ختم به بهترین مرگ ها شد! 🍃ذوالفقار ایستاد پای امام زمانش و چنان مردانه مدافعِ دختر مولایمان شد که حال در صحرای محشر روسفید است و باعث افتخار... ♡ذوالفقارِ حرم، گوارای وجود آسمانی ات♡ ✍نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۱۳۶۸ 📅تاریخ شهادت : ۲ آذر ۱۳۹۴ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا 🕊محل شهادت: سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بهش گفتم (روح الله)بسه دیگه ۶۰ روزه اینجایی نمیخوای برگردی⁉️ جواب داد: کجا برم؟! اینجاست زن و بچه ی شیعه ناموس شیعه تو محاصره است اونها ناموس من هستندکجا بذارم برم؟ چند روز بعد《پیکر پاک و سوخته اش رو برگرداندند⚰🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ 💟میروم تا مادر بگیرم 💢این جمله را به همراه عکسی از خودش📸 زمانیکه در پرواز ایران به بود در فضای مجازی منتشر کرد. این جمله عجیب بوی میداد. از آن خداحافظی های بی برگشت🚷 💢طوری که خودش گفته بود اینبار آب نریزید❌ و دیگران را خبر نکنید. ساعاتی قبل از ، زمانی که همرزمش از او پرسید کجا میروی؟ چنین پاسخ داد: 👈پیش به سوی بغل مادر💞 حضرت زهرای مرضیه (س) 💢باشد که ماهم به دچار شویم که چه حالیست این عاشقانه ♥️ ! ⇜اکنون که در آغوش مادری بگو از چه خبر؟ از پهلوی شکسته اش😭 از جگر گوشه هایش⁉️ راستی از (ع) خبر داری؟ یا که باید سراغش را از نخلستان🌴 و چاه گرفت؟ این بر تو چه میگذرد؟ کمی برایمان بگو...😭😭 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh