🔸شهید نیّری و اهمیت مراقبه
🔹من یک سرّ مخفی بین خود و خدا داشتم که کسی از آن خبر نداشت.
🔸احمد آقا مخفیانه به من گفت: شما دو تا حاجت داری که این دو حاجت را از خدا طلب کردی. اینکه خداوند یکی از حاجت شما را بدهد یا نه، موکول کرده به اینکه شما بتوانی در روز عاشورا مراقبهی خوبی از اعمال و نفس خودت داشته باشی. اگر میخواهی احتیاط کرده باشی، یک روز قبل از عاشورا و یک روز بعد از عاشورا مراقبهی خوبی از اعمالت داشته باش و مواظب باش غفلتی از شما سر نزند.
🔹خدا را شکر، من آن سال حال خوبی داشتم. خیلی مراقبت کردم تا گناهی از من سر نزند. محرم آغاز شد. در روزهای دههی اول مراقبهی خودم را بیشتر کردم. در روز عاشورا و روز بعدش خیلی مراقب بودم که خطایی از من سر نزند.
🔸بعد از دو سه روز احمد آقا من را در مسجد امین الدوله دید و طبق آن اخلاقی که داشت دستم را فشار داد و به من گفت: بارک الله وظیفهات را خوب انجام دادی. خداوند یکی از آن حاجتهایت را بزودی به تو میدهد.
🔹گذشت تا ایام اربعین. ایشان مجدداً به من گفت: خداوند میخواهد حاجت دوم را نیز به شما بدهد. منتهی منتظر است ببیند در اربعین چگونه از اعمالت مراقبت میکند.
🔸من باز هم خیلی مراقب بودم تا روز اربعین، اما در روز اربعین یک اشتباهی از من سر زد. آن هم این بود که یک شخصی شروع کرد به غیبت کردن و من آنجا وظیفه داشتم جلوی این حرکت زشت را بگیرم. امّا به دلیل ملاحظهای که داشتم چیزی نگفتم و ایستادم و حتی یک مقداری هم خندیدم.
🔹خیلی سریع به خودم آمدم و متوجّه اشتباهم شدم. بعد از آن خیلی مراقب بودم تا دیگر اشتباهی در اعمالم نباشد. روز بعد از اربعین هم مراقبت خوبی از اعمالم داشتم.
🔸اما وقتی بعد از اربعین به خدمت احمد آقا رسیدم و از ایشان درباره خودم سؤال کردم؟ گفت: «متاسّفانه وضعیت خوب نیست. خدا آن حاجت را فعلاً به شما نمیدهد.» بعد با اشاره به مجلس غیبت گفت: نتوانستی آن مراقبهای که باید داشته باشی.
«عارفانه» – شهید احمدعلی نیّری، انتشارات شهید ابراهیم هادی، چاپ ۱۳۹۲؛ ص ۷۱ تا ۷۳٫
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
|•🙂✨•|
خاطــــــــــره📚
آقا مصطفی احترام خاصی برای سادات قائل بودن.
مادرم سادات هستند؛اوایل ازدواج وقتی میرفتیم منزل مادرمآقامصطفی دست مادرم رو می بوسیدن، یه بار ازش پرسیدمچرا دست مامان رو می بوسی؟
گفت:مامان سادات هستن.
بار دوم که از سوریه برگشتن، وقتی رفتیم خونه مادرم، دست مادرم رو بوسید؛با ذوقی گفت:مامان اسم بابا بزرگ رو زنده کردم؛تو یه جمعی نشسته بودیم حرف از انتخاب اسم جهادی بود،منم داشتم به بچه ها چیزی تعارف میکردم چند نفر برنداشتن
منم یاد بابا بزرگ سید ابراهیم افتادم
گفتم :(مالم رو بدم منت هم بکشم)
بعد گفتم من اسم جهادیم رو میذارم «سید ابراهیم» اما گذاشتم سید ابراهیم احمدی
ولی مامان این بار میذارم سید ابراهیم نبوی.
#همسرشهید
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
بچه بسیجی!
بسیجی واقعی اونه که بعد شهادتش
قبرش میشه دارالشفا
بسیجی واقعی اونه که آخرش شهید میشه
بسیجی واقعی همیشه مظلومه
بسیجی واقعی کتک میخوره
اما جبهه رو ول نمیکنه
بسیجی وسط میدون دفاع از ارزشهاست
بسیجی اگه ساکت بمونه مُرده!
#حاجحسینیکتا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
میدونین..
مشکلِمااینھکہ..
جدیگرفتیمزندگیِدنیاییمونو..
وشوخیگرفتیمزندگیِابدیمونو :)
کاشقبلازاینکهبیدارمونکننبیدارشیم..!
#شهیدحسینمعزغلامی🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
گره زدم نخِ دل رو
به بند بند چادرت مادر..♥️
#ایام_فاطمیه
#فاطمیه #حضرت_زهرا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
11.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اســـــم "زهـــــــرا"
درد را درمـــــانڪــــند.....❤️
•🌱🕊•
#فاطمیه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
°●💚🌿●°
همیشه میگفت:
هروقت مشکلی براتون پیش اومد
ی تسبیح الهی برقیه بگید
خدا حتما به سه ساله ارباب نگاه میکنه و
مشکلتون حل میکنه...
#شهید_حسین_معزغلامی🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وسط جاذبه ی این همه رنگ..
نوکرت تا به ابد رنگ شماست..✌️
بی خیال همه ی مردم شهر..
دلم آقا بخدا تنگ شماست❤️🩹
#شهیدابراهیمهادی🌱
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
10.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 استخوان تارک الصلاة (نماز) نکبت میاره
حاج آقا شیخ محسن کافی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh