eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
31.1هزار عکس
9هزار ویدیو
218 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
💖 فرازی از وصیت نامه ی شهید بابک نوری به مادرشان : مادرجان ! حالا دیگر من کنار تو نیستم امید روزهای پیری ات که قرار بود اب دست تو بدهم .😔 همیشه در پی درخ واست برای به میدان رفتن از من می پرسیدی :(بعد از رفتن تو من چه کنم؟) و من همیشه می گفتم:( صبر )💔 این صبر را ساده به زبان می اوردم در حالی که صبر کردن به زبان راحت است اما در عمل، جان را تکه تکه می کند . اما تو صبر کن و هیچ وقت این جمله را از ذهنت گذر نده که من برای که رفتم ؟😞 که رفتنم تنها و تنها برای خدا بود پس اگر دیدی بعد از من بعضی ها به ترکستان رفتند این را بدان که جنگ الک خدا برای محاسبه بود هرکس کوچک تر شد ،افتاد و خریده شد و هرکس خود نشکست ،ماند و همین خود نشکستن آرمان ها را شکست . (عاشق ابدیت پسرت بابک)✨💔 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید ضیاءالدین ذاکر🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✨بسم ربّ الزهرا(س) 🌿درک اولین حضورش در شهریور سال ۱۳۲۷، قلب را سرشار از شور و اشتیاق کرد. پسرکی و دوست داشتنی از دامان پاک او و همسرش به دنیا آمده بود. در بهترین مدرسه اردبیل درس خواند و شد. 🌿سال۴۵رؤیای پرواز، او را وارد هوانیروز کرد. چندی بعد نیز برای ادامه تحصیل راهی شد. با شروع جنگ به برگشت. به قول خودش سربازان ایرانی نبودند. او آن بالا را یافته‌بود و حاضر نبود آن را با لذت‌های اندک زمینی عوض کند. 🌿مرام و مسلکش آسمان را هم عاشق خود کرده‌بود. آبان۵۹ مأموریت یافت که مایحتاج چند شهر را تامین کند اما دست تقدیر او را برای همیشه در بی‌کران آسمان جای داد و پیکرش را برای تسلای خانوداه‌اش به دست زمین سپرد. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : شهریور ۱٣٣۰ 📅تاریخ شهادت : ۶ آبان ۱٣۵٩ 📅تاریخ انتشار : ۷ آبان ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : شهرستان سردشت 🥀مزار شهید : بهشت زهرای تهران 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_6001576077233752057.mp3
4.65M
🎵 🎶 🔴 📌 قسمت ۱۳۷ 🎤 حجت‌الاسلام 🔸«رابطه با امام»🔸 🌺 👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح جمعه های انتظار💔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃خسته ی جاده انتظارم، ساعت شنی را در دست گرفته ام و التماسش می کنم که کمی تاخیر کند در تعجیل حرکتش تا شاید عمرم قد دهد به ظهور و حسرت به دل چشم هایم را خاک پر نکند و بتوانم جمال زیبای یوسف زمان را ببینم. 🍃پاهایم ذق ذق می کند از التهاب راههای به رفته ام. در دل آرزو می کنم کاش میشد حال قدم بگذارم در صحن تا التیام زخم های پایم باشد. 🍃دلم شکسته و ترک هایش آنقدر زیاد است که خودم را هزار بار غرق در می بینم و هزار بار خجالت می کشم از جمعه ای که شاید ندای اهل دلی سبب ظهور شود و من سربار چگونه چشم در چشم امام غریبم از یار بودنم بگویم.... 🍃نمازهایم با طلوع و غروب آفتاب دست به یکی کرده اند و بساط پهن کرده و من در کمای غفلت فرو رفته و فقط نظاره گر روزهایی هستم که بدون ولی به زور می گذرد. خسته ام از روزگار بدون ، از خود گمشده ام، از دنیا و آدم هایش... 🍃آقاجان، اینجا یک خطاکار سراپا پشیمان منتظر شماست...می شود بیایی و از گرداب گناه نجاتم دهی؟😔 🍃آقا برای تو نه! برای خودم بد است هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا من گم شدم؛ تو آینه‌ای گم نمی‌شوی وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا💔 ♡اللهم عجل لولیک الفرج♡ ✍نویسنده : ☆ 📅تاریخ انتشار : ۷ آبان ۱۴۰۰ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃بسم ربّ الزهرا(س)🍃 🍃شروع و دفتر زندگی‌اش در فصل برگ ریزان رقم خورد. در بحبوحه به دنیا آمد و روحیه از خود گذشتگی را از جامعه آن روز به ارث برد. 🍃علاقه‌اش او را وارد دنیایی مملو از فداکاری و کرد. نجابت و مهربانی و را چشمانش گواهی می‌دهند و این یعنی او لایق آنچه که بدان رسید را داشت. در استان محل زندگی‌اش، زندگی‌اش را در دست می‌گرفت و در بخش مبارزه با خدمت می‌کرد. 🍃آرزوی از حریم با عظمت را در دل می‌پروراند، اما او باید می‌ماند برای دفاع از حریم امن شیعه و . آن روز متفاوت از همیشه از همسرش خداحافظی کرد و رفت. آن روز اصابت قاچاقچیان مواد مخدر به سرش، او را به آرزویش رساند. ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ١ مهر ١٣۶٣ 📅تاریخ شهادت : ٧ آبان ١٣٩۶ 📅تاریخ انتشار : ۷ آبان ١۴٠٠ 🕊محل شهادت : خوسف 🥀مزار شهید : بیرجند 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید محمد کلاته نایبی🥀 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
همیشھ میگفت : زیباترین شہادت را میخواهم! یك بار پرسیدم : شہادت خودش زیباست؛ زیباترین شہادت چگونھ است؟…🥀 در جواب گفت : زیباترین شہادت این است کھ؛ جنازھ‌اے هم از انسان باقے نماند…🌱 🕊 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش اسماعیل هست🥰✋ *پیڪری اِرباً اِربا..*🥀 *شهید اسماعیل غلامی یار احمدی*🌹 تاریخ تولد: ۱۲ / ۱۰ / ۱۳۵۹ تاریخ شهادت: ۲۹ / ۸ / ۱۳۹۸ محل تولد: خرم آباد محل شهادت: سوریه *🌹همرزم← تازه از شناسایی برگشته بودیم🌙 گفتم اسماعیل بخواب فردا باید بریم منطقه💫 گفت مگر می‌شود نماز شب نخوانیم؟📿 سر و وضع و ریشش را مرتب و لباس‌هایش را با لباس خاکی‌اش عوض کرد💫 گفتیم اسماعیل نوربالا می‌زنی! چه خبر شده؟💫 گریه اسماعیل را کسی ندیده بود🥀اما آن لحظه روضه حضرت رقیه (س) گوش می‌داد و گریه می‌کرد🥀از ماشین پیاده شدم و گفتم الان شهیدمان می‌کنی!‼️تمام فرشته‌ها را کشاندی توی ماشین!‼️اسماعیل گفت نماز را در مقر بخوانیم. 📿با لپ‌تاپش منطقه را برای عملیات رصد می‌کرد💫 که یکهو زمین و آسمان آتش شد💥 موشک زدند💥همرزمی از ماشین پرت شد بیرون💥 وقتی بالای سر اسماعیل رسیدم دست و پایش قطع شده بود🥀اسماعیل هنوز ضربان قلب داشت🥀می‌خواستم به لب‌های ترک خورده و خشکیده‌اش آب بزنم💦 گفتم اسماعیل روزه است🥀 با زبان روزه خدمت حضرت زینب (س) برود.💫 رفتیم تا اطلاع بدهیم🥀وقتی برگشتیم داعش بالای سر اسماعیل رسیده بود🥀پیکرش را ارباً اربا کردند🥀چشمش را در آوردند و به قلبش چاقو زدند🥀و لباس و پلاکش را بردند🥀*🕊️🕋 *شهید اسماعیل غلامی یار احمدی* *شادی روحش صلوات*🌹 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
روزگار من (۲۹) به کوچمون رسیدیم به مامانم گفتم من میرم خونه خستم ... باشه دخترم منم برم ببینم چی کار داره زود بر میگردم ... درو باز کردمو وارد خونه شدم کیفمو انداختم رو مبل و رفتم آشپزخونه ...یه لیوان اب خنک ریختم و اومدم نشستم رو مبل روسریمو در آوردم و مشغول خوردن اب شدم ... که زنگ خونه به صدا در اومد آیفون و برداشتم...کیه؟؟ منم سحر... کاری داشتی؟.؟ اره درو باز کن ...اینجوری که نمیتونم از پشت ایفون بگم ... بازکن درو دیگه... باشه بیا تو... دکمه بازو زدم... اومد بالا سلام داد جوابشو دادم... فرزانهـ خب کاری داشتی ؟.؟ سحرـ فرزاااانه... تو جدی جدی با من قهری؟؟!‌ میشه دلیلشو بدونم ...مگه من چی کارت کردم ؟؟؟؟ فرزانهـیادت نمیاد من بهت گفتم به مامانم قول دادم زود برگردم اما بخاطر اون پسرا عین خیالت نبود ... هواا تاریک که شد هیچ ، از یه طرفم عموم خونمون بود منو با اون مانتو دید که تا اون وقت شب بیرون بودم بدش اومد مامانمو بازخواست کرد که چرا فرزانه این کارو میکنه..ابرومونو میبره بیچاره مامانمم کلی شرمنده شد هیچ جوابیم نداشت از خودش دفاع کنه ... با عصبانیت گفتم ابرو و تربیت مامانم زیر سوال رفت ... بعد میگی چیکار کردم ؟؟؟!! سحرـ من نمیدونستم این اتفاق می یوفته تورو خدا ببخش منو تو خواهریم ...نباید زود از دست هم دلخور بشیم فرزانه جون من دوست دارم من بدون تو تنهام 😢😢 انقدر سحر مظلوم نمایی کرد که باهاش اشتی کردم حالا که اشتی کردی یه خبر دارم برات ... چی؟؟ کادو رو از جیبش در اورد... اینو نگاه کن بیا بگیر تو بازش کن ... فرزانهـ چرا من؟؟ حالا تو بازش کن ...بهت میگم توش یه نیم ست گردنبد و گوشواره نقره با نگینای اناری رنگ بود چقدر خوشگله😍😍😍😍 سحرـ اره خیلی خوشگله مبارکت باشه فرزانهـ چی مبارکم باشه!!مگه ماله منههه!!! اره جوونم ماله خودته...😉😉 دستت درد نکنه به زحمت افتادی 😅😅😅 دست صاحبش درد نکنه...😏😏 متوجه نشدم نویسنده انار گل بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
6.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ظهور نزدیکه 😍 بیا ای منتقم زهرا (س) 🎙 از حسن عطایی اللهم عجل لولیک فرج 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh