#شهیدانه 💖
فرازی از وصیت نامه ی شهید بابک نوری به مادرشان :
مادرجان !
حالا دیگر من کنار تو نیستم امید روزهای پیری ات که قرار بود اب دست تو بدهم .😔
همیشه در پی درخ واست برای به میدان رفتن از من می پرسیدی :(بعد از رفتن تو من چه کنم؟) و من همیشه می گفتم:( صبر )💔
این صبر را ساده به زبان می اوردم در حالی که صبر کردن به زبان راحت است اما در عمل، جان را تکه تکه می کند .
اما تو صبر کن و هیچ وقت این جمله را از ذهنت گذر نده که من برای که رفتم ؟😞
که رفتنم تنها و تنها برای خدا بود پس اگر دیدی بعد از من بعضی ها به ترکستان رفتند این را بدان که جنگ الک خدا برای محاسبه بود هرکس کوچک تر شد ،افتاد و خریده شد و هرکس خود نشکست ،ماند و همین خود نشکستن آرمان ها را شکست .
(عاشق ابدیت پسرت بابک)✨💔
🌹🍃🌹🍃
@ShahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید ضیاءالدین ذاکر🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✨بسم ربّ الزهرا(س)
🌿درک اولین حضورش در شهریور سال ۱۳۲۷، قلب #مادر را سرشار از شور و اشتیاق کرد. پسرکی #باهوش و دوست داشتنی از دامان پاک او و همسرش به دنیا آمده بود. در بهترین مدرسه اردبیل درس خواند و #فارغالتحصیل شد.
🌿سال۴۵رؤیای پرواز، او را وارد هوانیروز کرد. چندی بعد نیز برای ادامه تحصیل راهی #ایتالیا شد. با شروع جنگ به #ایران برگشت. به قول خودش سربازان ایرانی #وطن_فروش نبودند. او آن بالا #خدا را یافتهبود و حاضر نبود آن را با لذتهای اندک زمینی عوض کند.
🌿مرام و مسلکش آسمان را هم عاشق خود کردهبود. آبان۵۹ مأموریت یافت که مایحتاج چند شهر را تامین کند اما دست تقدیر او را برای همیشه در #آغوش بیکران آسمان جای داد و پیکرش را برای تسلای #قلب خانوداهاش به دست زمین سپرد.
✍نویسنده: #محدثه_کربلایی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_ضیاالدین_ذاکر
📅تاریخ تولد : شهریور ۱٣٣۰
📅تاریخ شهادت : ۶ آبان ۱٣۵٩
📅تاریخ انتشار : ۷ آبان ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : شهرستان سردشت
🥀مزار شهید : بهشت زهرای تهران
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_6001576077233752057.mp3
4.65M
🎵 #پادکست
🎶 #صوتی
🔴 #مهدوی
📌 قسمت ۱۳۷
🎤 حجتالاسلام #پناهیان
🔸«رابطه با امام»🔸
🌺 #قرار_عاشقی
👌 #پیشنهاد_دانلود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃خسته ی جاده انتظارم، ساعت شنی را در دست گرفته ام و التماسش می کنم که کمی تاخیر کند در تعجیل حرکتش تا شاید عمرم قد دهد به ظهور #مولایم و حسرت به دل چشم هایم را خاک پر نکند و بتوانم جمال زیبای یوسف زمان را ببینم.
🍃پاهایم ذق ذق می کند از التهاب راههای به #خطا رفته ام. در دل آرزو می کنم کاش میشد حال قدم بگذارم در صحن #جمکران تا التیام زخم های پایم باشد.
🍃دلم شکسته و ترک هایش آنقدر زیاد است که خودم را هزار بار غرق در #گناه می بینم و هزار بار خجالت می کشم از جمعه ای که شاید ندای #اللهم_عجل_لولیک_الفرج اهل دلی سبب ظهور شود و من سربار چگونه چشم در چشم امام غریبم از یار بودنم بگویم....
🍃نمازهایم با طلوع و غروب آفتاب دست به یکی کرده اند و #شیطان بساط پهن کرده و من در کمای غفلت فرو رفته و فقط نظاره گر روزهایی هستم که بدون ولی #مظلومم به زور می گذرد. خسته ام از روزگار بدون #ظهور، از خود گمشده ام، از دنیا و آدم هایش...
🍃آقاجان، اینجا یک خطاکار سراپا #تقصیر پشیمان منتظر شماست...می شود بیایی و از گرداب گناه نجاتم دهی؟😔
🍃آقا برای تو نه! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
من گم شدم؛ تو آینهای گم نمیشوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا💔
♡اللهم عجل لولیک الفرج♡
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
☆#جمعه_های_انتظار☆
📅تاریخ انتشار : ۷ آبان ۱۴۰۰
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃بسم ربّ الزهرا(س)🍃
🍃شروع و #پایان دفتر زندگیاش در فصل برگ ریزان رقم خورد. در بحبوحه #جنگ به دنیا آمد و روحیه از خود گذشتگی را از جامعه آن روز به ارث برد.
🍃علاقهاش او را وارد دنیایی مملو از فداکاری و #ایثار کرد. نجابت و مهربانی و #ایمانش را چشمانش گواهی میدهند و این یعنی او لایق آنچه که بدان رسید را داشت. در استان محل زندگیاش، زندگیاش را در دست میگرفت و در بخش مبارزه با #مواد_مخدر خدمت میکرد.
🍃آرزوی #دفاع از حریم با عظمت #عمه_سادات را در دل میپروراند، اما او باید میماند برای دفاع از حریم امن شیعه و #ائمه_معصوم. آن روز متفاوت از همیشه از همسرش خداحافظی کرد و رفت. آن روز اصابت #گلوله قاچاقچیان مواد مخدر به سرش، او را به آرزویش رساند.
✍️نویسنده: #محدثه_کربلایی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_محمد_کلاته_نایبی
📅تاریخ تولد : ١ مهر ١٣۶٣
📅تاریخ شهادت : ٧ آبان ١٣٩۶
📅تاریخ انتشار : ۷ آبان ١۴٠٠
🕊محل شهادت : خوسف
🥀مزار شهید : بیرجند
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید محمد کلاته نایبی🥀
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
همیشھ میگفت :
زیباترین شہادت را میخواهم!
یك بار پرسیدم :
شہادت خودش زیباست؛
زیباترین شہادت چگونھ است؟…🥀
در جواب گفت :
زیباترین شہادت این است کھ؛
جنازھاے هم از انسان باقے نماند…🌱
#شہادت
#شہید_ابراهیم_هادے 🕊
🌹🍃🌹🍃
@ShahidNazarzadeh
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش اسماعیل هست🥰✋
*پیڪری اِرباً اِربا..*🥀
*شهید اسماعیل غلامی یار احمدی*🌹
تاریخ تولد: ۱۲ / ۱۰ / ۱۳۵۹
تاریخ شهادت: ۲۹ / ۸ / ۱۳۹۸
محل تولد: خرم آباد
محل شهادت: سوریه
*🌹همرزم← تازه از شناسایی برگشته بودیم🌙 گفتم اسماعیل بخواب فردا باید بریم منطقه💫 گفت مگر میشود نماز شب نخوانیم؟📿 سر و وضع و ریشش را مرتب و لباسهایش را با لباس خاکیاش عوض کرد💫 گفتیم اسماعیل نوربالا میزنی! چه خبر شده؟💫 گریه اسماعیل را کسی ندیده بود🥀اما آن لحظه روضه حضرت رقیه (س) گوش میداد و گریه میکرد🥀از ماشین پیاده شدم و گفتم الان شهیدمان میکنی!‼️تمام فرشتهها را کشاندی توی ماشین!‼️اسماعیل گفت نماز را در مقر بخوانیم. 📿با لپتاپش منطقه را برای عملیات رصد میکرد💫 که یکهو زمین و آسمان آتش شد💥 موشک زدند💥همرزمی از ماشین پرت شد بیرون💥 وقتی بالای سر اسماعیل رسیدم دست و پایش قطع شده بود🥀اسماعیل هنوز ضربان قلب داشت🥀میخواستم به لبهای ترک خورده و خشکیدهاش آب بزنم💦 گفتم اسماعیل روزه است🥀 با زبان روزه خدمت حضرت زینب (س) برود.💫 رفتیم تا اطلاع بدهیم🥀وقتی برگشتیم داعش بالای سر اسماعیل رسیده بود🥀پیکرش را ارباً اربا کردند🥀چشمش را در آوردند و به قلبش چاقو زدند🥀و لباس و پلاکش را بردند🥀*🕊️🕋
*شهید اسماعیل غلامی یار احمدی*
*شادی روحش صلوات*🌹
🌹🍃🌹🍃
@ShahidNazarzadeh
#داستان روزگار من (۲۹)
به کوچمون رسیدیم
به مامانم گفتم من میرم خونه خستم ...
باشه دخترم منم برم ببینم چی کار داره زود بر میگردم ...
درو باز کردمو وارد خونه شدم کیفمو انداختم رو مبل و رفتم آشپزخونه ...یه لیوان اب خنک ریختم و اومدم نشستم رو مبل
روسریمو در آوردم و مشغول خوردن اب شدم ... که زنگ خونه به صدا در اومد
آیفون و برداشتم...کیه؟؟
منم سحر...
کاری داشتی؟.؟
اره درو باز کن ...اینجوری که نمیتونم از پشت ایفون بگم ...
بازکن درو دیگه...
باشه بیا تو...
دکمه بازو زدم... اومد بالا
سلام داد جوابشو دادم...
فرزانهـ خب کاری داشتی ؟.؟
سحرـ فرزاااانه... تو جدی جدی با من قهری؟؟!
میشه دلیلشو بدونم ...مگه من چی کارت کردم ؟؟؟؟
فرزانهـیادت نمیاد من بهت گفتم به مامانم قول دادم زود برگردم اما بخاطر اون پسرا عین خیالت نبود ...
هواا تاریک که شد هیچ ، از یه طرفم عموم خونمون بود منو با اون مانتو دید که تا اون وقت شب بیرون بودم بدش اومد
مامانمو بازخواست کرد که چرا فرزانه این کارو میکنه..ابرومونو میبره
بیچاره مامانمم کلی شرمنده شد
هیچ جوابیم نداشت از خودش دفاع کنه ...
با عصبانیت گفتم ابرو و تربیت مامانم زیر سوال رفت ... بعد میگی چیکار کردم ؟؟؟!!
سحرـ من نمیدونستم این اتفاق می یوفته تورو خدا ببخش منو تو خواهریم ...نباید زود از دست هم دلخور بشیم
فرزانه جون من دوست دارم من بدون تو تنهام 😢😢
انقدر سحر مظلوم نمایی کرد که باهاش اشتی کردم
حالا که اشتی کردی یه خبر دارم برات ...
چی؟؟
کادو رو از جیبش در اورد...
اینو نگاه کن
بیا بگیر تو بازش کن ...
فرزانهـ چرا من؟؟
حالا تو بازش کن ...بهت میگم
توش یه نیم ست گردنبد و گوشواره نقره با نگینای اناری رنگ بود
چقدر خوشگله😍😍😍😍
سحرـ اره خیلی خوشگله مبارکت باشه
فرزانهـ چی مبارکم باشه!!مگه ماله منههه!!!
اره جوونم ماله خودته...😉😉
دستت درد نکنه به زحمت افتادی 😅😅😅
دست صاحبش درد نکنه...😏😏
متوجه نشدم
نویسنده انار گل
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌹🍃🌹🍃
@ShahidNazarzadeh
6.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ظهور نزدیکه 😍
بیا ای منتقم زهرا (س)
🎙 از حسن عطایی
اللهم عجل لولیک فرج
#شبتون_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh