صفحہ ۹۰ استاد پرهیزگار .MP3
زمان:
حجم:
1.13M
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه نساء✨
#قرائت_صفحه_نود
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🚨 #خبر_فوری 📣پرواز پرستویی دیگر... مدافع حرم حضرت زینب س #حامد_سلطانی به همرزمان شهیدش🌷 پیوست ....
گفتم #کجا
⇜گفتا به خون❣
گفتم چرا
⇜گفتا #جنون
گفتم چه وقت⁉️
⇜گفتا کنون
گفتم #نرو
⇜خندید و رفت😔😔
#شهید_حامد_سلطانی 🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #لذت_آغوش_خدا 87 #استاد_پناهیان #مبارزه_با_راحت_طلبی 15 💢آغاز مبارزه عملی با راحت طلبی💢 🔹قبل
❣﷽❣
#لذت_آغوش_خدا 88
#استاد_پناهیان
#مبارزه_با_راحت_طلبی 16
♨️آغاز مبارزه عملی با راحت طلبی🔰
💢گاهی وقتا پدر و مادرا با سواد هستن و طبیعتاً خودشون همه چی رو "با دلیل" میپذیرن
🔹بعد میگن من چه جوری دلیلِ این کارای دینی رو به بچه ام بگم؟؟
❓‼️❓
اشتباه نکنید!
بچه توی این سن دلیل نمیخواد....
✔️شما تلاش کنید بچتون رو
با "دستور شنیدن" آشنا کنید.👌
🔴 متاسفانه اکثرِ پدر و مادرها، بچه ها رو رها میکنن
بعد که به سنِ تکلیف رسیدن
یه دفعه ای انبوهی از دستورات الهی رو جلوش میذارن ! 📖
🚫🚫🚫
🔶خب اون بچه هم که یاد نگرفته دستور گوش بده
بنابراین از دستوراتِ الهی بدش میاد😑
➖برای همین سمتِ دستوراتِ دین نمیره و گرفتارِ هرزگی میشه....
🔺🔵➖🔻
➖بعد پدر و مادر میگن فرزندم بی دین شده...😞
🚨بابا شما خودتون به بچه تمرین ندادید چرا اون رو مقصر میدونید؟!😒
در روایات میفرماید :
✨بهترین چیزی که پدر و مادرها
برای بچه هاشون به میراث میذارن
"" ادب "" هست ✨
#حالا_ادب_چیه...؟؟!! 👇
🌺 ادب یه "رفتارِ قانونمند" هست
نقطه مقابلِ دلم میخوادها
و هواهای نفسانی انسان👿
🌷ادب یه"رفتارِ شیک و قشنگ"هست...
خیلی از رفتارایی که ما انجام میدیم دلیلی براش نداریم
اما اون آداب رو انجام میدیم👌
💠 هر کسی در هر قومی باشه ، فرهنگِ اون قوم رو رعایت میکنه بدون اینکه دلیل بخواد
👈میگه این ادب و فرهنگِ ما هست.
" از ۷ سالگی " بچه خیلی راحت ادب رو میپذیره
♻️ و شما کافیه که "نماز رو به عنوان یه ادب به بچه یاد بدید"
💕 اون دیگه به هیچ وجه نماز رو رها نخواهد کرد...😌
⚠️ گاهی آدم میبینه که یه جوانی ۲۰ سالشه
اما تا حالا لباس نشُسته!!!
این خیلی عجیبه....‼️
⛔️خب این آدم با این وضع تربیت ، واقعاً راه به جایی نخواهد برد.....
⭕️✅💢👆
اگه پدر و مادرهاتون به هر دلیلی این تمرینات رو براتون نذاشتن
سعی کنید خودتون این تمرینات رو انجام بدید ؛
🔶و کارایی که براتون پیش میاد رو به عنوانِ "تمرینِ مبارزه با راحت طلبی" انجام بدید💪
💎 بعد از یه مدت، به لطف خدا
اثراتِ فوق العاده اون رو
در روح و جسمتون خواهید دید...😊💕
✅🔷🎨➖🌏💖
🌺 خدایا زندگی های ما رو
"با اطاعتِ دقیق از دستوراتت" نورانی بگردان✨
#الهی_آمین😍
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
استاد اباذری1_70102243.mp3
زمان:
حجم:
6.13M
🎧پادكست هاي صوتی6⃣1⃣
🌼امام مهدي عج در قرآن🌼
🎤 #استاد_اباذری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#خیرخواه 💢توی #عذرخواهی کردن پیش قدم بود. میگفت: نذاریم❌ چیز های کوچیک باعث بشه از هم #فاصله بگیریم
🔰آقای دکتر
🔸تا کاور می پوشیدیم، مدام بهم می گفت: #آقای_دکـتر! آقای دکـتر! روز اول سر به سرش گذاشتم گفتم: دکتری که چند تا پرستار و منشی #خانم😌دور و برش نداشته باشه، فایده نداره!
رو تـرش کـرد.
🔹وقتی رفتیم ایستگاه #پرستاری، دیدیم هـمـه #مـرد هستند🤦♂خندید😂 و گفت: خدا می خواد #آدم بشی! 😉
📚برشی از کتاب #سربلند
#شهید_محسن_حججی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تصاویر دیده نشده از شهید محسن حججی در لباس #پاسداری قبل از اعزام به سوریه.
#شهید_محسن_حججی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #رمان #مثل_هیچکس ♥️ #قسمت_پنجاه_وپنجم 5⃣5⃣ 🍂وقتی رسیدم نیما (پسر مهندس قرایی) به استقبالم آمد..
❣﷽❣
#رمان
#مثل_هیچکس ♥️
#قسمت_پنجاه_وششم 6⃣5⃣
🍂تا صدای #فاطمه را نمی شنیدم دست بردار نبودم. تصمیم گرفتم دو روز بعد دوباره زنگ بزنم. میدانستم پنج شنبه ها محمد به #بهشت_زهرا می رود.
عصر پنجشنبه خودم را به تلفن رساندم و شماره را گرفتم. در این فکر بودم که اگر دوباره محمد جواب تلفن را بدهد چه بهانه ای بتراشم😢 که فاطمه گوشی را برداشت😍
🌿_ بفرمایید؟
+ سلام. رضا هستم. حالتون خوبه؟😊
_ سلام.... ممنونم.
+ چند روز پیش که زنگ زدم دلم میخواست باهاتون حرف بزنم ولی محمد اجازه نداد🙁 میدونم همه چیز رو براش تعریف می کنین، ولی خواهشا #نگین که من زنگ زدم😁
_ من نمیتونم چیزی رو از محمد پنهان کنم!
+ آخه من فقط زنگ زدم که بگم به #یادتونم. یه وقت فکر نکنین رفتم و پشت سرمم نگاه نکردم...
_ اما من چنین فکری نکردم!
🍂فاطمه باهوش بود👌 فهمیده بود دلم تنگ شده و همه ی این حرف ها بهانه است، اما چون محمد راضی به حرف زدنش با من نبود سعی می کرد کلمه ای اضافه تر نگوید. مکثی کردم و گفتم:
+ من نوشته هاتونو خوندم، بارها و بارها. #قرآنتونم همه جا همراهمه. سکوت کرد و چیزی نگفت. ادامه دادم:
+ مواظب خودتون باشین و برام #دعا کنین. روزای سختی رو میگذرونم...
در همین لحظه تلفن قطع شد و دیگر تماس برقرار نشد😣
🌿چترم را بستم و زیر باران قدم زنان به خانه برگشتم. هوای انگلیس اغلب اوقات گرفته و بارانی🌧 بود. همیشه یک چتر☔️ کوچک همراهم داشتم تا بارش باران غافلگیرم نکند. یک روز بعد از کلاس باران شدیدی می بارید. فاصله ی دانشگاه تا خانه ام حدود بیست دقیقه بود. هرچقدر تلاش کردم چترم را باز کنم نشد. خراب شده بود.
🍂همینطور که در حال کلنجار رفتن با دکمه ی چترم بودم امیلی کنارم آمد و گفت:
_ چترت خراب شده؟
+ بله. ظاهرا خراب شده. باز نمیشه.
_ کجا میری؟
+ میرم خونه.
_ مسیرت کجاست؟
+ چند تا خیابون اونطرف تره. دور نیست.
_ من ماشین دارم. میرسونمت.
+ ممنون. خودم یه جوری میرم.
_ مگه نمیگی چندتا خیابون اونطرف تره؟
+ چرا
_ پس بریم میرسونمت.
مرا تا در خانه رساند و رفت...
✍ نویسنده: فائزه ریاضی
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh