eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
33.1هزار عکس
10.9هزار ویدیو
223 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
•• وقت بندگی ••✨نماز اول وقت✨ هر وقت در نمـاز عجله کردی . . خواستی زودتـر تمومش کنی به یاد بیار همـه ی آنچـه که می خواهی بعداز نماز بروی به آن برسی ؛ و همـه ی آنچه که می ترسی در این مـدت از دسـت بدهی . . به دست همان کسی است که در مقابلش ایستاده ای . . ! پس برای حرف زدن با خـدابیشتر وقت بزار (: [ اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج ] 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✨﷽ا✨ ❤️ بخشیدن همسر 🌟 از دستش خیلی ناراحت بودم. منتظر نشسته بودم تا برگردد. کلی حرف آماده کرده بودم، اما وقتی دیدمش زبانم بند آمد. مجید آمد و کنارم نشست و گفت: «میدونم ناراحتی. مسجد بودم. زیارت عاشورا خوندم و در سجده‌ی آخرش، از خدا خواستم بخاطر اینکه با خانمم بد حرف زدم منو ببخشه!» 🌹شهید مجید کاشفی 📙فرهنگ‌ نامه‌ شهدای‌ سمنان،ج۸،ص۱۰۶ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔹 ✨همیشه نمازهای شبش را با گریه می‌خواند، در مأموریت و پادگان هم که مسئول شب بود نماز شبش را می‌خواند، هیچ موقع ندیدم نماز شبش ترک شود، همیشه با وضو بود، به من هم می‌گفت داری دستت را می‌شوری وضو بگیر و همیشه با وضو باش، آب وضویش را خشک نمی‌کرد، در کمک کردن به دیگران هم نمونه بود، حتی اگر دستش خیلی خالی بود و به او رو می‌زدند نه نمی‌گفت. 💬به روایت همسر شهید 🌷شهید مسلم نصر 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🦋 🪖تکلیف محوری| مأموریت کرمانشاه 🌻اواخر مأموریت سَرپُل‌ذَهاب(کرمانشاه) یه پایگاهی داشتیم که بدترین امکانات و شرایط رو داشت، از قبیل آب و ... تاریکی محض بود. 🍃یه مشکلی برای فرمانده اون پایگاه اتفاق افتاده بود، به آقارضا گفتن:«آقارضا میری پایگاه دیزِل رو تحویل بگیری؟!» می‌گفت: آره. یک لحظه تو دلش دو سه تا چهارتا نمی‌کرد، همون لحظه آره ... آقارضا میای مخابرات رو تحویل بگیری؟! می‌گفت: باشه. 🌻البته هر موضوعی رو که از آقارضا طلب می‌کردی ایشون رو حساب تکلیف محوری که داشتند به نحو احسن انجام می‌دادند. 🍃آقارضا در مأموریت کرمانشاه نشان داد امکانات برایش مهم نیست، جایی که بقیه کمتر استقبال می‌کردند همیشه پیش‌قدم میشد. 📸پ.ن: این تصویر مربوط به تابستان سال ۱۳۹۱ مأموریت کرمانشاه می‌باشد. 🎙به روایت: همرزم شهید ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❇️ 🌕شهید مدافع‌حرم ♻️حاج ابوجواد 🌻فرزند شهید روایت می‌کند: بعد از جنگ تحمیلی، پدرم فعالیت زیادی در بحث گسترش فعالیت بسیج مردمی داشت. در بحث تقویت محور مقاومت نیز ماه‌ها برای آموزش و تشکیل قوای مردمی در لبنان حضور داشت. ☘سیدحسن نصرالله، دبیر کلّ حزب‌الله لبنان نام جهادی سردار مطلب‌زاده را «ابوجواد» گذاشته بود. او به پدرم گفته بود که «شما آدم فوق‌العاده بخشنده‌ای هستی و قبل از اینکه کسی به شما ابراز نیاز کند، شما نیازش را برآورده می‌کنید؛ به همین خاطر نام جهادی «ابوجواد» را برای شما انتخاب کردم. چون «جواد» یعنی بخشنده‌ای که قبل از ابراز نیاز مردم، نیازشان را برطرف می‌کند.» 🌻سردار مطلب‌زاده و شهید سید محمد حجازی از آغاز جنگ داعش در منطقه حضور یافتند و نقش مهمی در شکل‌گیری بسیج مردمی سوریه و تسلیح محور مقاومت داشتند. آن‌ها توانستند جیش‌الشعبی و حشدالشعبی را ساماندهی کنند. پدرم در کارش کم نمی‌گذاشت و می‌گفت «آدم باید در مسیر جهاد مداوم به شهادت برسد.» ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸 🌸 ✍ با اینکه از گل 🌹خریدن و هدیه دادن و محبت کردن کم نمی‌گذاشت، ولی چند وقت یک بار می‌پرسید : «از من راضی هستی؟»😍☺️ بنای زندگی را گذاشته بود بر محبت. 💖می‌گفت: «وقتی همسرت 🥀 از تو راضی باشد خدا یک‌جور دیگری نگاهت می‌کند.» حرف‌هایش به دل می‌نشست. حتی اگر هزار بار هم حرفی را شنیده بودی، اما شنیدنش از زبان او لطفی دیگر داشت.✌️🍃 اصلاً سخنران قابلی بود. منبرهایش همه گل می‌کرد. قبل از سخنرانی کلی مطالعه و تحقیق 🤓📙می‌کرد تا همه حرف‌هایش سند داشته باشد. موضوعی انتخاب می‌کرد که کارایی داشته باشد و دردی از مردم دوا کند. راوی؛همسر شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸 🌸 ✍ با اینکه از گل 🌹خریدن و هدیه دادن و محبت کردن کم نمی‌گذاشت، ولی چند وقت یک بار می‌پرسید : «از من راضی هستی؟»😍☺️ بنای زندگی را گذاشته بود بر محبت. 💖می‌گفت: «وقتی همسرت 🥀 از تو راضی باشد خدا یک‌جور دیگری نگاهت می‌کند.» حرف‌هایش به دل می‌نشست. حتی اگر هزار بار هم حرفی را شنیده بودی، اما شنیدنش از زبان او لطفی دیگر داشت.✌️🍃 اصلاً سخنران قابلی بود. منبرهایش همه گل می‌کرد. قبل از سخنرانی کلی مطالعه و تحقیق 🤓📙می‌کرد تا همه حرف‌هایش سند داشته باشد. موضوعی انتخاب می‌کرد که کارایی داشته باشد و دردی از مردم دوا کند. راوی؛همسر شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‌❇️ 🟠شهید همسر شهید نقل می‌کنند: زیباترین و ماندگارترین چیزی که از شهید روح‌الله یاد گرفتم، بخشنده‌بودن و گذشت او بود. ایشون خیلی راحت از کسی که بدترین بدی رو در حقش کرده بود، می‌گذشت و می‌بخشیدش و گذشت‌کردن رو همیشه به من گوشزد می‌کرد و می‌گفت فقط خدا رو در نظر بگیر؛ بقیه چیزها برات بی‌رنگِ بی‌رنگ میشه! تکه‌کلامشون این بود: «با خــدا و باش و پادشاهی کن!» ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❇️ 🟣شهید مدافع حرم ☂پدر شهید نقل می‌کنند: امیر در دوره نوجوانی، بیشتر وقت خود را در هیئت رزمندگان و مسجد می‌گذراند و در هیئات با تواضع کفش‌های مردم را جفت می‌کرد و تا پایان مراسم در آنجا حضور داشت و کمک می‌کرد. ☂او عضو سپاه پاسداران و پیرو خط ولایت فقیه بود و برای دفاع از اسلام و حرم زینب سلام‌الله‌علیها از جان و همسر و فرزند خود گذشت و راهی سوریه شد. حضرت زینب با شهادت امیر، پاداش محافظت از حرم خود را به او داد. ☂امیر بسیار مهربان و خوش‌اخلاق بود، در کارش اخلاص و جدّیّت فراوان داشت و همیشه سعی می‌کرد من و مادرش را از خود راضی نگاه دارد. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❇️ 🔴شهید مدافع‌حرم ♻️ولایت‌مداری 🎈همسر شهید نقل می‌کند: حاج رضا انقلاب اسلامی را یکی از معجزات بزرگ قرن می‌دانست و حفظ انقلاب را از اوجب واجبات می‌دانست. فردی ولایتمدار و گوش به حرف سخنان رهبری بود و همیشه می‌گفت ما باید مواضع‌مان را به وسیله سخنان رهبری مشخص کنیم. 🎈اگر نیازمندی را می‌دید، هر کاری که می‌توانست و از دستش برمی‌آمد، انجام می‌داد. حاج رضا در طول این سال‌ها، زهد و ساده‌زیستی را سرمشق زندگی خودش و فرزندانش قرار داده بود. هرکسی برای حل کار و یا مشکلی خانوادگی پیش ایشان می‌آمد، سریع اقدام می‌کرد. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شهید_سید_مجتبی_علمدار🌹 هیچ گاه ندیدم که ما را به کاری امر و نهی کند، بلکه همیشه غیر مستقیم حرفش را می زد؛ مثلا، آخرشب می گفت: "من می روم بگیرم. در روایات تاکید شده کسی که با بخوابد به سراغ او نمی آید." نا خودآگاه ماهم ترغیب می شدیم و به همراه او برای گرفتن حرکت می کردیم. 📙برگرفته از کتاب علمدار. اثر گروه شهید هادی ‌‎‌‌‌‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❇️ 🟣شهید مدافع‌حرم 🎙راوے: برادر شهید 💚برادرم علی اهل اهواز بود و شغلش آزاد و بنیانگذار یک مغازه فلافلی بود. رزمنده حَشدالشّعبی شده بود. علی از طرف یک رابطی توفیق پیدا کرد تا در جبهه حشدالشعبی با داعش مبارزه کند. 💚بچه حزب‌اللهی و قهرمان کاراته بود. خیلی با اَبوعزائیل رفیق بود. در عملیات‌های مختلفی شرکت کرد تا در نهایت در جریان آزادسازی شهر اَلحویجه عراق از دست تروریست‌های تکفیری، خون پاکش به زمین ریخت و شهید شد. علی خیلی مرد بزرگ و آرامی بود. همیشه آرزویش این بود که شهید شود. خیلی خوش‌مرام بود. 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات ☘اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد☘ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh