eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
33.1هزار عکس
10.9هزار ویدیو
223 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
4⃣1⃣1⃣ 🌷 💠 خاطره ای از ❤️🕊 🌹🍃🌹🍃 ساعت یڪ و دو نصف شب بود صدای شُرشُر آب می آمد یڪے ظروف رزمنده ها رو جمع کرده بود و خیلے آروم ، به طوری که کسے بیدار نشود ، پای تانکر آب مےشست... جلوتر رفتم... دیدم حاج ابراهیم همتِ ، فرمانده ی لشڪر ... ✨انسانهای بزرگ هر چه بالاتر می روند خاڪے تر می شوند.... این خصوصیت مردان خداست، خدایےشویم... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
آقامهدی هروقت می افتاد توخط #شوخی، دیگر هیچ کس جلودارش نبود. یک وقت هندوانه ای را قاچ کرد، لای آن #ف
2⃣9⃣7⃣ 🌷 رد 🍃🌹 گفت: مهدی در دانشگاه شیراز، با رتبه ۴ پذیرفته شد اما به دلیل حضور در جبهه‌های حق علیه باطل حفظ ناموس و میهن خود را به تحصیل قرار داد. 🍃🌹بیست و هفتمین روز از دومین ماه پاییز سال ۱۳۶۳، ۲۵ ساله‌ای به رسید که اسمش مهدی و بود، او که لقب گرفته بود، با رفتنش قلب بچه‌های لشکر 17 را به آتش کشید. 🍃🌹شهید مهدی زین‌الدین فرماندهی بود که هم از و هم از علم اسلامی برخوردار بود. در میدان اسلام و اخلاق، توانا و در عرصه‌های جنگ شجاع، رشید، مقاوم و پرصلابت بود.» 🍃🌹در آبان سال 1363 شهید زین‌الدین به همراه برادرش (که مسئول اطلاعات و عملیات تیپ 2 لشکر علی‌بن ابیطالب(ع) بود) جهت منطقه عملیاتی از کرمانشاه به سمت سردشت حرکت می‌کنند. در آنجا به برادران می‌گوید: من چند ساعت پیش دیدم که خودم و برادرم شهید شدیم! 🍃🌹موقعی که عازم منطقه می‌شوند، راننده‌شان را پیاده کرده و می‌گویند: خودمان می‌رویم. حتی در مقابل درخواست یکی از برادران، مبنی بر همراه شدن با آنها، برادر مهدی به او می‌گوید: تو اگر بشوی، جواب عمویت را نمی‌توانیم بدهیم، اما ما دو برادر اگر شهید بشویم جواب پدرمان را می‌توانیم بدهیم. 🍃🌹فرمانده محبوب، سرانجام پس از سالیان طولانی دفاع در جبهه‌ها و شرکت در عملیات و صحنه‌های افتخارآفرین، در درگیری با شربت شهادت نوشید و روح بلندش از این جسم خاکی به پرواز درآمد تا در نزد پروردگارش مأوی گزیند. 🌷 روحشان شاد با ذکر 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#در_محضر_شهید 2⃣3⃣ سختے ها را تحمـل کنید، این انقلاب بـا نهایـت اقتـدار و توان به انقلاب جهانے امام
🔻🔻بگذر از من🔻🔻 🔹مشغول #آشپزی بودم، آشوب عجیبی در دلم افتاد، مهمان داشتم، به #مهمان‌ها گفتم: شما آشپزی کنید من الان بر می گردم. 🔸رفتم نشستم برای ابراهیم #نماز خواندم، دعا کردم، گریه کردم که سالم بماند، یک بار دیگر بیاید ببینمش.🙂 🔹ابراهیم که آمد به او گفتم که چی شد و چه کار کردم. 🔸رنگش #عوض شد و سکوت کرد 🔹گفتم: چه شده مگر❓ 🔸گفت: درست در همان لحظه می‌خواستیم از جاده‌ای رد شویم که #مین‌گذاری شده بود. اگر یک دسته از نیروهای خودشان از آنجا رد نشده بودند، می دانی چی می شد❓ 🔹خندیدم 🔸باخنده گفت: تو نمی‌گذاری من #شهید بشوم، تو سدّ راه شهادت من شده‌ای؟😔 🔻بگذر از من!🔻 #شهید_محمد_ابراهیم_همت🌷 #سردار_خیبر 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کلام_شهید 🌷 🌴اگر ما #هوای_نفس را کنار نگذاریم کارهایی که انجام میدهیم، هیچ فایده‌ای نخواهدداشت📛 چر
📞 از ابراهیم به ملت ایران🇮🇷 💌پیـام من فقط این است: 👈در زمان ، اطاعت محض از "ولایـت فقیـه" داشته باشیـد. 🔹ای شهدا برای مردم مظلوم هند و برای برطرف شدن این بیماری و شفای همه بیماران دعا کنید🔹 🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
⭕️از بی برکتی عمرم خجالت میکشم😔 🥀 #شهید_محمود_کاوه از بیت امام تا لشگر ویژه شهدا؛ در سن۲۱ سالگی فر
♦️ریخته بودند دور و برش و سر و صورت و بازوهاش رو هر کار می‌کردی،‌ نمی‌توانستی حاجی را از دست‌شان خلاص کنی😅 انگار دخیل بسته باشند، ول کن نبودند. بارها شده بود حاجی،‌ توی هجومِ صدمه دیده بود؛ زیر چشمش کبود شده بود، حتی یک‌بار انگشتش شکسته⚡️ بود! ♦️سوار ماشین که می‌ شد،‌ لپ‌ هایش سرخ شده بود☺️ اینقدر که بچه‌ها لپ‌هاش رو برداشته بودند برای تبرک! باید با فوت و فن برای می‌آوردیم و می‌بردیمش. _خب، حالا قِصر در رفت! یواشکی آوردنش! وقتی خواست بره‌ چی⁉️ ♦️بین بچه‌ها نشسته بودم و می‌شنیدم چی می‌کنند. داشتند خط و نشان می‌کشیدند. حاجی را یواشکی آورده بودیم و توی چادر⛺️ قایمش کرده بودیم. بعد که همه جمع شدند، حاجی برای سخنرانی🎤 آمد. بچه‌ها خیلی دل‌خور شده بودند. سریع سوار ماشین کردیمش. تا چند ،‌ ده بیست نفری به ماشین آویزان بودند. آخر مجبور شدیم بایستیم و بیاید پایین. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✨نکته اصلی و کلیدی در اردوهای راهیان نور ایجاد زمینه‌ای برای {زیارت با معرفت} است. 🍃در که راه می‌افتی صدای خوش آمدگویی را از تن های عجین شده با خاک می‌شنوی، استخوان هایی گرد هم می‌آیند و برای تو که به دیدارشان آمده‌ای قامت راست می‌کنند. آن هنگام بی شک به آسمان متصل خواهی شد. 🍃 اگر از بگویم، خواهی فهمید آنجا مکه‌ی کوچکِ است که برای طواف رفت و هرگز بازنگشت. هنوز هم صدای مداحی شهیدان را از حسینیه گردان تخریب میتوان شنید! همان ها که محتاج نگاهی بودند تا گره‌های دنیا از دستانشان باز شود و مانند پرنده‌ای کوچ کنند‌🕊 🍃چشمانی در جزیره می‌درخشند که صاحبشان را به سپرده اند... همان چشمانی که مصباحی بودند برای. 🍃خدا در آیه‌ای زنده بودنشان را فریاد می‌زند اما چه بسیار آدم‌هایی که نمی‌شنوند. 🍃شرهانی خود قصه‌ای دارد برای اهلش، آنجا قطعه‌ای از. گویی سلام الله علیها آنجا بر روی تپه‌ها ایستاده و برای دیگران سخنرانی میکند، از سر‌هایی می‌گوید که سالها بعد در سرزمینی دیگر بریده می‌شوند و برای خواهران و مادران خود سرافرازی به بار می‌آورند، همان مدافعانی که پای درسِ سرداران خیبر و بدر و بودند و چه خوب درسِ تا ابد زنده بودن را آموخته‌اند‌✌️ به راستی 💚 ✍نویسنده: 🌷به مناسب روز راهیان نور 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh