#حاجقاسم
آدمکہعاشقمیشودفکرخطرنیست
درعاشقےاصلاًضررمدنظرنیست . .
دربدرۍداردبہدنبالِخودش عشق !
عاشقنبودهآنکسیکه #دربدر نیست :)💔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞
🇮🇷رمــــــــان شهدایی و #امنیتی
🇮🇶 #تنــها_میان_داعش
💣قسمت #سی_وپنجم
شاید هم میدانست
در درمانگاه دارویی پیدا نمیشود و نمیخواست دل من بلرزد ڪه چفیه خونی زخمش را با دست دیگرش پوشاند و پرسید :
_یوسف بهتره؟
در برابر نگاه نگرانش نتوانستم حقیقت حال یوسف را بگویم و او از سڪوتم آیه را خواند، سرش را دوباره به دیوار تڪیه داد و با صدایی ڪه از خستگی خش افتاده بود، نجوا ڪرد :
_حاج قاسم نمیذاره وضعیت اینجوری بمونه، یجوری داعشیها رو دست به سر میڪنه تا هلیڪوپترها بتونن بیان.
سپس به سمتم چرخید و حرفی زد ڪه دلم آتش گرفت :
_دلم واسه یوسف تنگ شده، سه روزه ندیدمش!
اشڪی ڪه تا روی گونهام رسیده بود پاڪ ڪردم و پرسیدم :
_میخوای بیدارش ڪنم؟
سرش را به نشانه منفی تڪان داد،نگاهی به خودش ڪرد و با خجالت پاسخ داد :
_اوضام خیلی خرابه!
و از چشمان شڪستهام فهمیده بود از غم دوری حیدر ڪمر خم ڪردهام ڪه با لبخندی دلربا دلداریام داد :
_انشاءالله محاصره میشڪنه و حیدر برمیگرده!
و خبر نداشت آخرین خبرم از حیدر نغمه نالههایی بود ڪه امیدم را برای دیدارش ناامید ڪرده است. دلم میخواست از حال حیدر و داغ دلتنگیاش بگویم، اما صورت سفید و پیشانی بلندش ڪه از ضعف و درد خیس عرق شده بود، امانم
نمیداد. با همان دست مجروحش پرده عرق را از پلک و پیشانیاش ڪنار زد و طاقت او هم تمام شده بود ڪه برایم درددل ڪرد :
_نرجس دعا ڪن برامون اسلحه بیارن!
نفس بلندی ڪشید تا سینهاش سبڪ شود و صدای گرفتهاش را به سختی شنیدم :
_دیشب داعش یڪی از خاڪریزهامون رو ڪوبید، دو تا از بچهها شهید شدن. اگه فقط چندتا از اون اسلحههایی ڪه
آمریکا واسه ڪردها میفرسته دست ما بود، نفس داعش رو میگرفتیم.
سپس غریبانه نگاهم ڪرد و عاشقانه شهادت داد :
_انگار داریم با همه دنیا میجنگیم! فقط #سیدعلیخامنهای و #حاجقاسم پشت ما هستن!
اما همین پشتیبانی به قلبش قوت میداد ڪه لبخندی فاتحانه صورتش را پُر ڪرد و ساڪت سر به زیر انداخت. محو نیمرخ صورت زیبایش شده بودم ڪه دوباره سرش را بالا آورد، آهی ڪشید و با صدایی خسته خبر داد :
_سنجار با همه پشتیبانی ڪه آمریڪا از ڪردها میڪرد، آخر افتاد دست داعش!
صورتش ازقطرات عرق پُر شده و نمیخواست دل مرا خالی ڪند ڪه دیگر از سنجار حرفی نزد،
دستش را جلو آورد
و چیزی نشانم داد ڪه نگاهم به لرزه افتاد. در میان انگشتانش نارنجڪی جا خوش ڪرده بود و حرفی زد ڪه در این گرما تمام تنم یخ زد :
_تا زمانی ڪه یه نفر از ما زنده باشه، نمیذاریم دست داعش به شما برسه! اما این واسه روزیه ڪه دیگه ما نباشیم!
دستش همچنان مقابلم بود
و من جرأت نمیڪردم نارنجڪ را از دستش بگیرم ڪه لبخندی زد و باآرامشی شیرین سوال ڪرد :
_بلدی باهاش ڪار ڪنی؟
من هنوز نمیفهمیدم چه میگوید و او اضطرابم را حس میڪرد ڪه با گلوی خشکش نفس بلندی ڪشید و گفت :
_نترس خواهرجون! این همیشه باید دم دستتون باشه، اگه روزی ما نبودیم و پای داعش به شهر باز شد...
و ازفڪر نزدیڪ شدن داعش به ناموسش صورت رنگپریدهاش گل انداخت و نشد حرفش را ادامه دهد، ضامن نارنجڪ را نشانم داد و تنها یڪ جمله گفت.....
ادامه دارد....
💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد
☘ #کپی_باذکرنام_نویسنده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
⭕️هزاران #قاسم_سلیمانی آماده حرکت به سمت کاخ سفید هستند!
🔹فرزند شهید قاسم سلیمانی گفت: امروز من با خون پدر شهیدم🌷 در میدان نبرد حریف می طلبم و دنیا بداند روح #حاجقاسم در ذره ذره وجود دنیا دمیده شده و هزاران قاسم سلیمانی آماده حرکت به سمت کاخ سفید هستند و شما تا آخر عمر بترسید و منتظر ما باشید.
موجی که در دنیا به خاطر #شهادت پدرم ایجاد شد به دلیل خدمات ارزشمند او نبود بلکه دنیا فهمید سردار سلیمانی در هر شرایطی دغدغه حفظ وحدت🤝 و همبستگی مردم #سراسر_دنیا داشت.
#آمریکا با ترور پدرم بزرگ ترین و احمقانه ترین حرکت را کرد. چرا که نه تنها شهادت پدرم موجب ضعف ایران🇮🇷 و جبهه مقاومت نشد، بلکه تمام آزادی خواهان و #جوانان سراسر دنیا را بیدار و وحدت میان مردم را بیشتر و بیشتر کرد.
وی افزود: #پدرم به مانند شیشه عطری می ماند که با شکستن آن رایحه خوشش🌸 در سراسر دنیا پیچید.
#زینب_سلیمانی تصریح کرد: در همه حال و همیشه توسل پدرم به عمه سادات♥️ بود که چگونه در همه حال پیام #کربلا را اعلام کرد.
امروز من زینب حاج قاسم به شما می گویم داستان کربلا دوباره در عصر ما تکرار شد و #علمدار محور مقاومت تکه تکه شد تا ولیِ امرش آسیب نبیند❌ علمدار رفت تا ایران و ایرانی بماند علمدار رفت تا #ناموس حفظ شود و او با شهادتش حجت را بر همگان تمام کرد و به تمام دنیا نشان داد شیطان بزرگ کیست.
🔻من به عنوان کوچک ترین فرزند حاج قاسم، قسم می خورم تا #آخرین لحظه عمرم دست از ولایت برنخواهم داشت و با شیطان بزرگ رو در رو مبارزه می کنم👊
#زن_عفت_اقتدار
#ایران_اسلامی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔸پُرکار بود و به پُرکاری اعتقاد داشت. میگفت: «من یکبار در حضور #حاجقاسم برای عدهای حرف میزدم. گفتم: من اینطور فهمیدهام که خداوند شهادت🌷 را به کسانی میدهد که #پُرکار هستند و شهدای ما در جنگ اینطور بودهاند. حاج قاسم حرفم را تایید کرد و گفت بله همینطور بود.»
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
.
.
دخترشدانشگاهشهـیدبهشتـےتهران
درسمیخوانـد،
بهڪسینگفتهبـودڪه
دختـرحاجقاسـماسـت!
"استـاد"دررونـدتحصیلـیش
مشڪلدرستڪرد.
حاجقاسـموقتـۍمطلعشـد،
پدرۍراتمـاموڪمالاجـراڪرد
وگفـت:دختـرمبراۍحلمشڪلتهم
نگویـےڪه 'دختـرمنهستی'!(:
#حاجقاسـم
.
.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
بینخودمانبماندسردار،
ولیخبرشهادتت
چهبیمقدمہقلبمرافشرد ...💔
#حاجقاسم🌱
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
••
رفـاقت؛ اگرمقدساست...
تاخــداادامهدارد :)🕊
#رفیقونه🤍🖇
#حاجقاسم
#ابومهدیالمهندس
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
اگهمیخوایی
بهمردونگی
بهعـزت
بهغیـرت
بهخـدمت
وبهوطـندوستیبرسی
حتـماحـٰاجقاسمرامـرورکن:)♥️
#حاجقاسم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
از نیل رد شده ا؎
و به ساحل رسیدها؎
ما غرق فتنهایم
دعا ڪن برا؎ ما...
#حاجقاسم🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هرگاه در نماز عجله کردی
خواستی زودتر به پایان برسانی
به یاد بیاور
همه ی آنچه که می خواهی بعد از نماز
بروی به آن برسی ؛
و همه ی آنچه که می ترسی
در این مدت از دست بدهی
به دست همان کسی است
که در مقابلش ایستاده ای
برای حرف زدن با خدا بیشتر وقت بزار
#حـاجقاسم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
گندم میریخت روی قبر شهدا
برای کبوترها...
گلزار پُر شده بود از کبوتر و گنجشک
گفت: عادت کردم برای اینها گندم بیاورم
خوشحالم که به مخلوقات خدا روزی میرسانم
خدا را به اندازه همین که توفیق داد شکم
اینها را سیر کنم،راضیام
#حاجقاسم🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📸بیا از ما عکس بگیر!!!
🔹️یکی از روزهایی که در مقر لشکر۴۱ ثارالله در نزدیکی اهواز مستقر بودیم، من و «محمدجواد زادخوش» و یکی از دوستان که دوربین عکاسی داشت، برای عکس گرفتن از سنگر بیرون زدیم که با "سردار سلیمانی" فرمانده لشکر، مواجه شدیم. به محض دیدن #حاجقاسم تصمیم گرفتیم با ایشان هم یک عکس یادگاری📸 بگیریم.
🔹️حاجقاسم چون محمدجواد را به واسطه آشنایی با برادر بزرگترش میشناخت و از شوخطبعی او خبر داشت، همانطور که از روبرو سمت ما میآمد، از همان دور به جواد گفت:
«من با شما عکس نمیگیرم😅»
🔹️جواد هم بیمعطلی و باخونسردی گفت: «ما که نمیخواهیم با شما عکس بگیریم😉میخواهیم دوربینمان را به شما بدهیم تا از ما عکس بگیرید!»
🔹️حاج قاسم که جاخورده بود، لبش به خنده باز شد😄 و آمد کنارمان ایستاد و عکس یادگاری گرفتیم که این همان عکس است.
از راست : مصطفی عربنژاد؛ #سردار_حاجقاسم_سلیمانی و محمدجواد زادخوش🌷
بسیجی شوخطبعِ خانوکی #محمدجواد_زادخوش که به سال ۱۳۴۲ در «خانوک» در کرمان به دنیا آمده بود، به تاریخ ۲۱ اسفند ۱۳۶۳، در «عملیات بدر» خرقهی #شهادت پوشید.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh