2.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
️ زنانی که با حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) محشور میشوند
#آیت_الله_مجتهدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
پیر مردی تمام عمرش را
بین بازاروکوچه سر می کرد
هرکسی بار در دکانش داشت
پیر افتاده را خبر می کرد
او که عمری برای نان حلال
گاری اش را به هر طرف می برد
قول داده که رایگان ببرد
بار روضه اگر به تورش خورد
روزی از کوچه که به خانه رسید
همسرش گفت: درد نان داریم
از بد حادثه همین امشب
نان نداریم و میهمان داریم
سال ها با غم تهی دستی
در خفایت اگرچه سر کردی
می رود ابرویمان امشب
دست خالی اگر تو برگردی
باز هم راهی خیابان شد
حجره ها را یکی یکی می دید
هیچ باری نمانده روی زمین
از نگاهش عذاب می بارید
گوشه ای بین کوچه و بازار
با خودش گفت کاش می مردم
خسته ام دیگر از همه از بس
حسرت عمر رفته را خوردم
در همین حال بر زمین خوابید
ناگهان کودکی صدایش کرد
پیر مرد خمیده حیران شد
گیوه را تا به تا که پایش کرد
گفت جانم مرا صدا کردی
زود تر عرضه کن که کارت چیست؟
مس، ملافه، گلیم ، یا قالی
حاضرم من بگو که بارت چیست
پسرک گفت پیش ان کوچه
روضهٔ هفتگی شده برپا
دیگ را از حیاط خانه ما
میتوانی بیاوری آقا؟
پیرمرد از جواب او جا خورد
دیگ نذری روضه را میدید
گاری اش را جلو عقب کرد و
به سیه روزی خودش خندید
یادش افتاد عهد دیرین را
روز اول که گاری اش را برد
قول داده که رایگان ببرد
بار روضه اگر به تورش خورد
پیر مردی که در دوراهی بود
این طرف دیگ نذری بی مزد
آن طرف خانواده اش محتاج
مرگ بر روزگار شادی دزد
دیگ را برد عقل او می گفت
مزد زحمت بگیر و عاقل باش
که در این روزگار جایز نیست
تنگدستی و کار بی پاداش
دل ولی حرف دیگری میزد
عهد دیرین بهانه دل بود
پیرمرد از دلش حمایت کرد
بس که این پیر خسته عاقل بود
دیگ را برد مبلغی نگرفت
دست خالی به خانه بر می گشت
پیر مرد شکسته و تنها
از گذشته شکسته تر می گشت
تا به خانه رسید از بازار
ناگهان مضطرب شد و حیران
پشت در کفش های بسیار و
داخل خانه مملو از مهمان
از لب پنجره نگاه انداخت
میوه های عجیب و رنگارنگ
عطر ناب برنج ایرانی
نالهٔ زعفران در هاونگ
همسرش که ز خانه بیرون رفت
دید مردش نشسته با حیرت
گفت از دست پر رسیدن تو
متحیر شدم خدا قوت
تا تو از خانمان برون رفتی
پیرمردی شریف و گاری کش
دم در آمد و صدایم زد
گفتم از پشت نرده فرمایش؟
بیقرارو شکسته چون مرغی
که پر و بال بر قفس می زد
عطش از چهر اش نمایان بود
تشنه بود و نفس نفس می زد
گفت این خوار و بار را داده است
مادری قد کمان و آزرده
ما بدهکار همسرت هستیم
دیگ نذری برایمان برده
هرکسی که ندارد عشق تورا
تازه فهمیده که نداری چیست
قصه کل عاشقان حسین
قصه پیرمرد گاریچی ست
#تقدیم نگاه زیباتون گوارای وجودتون اشک حلقه زده در چشم تون محبین خانه ی علی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
3.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به خدا سوگند
از آن روز که فاطمه را از من گرفتند،
دیگر دنیا در نظرم ارزشی نداشت
عدالت بیریا ماند
و دل علی بیفاطمه💔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
7.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 #استوری
توی بستر انقدر از یاد تو سوختم
میبینی چه پیرهنی واسه تو دوختم
بعد من خواهر تو هواتو داره
شبا ظرف آب کنار تو میذاره
🎤 کربلایی #حسین_ستوده
🔻 #فاطمیه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📸 با سپاهی از شهیدان خواهد آمد...
۲۸ آبان سالروز شهادت سرباز لشکر صاحب الزمان(عج):
🕊شهید مدافع حرم #محمدحسین_مرادی
🕊شهید مدافع حرم #محمد_سخندان
🕊شهید مدافع حرم #علیرضا_جیلان
🕊شهید مدافع حرم #علیرضا_نظری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♨️ پیکرهای پاک ۳۰۰ شهید گمنام تشییع میشوند
فرمانده سپاه محمد رسولالله (ص) تهران بزرگ:
🔹در سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا س پیکرهای پاک ۳۰۰ شهید گمنام دفاع مقدس دوشنبه سوم آذرماه از ساعت ۸ صبح در سراسر کشور تشیع میشوند.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
580.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حکایت «چشم حاج ابراهیم همت»🥀🥀
«تو بالاخره از طریق همین چشمهایت شهید میشوی» این را همسر شهید همت گفته بود به او و این روایت ماجرا در کتاب «نیمه پنهان ماه»: چشمهایش زیبا بود و از حرف او در آنها دلواپسیای نشست. خواست سر به سر حاجی بگذارد... اما از دهانش پرید که «تو بالاخره ازطریق همین چشمهایت شهید میشوی». چشمهای حاجی درخشید. پرسید «چرا؟» و در نگاهش چنان انتظاری بود که او دلش نیامد، بگوید:«ولش کن! حرف دیگری بزنیم.»
دلش نیامد، بگوید:«من نماز میخوانم، دعا میکنم که تو بمانی، شهید نشوی».
آه کشید. گفت: «چون خدا به این چشمها هم جمال داده هم کمال. این چشمها در راه خدا بیداری زیاد کشیده، اشک هم زیاد ریخته.» 🥹🌷✨✨🌷🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh