⭕️ روابط خودرویی ایران و چین
▪️ خودرو؛ برگ برنده توافق ۲۵ ساله؟
🔹۲۴ دی ماه ۱۴۰۰ به عنوان روز اجرای توافق جامع همکاریهای راهبردی دو کشور اعلام شده است.
🔹بر اساس این سند جامع همکاری، دو خودروساز بزرگ ایران یعنی ایرانخودرو و سایپا موظف به همکاری با خودروسازان چینی در زمینه انتقال دانش، فناوری و تکنولوژی خواهند بود. همکاری بین شرکتهای خودروساز دو کشور به منظور انتقال فناوری و تولید مشترک برای عرضه در بازار دو کشور و کشورهای ثالث، مشارکت شرکتهای خودرویی چینی با دو خودروساز ایرانی از قبیل اشتراکگذاری دانشهای فنی در زمینه ایجاد پلتفرمهای مشترک و در نهایت طراحی شهرک صنعتی تولید خودرو و صنایع مرتبط با تمرکز براستفاده از فناوری انرژی تجدیدپذیر از مفاد مهم خودرویی در سند ۲۵ ساله ایران و چین است.
🔹به گفته بسیاری از کارشناسان اگر این مفاد در درازمدت اجرایی شود، میتواند مزایای فراوانی برای صنعت خودروی ایران داشته باشد، به شرط آنکه ضمانت اجرایی محکمی در پی این قرارداد باشد/ دنیای اقتصاد
پ.ن :
شاید خودروسازی ما طی این توافق خوب نشه، ولی به جاش میتونیم توسط سایپا و ایران خودرو، چین و زمین گیر کنیم !
https://eitaa.com/joinchat/2786394113Cbb34c5f83d
*خیلی جالب و قشنگ است بخوانید*
پدرم نهصد تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود. تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدر را ادا کنم، اما پدر و مادرم مخالفت کردند. خلاصه اینکه با احمد و تاجعلی برای کار به کرمان رفتم. اولین بار بود که شهر و ماشین را می دیدم. احساس غریبی می کردم. درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاهی را می زدم و می گفتم:« کارگر نمی خواهید؟» و همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیفم می کردند و جواب رد می دادند. به یک خانه در حال ساخت وارد شدم. استادکار به من نگاهی کرد و گفت:« اسمت چیه؟» گفتم:« قاسم» گفت:«چند سالته؟» گفتم:« سیزده سال» گفت:« مگه درس نمی خونی!؟» گفتم:« ول کردم.» گفت:« چرا؟!» گفتم:« پدرم قرض دارد.» وقتی این را گفتم اشک در چشمانم جمع شد. منظره دستبند زدن به دست پدرم جلوی چشمم آمد و اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. گفتم:« آقا، تو رو خدا به من کار بدید.» اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت:« می تونی آجر بیاری؟» گفتم:« بله.» گفت:« روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کار کنی.» خوشحال شدم که کار پیدا کرده ام. به مدت شش روز بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در ساختمان نیمه ساز خیابان خواجو مشغول کار بودم. جثه نحیف و سن کم من طاقت چنین کاری را نداشت. از دستهای کوچکم خون می آمد. اوستا بیست تومان اضافه مزد بهم داد و گفت:« این هم مزد این هفته ات.» حالا حدود سی تومان پول داشتم. با دو ریال بیسکویت خریدم و پنج ریال دادم و چهار عدد موز خریدم. خیلی کیف کردم، همه خستگی از تنم بیرون رفت. اولین بار بود که موز می خوردم. شب در خانه عبدالله تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم. عبدالله معتقد بود من نمی توانم این کار را ادامه بدهم، باید دنبال کار دیگری باشم. پولهایم را شمردم.، تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادر و خواهر و برادرانم افتادم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم و با حالت گریه به خواب رفتم. صبح با صدای اذان از خواب بیدار شدم. از دوران کودکی نماز می خواندم. نمازم را که خواندم به یاد امامزاده سیدِ خوشنام، پیر خوشنام در روستا افتادم. ازش طلب کردم و نذر کردم اگر کار خوبی پیدا کردم یک کله قند داخل امامزاده بگذارم. صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم. به هر مغازه، کافه، کبابی و هر درِ بازی که می رسیدیم سرک می کشیدیم و می گفتیم: «آقا، کارگر نمی خوای؟» همه یک نگاهی به جثه ضعیف ما می کردند و می گفتند:« نه.» تا اینکه یک کبابی گفت که یک نفرتان را می خواهم با روزی چهار تومان. تاجعلی رفت و من ماندم. جدا شدنم از او در این شهر سخت بود. هر دو مثل طفلان مسلم به هم نگاه می کردیم، گریه ام گرفته بود. عبدالله دستم را کشید و من هم راه افتادم، تا آخر خیابان به پشت سرم نگاه می کردم. حالا سه روز بود که از صبح تا شب به هر درِ بازی سر می زدم. رسیدیم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود. به آخر خیابان رسیدیم و از پله های ساختمانی بالا رفتم. مردی پشت میز نشسته بود و پول می شمرد. محو تماشای پولها شده بودم و شامه ام مست از بوی غذا. آن مرد با قدری تندی گفت:« چکار داری؟!» با صدای زار گفتم:« آقا، کارگر نمی خوای؟» آن قدر زار بودم که خودم هم گریه ام گرفت. چهره مرد عوض شد و گفت:« بیا بالا.» بعد یکی را صدا زد و گفت:« یک پرس غذا بیار.» چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آوردند. اولین بار بود که آن خورشت را می دیدم. بعداً فهمیدم به آن چلوخورشت سبزی می گویند. به خاطر مناعت طبعی که پدرم یادم داده بود با وجود گرسنگی زیاد و خستگی زیاد گفتم:« نه، ببخشید، من سیرم.» آن شخص که بعداً فهمیدم نامش حاج محمد است، با محبت خاصی گفت:« پسرم، بخور.» غذا را تا ته خوردم. حاج محمد گفت:« از امروز تو می تونی این جا کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا هم بخوری. روزی پنج تومان هم بهت می دهم.» برق از چشمانم پرید و از امامزاده سید خوشنام، پیر خوشنام تشکر کردم که مشکلم را حل کرد. پس از پنج ماه کار کردن شبی آهسته پولهایم را شمردم. سرجمع هزار و دویست و پنجاه تومان شد. از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم، هزار تومان برای پدرم پول فرستادم تا قرضش را ادا کند.
برگرفته از کتاب «از چیزی نمی ترسیدم» خاطرات خود نوشت حاج قاسم سلیمانی
*شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و اموات پدر و مادر بخصوص سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی صلوات اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*
6.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 محسنی اژهای دستور تخریب یک بنای غیرمجاز متعلق به قوه قضائیه را صادر کرد
♦️محسنی اژهای:قوه قضائیه یک بنای غیر مجاز در بستر رودخانه دارد که گفتهام اول باید این بنا تخریب شود
♦️خیلی از دستگاههای دولتی در بستر رودخانه ساخت و ساز کردهاند
♦️وزارت نیرو هم یک بنای غیر مجاز در بستر رودخانه دارد که آن هم باید تخریب شود
https://eitaa.com/joinchat/2786394113Cbb34c5f83d
1.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دکتر مجید حسینی: «ايران اندازه چين دانشگاه دارد؛ چينی كه يازده تیرليارد دلار صنعت محتاج مهندس را اداره میكند!
اما ما بچه هايمان را میفرستيم به استقبال بیمهارتی و بيكاری و تعويق زندگی كه چرخ دانشگاههای خصوصی بچرخد!
بياييد بچهها را نجات دهيم از اين سناريوی سرمايه داری آموزشی!»
https://eitaa.com/joinchat/2786394113Cbb34c5f83d
🛑
🔴 یحیی سریع سخنگوی نظامی انصارالله یمن از عملیات نظامی انصارالله در خاک امارات خبر داد
🔴 مخازن سوختی که در فرودگاه ابوظبی هدف قرار گرفت را میتوانید در این تصویر به خوبی مشاهده کنید. این مخازن میلیونها لیتر سوخت بسیار قابل اشتعال هواپیما را در خود نگهداری میکنند که وظیفه سوخترسانی به صدها فروند هواپیمای مسافربری بزرگ و کوچکی را که روزانه در این فرودگاه بر زمین نشسته یا به پرواز در می آیند بر عهده دارند. منفجر شدن این مخازن سوخت باعث شده تا دید کلی برای فرود آمدن در فرودگاه از بین رفته و همچنین این فرودگاه دچار کمبود سوخت شود که در چند ساعت آینده قابل جبران است اما آن چیزی که برای سران امیرنشین ابوظبی قابل جبران نیست امنیت شیشهای بود که آنها در طول این سالها برای خود فراهم کرده بودند و حالا دیگر وجود خارجی ندارد... /اخبار سوریه
https://eitaa.com/joinchat/2786394113Cbb34c5f83d
🔴 #فوری
‼️ سرتیپ یحیی سریع:انصارالله یمن تا ساعتی دیگر حمله به عمق امارات را تشدید خواهد کرد.
https://eitaa.com/joinchat/2786394113Cbb34c5f83d
🔴 آیا میدانستید لندن، پایتخت انگلستان، پایتخت اسید پاشی در جهانه؟؟
⁉️آیا میدانستید فقط در یک سال، 500 اسیدپاشی در لندن انجام شده است؟
⁉️و آیا میدانستید از سال 84 تا همین الان ایران تنها 20 مورد اسیدپاشی داشته؟
https://eitaa.com/joinchat/2786394113Cbb34c5f83d
703K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حمله یمن به امارات با ۲۰ پهپاد و ۱۰ موشک
🔸شبکه تلویزیونی «المیادین»: ۲۰ فروند پهپاد و ۱۰ فروند موشک بالستیک ارتش و کمیتههای مردمی یمن اهداف حساسی را در عمق خاک امارات هدف قرار دادند.
🔸عملیات نظامی در قلب شهر ابوظبی پایتخت امارات همچنان ادامه دارد و زبانههای آتش و دود در آسمان این شهر برخاسته است.
🔸همچنین پلیس ابوظبی اعلام کرد در پی انفجار تانکرهای سوخت، سه نفر کشته و ۶ نفر دیگر مجروح شدهاند.
🔸در پی وقوع انفجار در ابوظبی از جمله در فرودگاه بینالمللی ابوظبی تمامی پروازهای این فرودگاه به حالت تعلیق درآمد.
🔸سخنگوی نیروهای مسلح یمن، حمله به فرودگاه ابوظبی را تائید کرد.
👤عضو دفتر سیاسی انصارالله در گفتگو با الجزیره:
🔸ما از هیچکسی دستور نمیگیریم ولی در مقابل با آمریکا که دشمن ماست ایستادهایم.
🔸تا زمانی که حمله عربستان و امارات به یمن ادامه داشته باشد ما هم به عمق این کشورها تهاجم خواهیم داشت.
https://eitaa.com/joinchat/2786394113Cbb34c5f83d
2.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تفاوت یک ذهن کوچک مادّینگر با یک ذهن الهی!
مسئول جمهوری اسلامی باشی و حرفای دشمنت رو مو به مو بلغور کنی و اجرا، واقعا نوبره !!!
https://eitaa.com/joinchat/2786394113Cbb34c5f83d