eitaa logo
فرصت حضور🇮🇷🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
5.6هزار ویدیو
54 فایل
﷽ ✓تحلیل دقیق مسائل روز ✓تیترهای مهم رسانه‌های غربی و عربی ✓اخبار داغ جبهه مقاومت ✓توییت‌گردی... ارتباط با ادمین : @Khodayaa_shokret اینم گروهمون😊👇🏻 خانواده مجازی فرصت حضور با دورهمی‌های متنوع: ☕️https://eitaa.com/joinchat/498401312Cbc7c11221f
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸جمعه های مهدوی (صفر المظفر) ✍سلام آقاجان جمعه‌ی پاییزی شروع شده، اما پاییز ما مدتهاست آغاز، و پایانی هم بر آن نیست؛ مگر بیایی که بهار را در پاییز تجربه‌ای است پر معنا... 🌸آقاجان؛ میدانم ندای هل من ناصر امام در هر روزگاری بوته امتحان ما انسانهاست.زمان آزمایش و سلامت روح و روان است. 🌸میدانم امام کشتی نجات است، همانند نوح برفراز سیل ویرانگر، نوح نیز برای نجات فرزند دستش را ‌دراز نمود،‌ اما...؛ امام حسین علیه‌السّلام هم برای بالا کشیدن حاضران در منجلاب روزگار؛ در واقعه عاشورا آغوش گشود. 🌸 اما چه کم آدمهایی بودند که خود را نجات و چه اندک انسانهایی بودند که فهمیدند تنها فرصت رستگاری و به کمال رسیدن ، حسین ابن علی ست و دست یاری دادند. 🌸 وچه کم بودند افرادی که درآخرین لحظات به امام پیوستند تا فرصت پاک کردن گذشته و از نو ساختن را تجربه ای دگر نمایند. 🌸 آقاجان؛ خود اینگونه فرمودید: اگرچه زمانه مرا به تأخیر انداخت، و مُقدَّرات الهى مرا از‌ یارىِ تو بازداشت، و نبودم تا با آنانکه با تو جنگیدند بجنگم، و با کسانیکه با تو اظهار دشمنى کردند خصومت نمایم... 🌸 اما در عوض صبح و شام برتو مویِه میکنم، به جاى اشک براى تو خون گریه میکنم، از روى حسرت و تأسّف و افسوس بر مصیبت هائى که بر شما وارد شده است. تاجائى که از فرط اندوهِ مصیبت، وغم و غصّه شدّتِ حزن جان سپاریم. 🌸 یابن الزهرا میدانیم امام، خودِ باران بود !ما آمده‌ بودیم که آب بارانِ بر زمین ریخته را، در مَشک‌هایِ عطش به لب‌تشنگان برسانیم...به تشنگان حقیقت از همین لحظه‌ها تا هزاران سال در زمان... 🌸 بار دیگر واقعه عاشورا و این بار در سرزمین ایران زمين و مهد شیعیانت؛ با امامی که لبیک گو می طلبید مجدداً رخ نمود؛ باز هم مردانی برای شهادت آمده بودند، و چه اندک بودند چنین یارانی؛ و اینگونه رقم زده شد که برخی از همان انسان‌های پاکباخته ، شاهدان شهادت گروهی دگر باشند، و شاهدان شقاوت از همان طائفه ابوسفیان، ابن زیاد، شمر و حرمله و... 🌸 ما آمده بودیم؛ با اشک‌های خشک‌شده‌مان، مجددا روایت‌گر بستن آب باشیم در کانال های پی در پی ، حنظله و کمیل و ماهی و... 🌸 همانگونه که آب را برمردی بستندکه تمامی آبهای جهان، مهریه‌ی مادرش بود. سرورجوانان اهل بهشت حسین ابن علی علیه‌السلام را می گویم. 🌸 خدایا ما را از گریه کنندگان و یاران مولایم حسین علیه السلام قرار بده و ما را از یاری کنندگان امام عصر و در رکاب او در این دنيا و سرای آخرت محشور گردان ... 🌸 الهی آمین یا رب العالمین ✋😊🌸 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال فرصتی عنایت فرماید. 🌷 ✍ نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدالله 🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷 @FORSATE_HOZOR .
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸 اخلاص ✍وقتی دفتر خاطرات زندگی ام در هشت سال دفاع مقدس را می گشایم و برگهای نانوشته‌ی آن را ورق میزنم به روزگاری میرسم که در گوشه و کنارش همرزمانی شاخص و دوست داشتنی می‌زیستند که یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد آنان داشتن بود. 🍃 در تمام لحظات آن دوران به شکل‌های گوناگونی اعم ازعلنی و مخفی و شاید دور از انتظار سایر همرزمان، از سوی فرد مخلص اتفاق و رخ میداد. 🍃بطور مثال در انواع دعاهای توسل و کمیل زیارت عاشورا و...در مقر تیپ درکنار دریاچه ارومیه، که بعدها به پادگان شهید ناصر کاظمی نام گذاری شد، و همه‌ی رزمندگان و فرماندهان در آن حضور داشتند و بعدها خانه‌های سازمانی لشگر در بخشی از آن مستقر گردید و همزمان استفاده‌های ديگري هم از آن میشد، موج میزد. 🍃شاهدآن بودم برخی اوقات برادرعلی قمی از ابتدای مراسمات معنوی دیده نمی‌شد. و این برای من حقیر هم جای تعجب داشت و هم غریب بود.! چرا که او بطور ثابت و همیشگی پای چنین مراسمات معنوی بود اما چرا دیده نمی‌شد برایم باور کردنی نبود.؟! 🍃برخی اوقات همین که چراغ‌ها را خاموش میکردند و‌ دعا شروع میشد و مشغول خواندن دعا بودیم، می.آمد. و گاهی اوقات هم در قرائت دعاها و مناجات گوی سبقت را از دیگران می‌ربود. 🍃اما آن شب در تاریکی، نزدیکی خودم کنار دیوار مسجد، صدای گریه‌ای را شنیدم. با جثه و قد و قواره و صدای مناجات، حدس زدم صدای برادر علی‌قمی باشد. بیشتر دقت که کردم، مشاهده کردم خودش است. 🍃 پشت به دیوار مسجد؛ با صدای بسیار آرام گریه میکرد و دعا میخواند. معلوم شد وقتی چراغ ها را خاموش میکنند، در تاریکی کامل می‌آید. می‌نشیند و در آن لحظات ملکوتی و عرفانی، عاشقانه شور حسینی میگیرد. 🍃صدایش نام آشنای همه بود و شور حسینی‌اش نیاز به معرفی نداشت. حتی چند دفعه‌ای هم دیدم، قبل از اینکه چراغ ها روشن شوند حسینیه را به آرامی ترک کرد. 🍃آن زمان پی به چرایی ماجرا نبرده بودم!؟ اما بعدها متوجه شدم، این عمل او جزو یکی از -های-عملی-رزمندگان با اخلاص دوران هشت سال دفاع مقدس محسوب می‌شده است. 🍃 اکنون که بیشتر می‌اندیشم و به نکات زیبای آن دوران از دریچه ای دیگر می نگرم در می یابم که حقیر در آن زمان این عمل را در اواخر سال ۱۳۶۱ و برای اولين بار با توجه به‌ سبقه‌ی معنوی برادر علی‌قمی با ایشان تجربه نمودم. البته بودند افرادی دیگر که در سایر بخش های معنوی مانند، نماز شب و یا حضور در مراسمات نماز مخلصانه عمل می‌نمودند. 🍃بعدها هم در جبهه‌های جنوب بین خیلی از رزمندگان خود به خود رسم شده بود. در آن زمان بود که تازه دریافتم که بر و بچه‌های کردستان چه عاشقانه و بی ریا و با حب الحسین علیه السلام عزاداری می کردند. 🍃بعدها متوجه اخلاص رزمندگانی شدم که در کنارشان روزگار سپری می‌نمودم و آنان عاشقانه حسین ، را می‌طلبیدند و خود جزو حسین‌هایی گردیدند آنان به ندای هل من ناصر ینصرنی لبیک می‌گفتند و همین امر سبب شد حسین ابن علی علیه‌السلام هم دست برخی از پاکان روزگارمان را بگیرد و آسمانی شوند. 🌷 هشت سال دفاع مقدس را می‌گویم، شهدا، مخصوصا شهید برادر علی‌قمی‌کردی؛! از یگان فاخر لشگر ویژه شهدا جانبازی که قبل از همه‌ی ما جانبازی را تجربه کرده بود و این امر هیچگاه در عرصه‌ی جهاد برای انقلاب و یگانی که در آن دوران سخت مشغول خدمت صادقانه و عاشقانه بود و هیچگاه کم هم نگذاشت. تا روزی که به آرزوی دیرینه‌اش شهادت؛ آن هم با اخلاص هرچه تمامتر و در صحنه‌ی کارزار با ضد انقلاب داخلی دست یافت. 🌷سردار رشید اسلام شهید برادرعلی قمی کردی قائم‌مقام فرماندهی لشگر ویژه شهدا شهادت۱۲ تیر ماه ۱۳۶۳ آذربایجان غربی نقده 🌷شهدا را میزبان باشیم با ذکر صلوات 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال بخواهد. 🌸والعاقبه للمتقین 🌷 ✍نبی زاده @FORSATE_HOZOR
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸 ماه صفرالمظفر هنوز به اتمام نرسیده ✍در لابه لای خاطرات و مطالبم دنبال نوشته ای می گشتم که مناسبتی داشته باشد .با اینکه مُحرم و هفته دفاع مقدس به اتمام رسیده ،اما صفرالمظفر تمام نشده؛!دراین بین به نکته ازنوشته هایم رسیدم‌. 🌷امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم... 🍃آب راجیره بندی کرده ایم 🍃نان را جیره بندی کرده ایم 🍃 همه را بی تاب کرده 🌷همه چیز جز شهدا که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیده اند‌... 🌷دیگر شهدا تشنه نیستند.! 🌷فدای لب تشنه ات ای پسر فاطمه... (دست نوشته‌ای بجا مانده از یک رزمنده در همان نقطه) که چه اثر بی بدیلی است. 🌷 در واقعه ی سال ۶۱ عناوین زیادی هست که جلب توجه می نماید. . 🌷یکی از مهمترین های آن عطش و تشنگی است. که به ابا عبدالله الحسین علیه السلام و یارانش رو آورده بود. 🌷 آنچه که در جبهه جنوب برای گردان کمیل و حنظله از لشگر ۲۷ اتفاق افتاده بود نیز عاشورایی دیگر است. 🌷در جبهه ی غرب هم با این عطش روبه رو بودیم اما نه به آن شدت و حِدت ... 🌷حسین ابن علی علیه‌السلام را شهید نمودند و رفتند . 🌷 حسین را با دروغ بیعت نکردن با خلیفه مرتد،!اعلام و شهید کردند. و... 🌷حسین ابن علی علیه‌السلام را با هزار و یک دلیل و بیشتر ،بی دلیل شهیدش کردند. 🌷اما می توان آن رادرسکوت عوام و خواص دانست. عوام و خواص به هردلیل بودند. 🌷در دفاع مقدس هم چنین اتفاقاتی رخ داده است .اصلا تاریخ تکرار می شود. 🌷 شهدای ما عطشان به شهادت می رسند. 🌷زخمی ها دست بسته تیرخلاص میخورند . 🌷آنان که کم سعادت بودند به اسارت میروند. 💥 دشمن زبون بر روی کانال خاک می ریزند. 🌷آب می بندند. و ... هرآنچه از دستش بر میآید انجام می‌دهد! 🌷چه کار نکرده ،تا تاریخ را منحرف نمایند. 🌷 اما تفحص ها نشان می دهند گروهی با دست بسته و دهان بسته شاهد بودند به جوانان برومند کشور در آن لحظات چه گذشته است و من هنوز هم در سکوت همرزمان در مانده ام که چرا حماسه ی حسینی هشت سال دفاع مقدس را نه می گویند و نه نمی نگارند!؟ 🌷چرا فقط نگاه می کنیم،!؟ 🌷 نچ نچ می کنیم.!! 🌷 سرتکان می دهیم ،! 🌷و با عرض شرمندگی نق می زنیم. 🌷 تاکی و چه زمانی یزیدیان زمان هرچه می‌خواهند یاوه به سرایند و 🌷 چراما هنوزبازینبیان زمان خودغریبیم!! 🌷چرا سر خود گرفته‌ایم و راه خود می‌رویم!؟ 🌷دیدید حسین امسال هم مانند سال قبل و سال‌های قبل تر رفت ، 🌷اصلا ما کجا و حسین کجا ! 🌷 ما کجا و یاران حسین کجا ! 🌷 اگر راست می‌گویید ، بنویسید ببینیم و بخوانند و بشنوند که بر یاران خمینی کبیر درکردستان مظلوم چه گذشت.! 🌷 آقا اصلا بنویسید چه کردیم و چه باید بکنیم !! با این همه دردها و رنج‌های کشیده شده و به زبان نرفته!؟ 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال بخواهد. 🌸فاعتبروا یا اولی الابصار 🌸 ✍نبی زاده @FORSATE_HOZOR .
‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت: 🌸جمعه های مهدوی ✍هفتم محرم بود شبانه می‌تاخت که خود را از چنگ سربازان دشمن رهانیده و به کربلا برساند. 🌷روز عاشورا وقتی مُسلم‌بن‌عَوْسَجه زخمی بر روی زمین افتاده بود. امام حسین و حبیب‌بن مَظاهر به بالین او رفتند. 🌷بعد از صحبت امام حسین، حبیب به مسلم گفت: «اگر شهادتم نزدیک نبود، دوست داشتم به من وصیّت کنی تا حق دینی و خویشاوندی خود را ادا کرده باشم.» 🌷مسلم به امام اشاره کرد و به حبیب گفت: «تو را وصیت می‌کنم به این شخص... تا جان در بدن داری از او دفاع کن.» ✍این روزها که مدام آقا مون رو فرا می خونیم آیا قادریم فدایی امام زمان خودشویم و پایِ فرامین صادره ی امام زمان بمونیم با این حال👇 🌸آقا جانم ! 🌸سئوالی ساده دارم از حضورت... آيا زنده ام من وقت ظهورت...😔 🌸اگر آمدی من رفته بودم... اسير سال و ماه و هفته بودم...😔 🌸دعايم کن دوباره جان بگيرم... بيايم در رکاب تو بميرم...🌷😊 🌸بر چهره پر ز نور مهدی فاطمه صلوات... 🌸بر جان و دل صبور مهدی صلوات... 🌸تا امر فرج شود مهياهم صلوات بفرست ... 🌷 ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدالله 🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷 @FORSATE_HOZOR .
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸ایستگاه پنجشنبه‌ها ✍وقتی بچه که بودم و به هیکل و زور و بازوی بزرگترها توجه می‌کردم واز بزرگی شون خیلی می‌ترسیدم ، اما کم کم متوجه شدم بزرگی به سن و قد و هیکل نیست،گرچه این روزا بزرگتر شدم و از این حیث دیگه نمی‌ترسم ، اما نمی‌دونم چرا از هم سن و سال‌های خودم بیشتر می‌ترسم. شاید یه عده‌ای هم از خود ، خود من می ترسند.😳 🍃 شاید هم یکی از دلایلش این باشه که ما بزرگترها زیادی در بی‌کسی‌های خودمون فرو رفتیم و گم شدیم؛ و توجه به معبود نمی‌کنیم، اما در همین اثنا توجهی چندلحظه‌ای به خدا کردم، دیدم که بذر امید به بندگانش تعارف می‌کنه تا بگیریمش و نجات پیدا کنیم ،اما نمیدونم چرا مدام کار رو میگذاریم تا دیر بشه و کار از کار بگذره؛! 🍃اگه یکم ، فقط یکم توجه و دل بدید به کتاب آسمانی متوجه خیلی از چیزها میشید که می‌تونه زنگ خطری باشه برای ممانعت از دست زدن به کارهایی که پاداش که ندارن هیچ! سبب عقوبت و پشیمانی و... میشه هم تو این دنیا ، همه سرای باقی؛ از آن جمله میشه به آرزویی که انسان بعد از مرگ می‌کنه و در قرآن هم اومده توجه کرد. 1⃣ يَا لَيْتَنِیٖ كُنْتُ تُرَابًا ﺍی ﮐﺎﺵ خاک می‌بودم. ﺳﻮﺭة مبارک نبأ‏ء آیه ۴۰ 2⃣ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِیٖ ﺍی ﮐﺎﺵ برای آخرت خود چیزی پیش می فرستادم. سورﺓ ﺍﻟﻔﺠﺮ ۲۴ 3⃣ يَا لَيْتَنِیٖ لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ ﺍی ﮐﺎﺵ نامه اعمالم برایم داده نمی‌شد. ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﺤﺎﻗﺔ ۲۵ 4⃣ يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِیٖ لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا ﺍی ﮐﺎﺵ فلان انسان را به دوستی نمی گرفتم‏ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﻔﺮﻗﺎﻥ ۲۸ 5⃣ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا ،ﺍی ﮐﺎﺵ فرمانبرداری الله و رسولش صلی الله علیه و آله و سلم را می کردیم. ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻷﺣﺰﺍﺏ ۶۶ 6⃣ يَا لَيْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا ای ﮐﺎﺵ راه و روش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را تعقیب می‌کردم. ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﻔﺮﻗﺎﻥ ۲۷ 7⃣ يَا لَيْتَنِیٖ كُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمً ﺍی ﮐﺎﺵ من هم با آنها می‌بودم، حال کامیابی بزرگ حاصل می‌کردم. ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﻨﺴﺎﺀ ۷۳ 8⃣ يَا لَيْتَنِیٖ لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّی أَحَدًا ﺍی ﮐﺎﺵ با رب خود کسی را شریک نمی‌آوردم. ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﻜﻬﻒ ۴۲ 9⃣ يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِين ﺍی ﮐﺎﺵ راهی پیدا شود که دوباره به دنیا برگردیم و نشانی‌های رب خود را انکار نکنیم و از جمله مؤمنین شویم‏.ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻷﻧﻌﺎﻡ ۲۷ 🍃میدونم که میدونید ، این‌ها آرزوهایی هستند که انسان بعد از مرگ داره در حالیکه در آن زمان، دیگر فرصتی برای جبران وجود نداره؛ پس امروز به فکر باشیم که از قدیم گفتن فردا دیره و خیلی زود دیر میشه! 🍃پس هیچ وقت از توبه کردن خسته نشیم؛ و برای نجات از شر گناه درچنین حالت هایی؛ پشت سر هم استغفارکنیم؛ تا گناهان پاک شه! 🌸أستَغفِرُ اللّهَ رَبّی‌وأتُوبُ إلَیه ✍ پس خدا جونم ، اگر فراموش کردم که خدای بزرگی دارم؛توفراموش نکن که بنده کوچکی داری؛با نوازشی؛ یا شایدتلنگری آرام، وجودت را؛ مهربانی و بزرگیت را ؛ به بنده درگاهت یادآوری کن 🌸ایستگاه پنج شنبه‌ها یادآور همین نکات کوچکِ دلدادگی هست ؛ همین و به همین سادگی✋😊 🍀 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ 🍀 🌸والعاقبه للمتقین 🌷 ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدالله 🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷 @FORSATE_HOZOR .
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸جمعه های مهدوی ✍ شاید یکی از ویژگی‌های یاران اباعبدالله، آموزش یار‌ تنوری بودن را به ما آدم‌ها در هر دوره و زمانه می آموزد. یعنی باید بفهمیم که: 🍃 "وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ" باشیم! 🍃 "فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ" باشیم! 🍃 سریع مطلب را بگیریم! 🍃 گیج‌بازی هم درنیاوریم! 🌷هنگامی که صدای هلْ مِنْ ناصِرٍ حسین ابن علی با صدایی رسا و بلند شنیده می‌شد، سلیمان‌ صردخزاعی از یاران و از سابقون بود، همچنانکه از قبل هشدار امام‌ علی علیه‌السلام را هم دریافته بود. به او فرمودند: تو آدمی‌ هستی که خیلی دست دست میکنی و آنقدر گیج بازی در می‌آوری تا اینکه به وعده‌گاه نمیرسی؛! و چنین شد.هر چند بعدا می‌آید و می‌خواهد با خون خود و یارانش همان توابین معروف ؛ جبران کند، اما دیگر فایده نداشت و خودشان را به کشتن دادند. 🌷اما در این بين بعضی‌ها زرنگ بودند. وقتی نامه‌ای از امام‌ حسین علیه‌السلام به حبیب‌بن‌مظاهر رسید که در آن نوشته بود: «مِنَ الغَریب اِلَی الحَبیب.»سریع راه افتاد و شبانه خودش را رساند. نود سال عمر کرده او جزو صحابۀ نبی مکرم اسلام و سپس امامین معصوم بود ، خون ناقابل خود را در راه امام‌ حسین علیه السلام ریخت. سوالی مطرح است آیا یعنی می‌شود فردی تا این اندازه عاقبت‌به‌خیر شود؟! عمل او از زرنگی‌اش بود و دست دست نکرد.! 🍃نفر بعدی طرماح بود ؛! به امام‌ حسین علیه السلام گفت: «من بروم، برمی‌گردم.» حضرت فرمود: «برو اما زود برگرد.» بعدها توی سرش می‌زد و اشک می‌ریخت و می‌گفت: «نفهمیدم وقتی امام‌ زمانم می‌فرماید برو زود برگرد، یعنی نرو.» اما دیگر فایده نداشت.جا ماند چرا چون دست دست کرد ، چرا چون در زمان مقرر و لحظه موعود گیج زد! 🌷 زهیر آدمی بود که هر جا امام‌ حسین علیه السلام می‌ایستاد، او راه می‌افتاد. می‌خواست کنار امام حسین علیه نباشد. امام او را به خیمه‌اش دعوت کرد. به خیمه رفت، وقتی برگشت، مال و زن و بچه و... را رها کرد؛ یعنی همان‌ چیزهایی که آدم را سنگین می‌کند. تیز بود و وقت شناس ، نه دست دست کرد و نه گیج بازی درآورد. 🌷 حبیب، زهیر، نافع، مسلم ابن عوسجه و... یاران حسین همه مصداق آیۀ «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ.» بودند. سریع و هوشیارانه لبیک امام‌ زمان خود را با بصیرت و درایت با شجاعت و شهامت و در یک کلام خودمانی هل من ناصر امام‌ زمان خود را روی هوا زدند آسمانی وملکوتی شدند. 🌸همچنین سئوالات دیگری نیز مطرح است. 🍃ما کجای چنین تاریخی ایستاده ایم !؟ 🍃ما برای امام‌ زمان خود چه کرده ایم.!؟ 🍃آیا زندگی مان را با امام‌ زمان خودگره زده ایم.!؟ 🍃آیاجمعه ها به یادامام زمان خودافتاده ایم!؟ 🍃آیا فقط، دعا و ندبه کافیست !؟ 🍃آیا در متن زندگی روزانه خود ازچند و چون و کیفیت ظهور مهدی موعود درس جدیدی آموخته ایم.!؟ 🍃آیا با امام‌ زمان در زندگی خودمان محشور هستیم!؟ 🍃آیا همین مقدار ناچیز و دست و پا شکسته عمل کردن برای شیعه کافیست !؟ 🌸خلاصه و لپ کلام آقا و خانم محترم اگر: 🍃 درست عمل کردیم ! 🍃 دست دست نکردیم! 🍃 گیج بازی در نیاوردیم ! 🍃به موقع و موقعیت شناس بودیم! 🌸 به صورت روزانه و در زمان ارائه عملکردمان به پیشگاه آقا امام زمان علیه السلام ...اگر ایشان خشنود و راضی باشند آنگاه گفته خواهد شد: 🌸امام‌ زمان هم برایتان، دعاگو بوده و حضورش در هر کجا حتی در کنارتان و در صحنه نبرد موثر خواهد بود ولا غیر✋😔 🌸یابن الزهرا سلام✋ 🍃بازهم منم !خاک پایتان دیوانه‌ای که دلش لک زده برایتان، در فصل خزان ،با دو چشم خیس و پر اشک منتظر شوق دیدارتانم. لطف فرما و آدينه‌ی آبانم را آباد نما ☺️🌸 🌸آقاجان آدینه امروز عجیب دلم درد شما را دارد و به سویت پر میکشد بیا و با عطرنرگس وجودت، ما را نیز سیراب نما !✋💖 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال فرصتی عنایت فرماید. 🌷 ✍نبی زاده 🌷 را میزبان باشیم حتی با ذکر صلواتی 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷 @FORSATE_HOZOR .
‍ ‌ 🌸هوالبصیر 🌸حکایت این روزهای دست نشانده های داخلی ✍این روزا عده ای منافق صفت که دستشون برای مردم فهیم ایران کاملاًروشده وشدن بوق چی دشمنان درداخل کشور دست به هر اقدام تخریبی میزنن تا فرامین امام جامعه رو به هر شکلی که ازدستشون بربیادبه نوعی به حاشیه برده وضربه کاری به نظام وانقلاب اسلامی بزنن،! یکیش می تونه همین بحث واکسن باشه اما چطوری🤔 🌸 امام خامنه ای فرمودند: تدابیر ستاد ملی کرونا و وزارت بهداشت برای جلوگیری از گسترش بیماری برای همه لازم الاجرا است. 💥مخالفای واکسن میگن: ستاد صهیونیستی کرونا تدابیرش دیکته شده WHO ای هست که انونم هم زیر نظر وزارت دفاع آمریکاست ما هم تدابیرش رو غلط میدانیم و به مردم توصیه میکنیم اونا رو اجرا نکنند!!😳 🌸امام خامنه‌ای فرمودند: من از آن پرستار خجالت میکشم، واقعاً خجالت میکشم که آنها آن جور دارند فداکاری میکنند، آن پزشک، آن پرستار، آن وقت این آدم، جوان یا غیر جوان حاضر نیست یک ماسک بزند. 💥مخالفان واکسن میگن: ماسک زدن توصیه پزشکان صهیونیست و نفوذی هاست، مااونو قبول نداریم و هرگز نخواهیم زد!! شما که اینقدردم ازبهداشت وحفاظت ازمحیط زیست و بشر متمدن و... می‌زنید دیگه چرا !؟اگه به فکرخودتون نیستیدبه فکر زن و بچه خودتون و دیگران باشید که... 🌸 امام خامنه ای فرمودند: واکسیناسیون عمومی مسئله‌ی بسیار مهمّی است که حتماً بایستی انجام بگیرد. 💥مخالفان واکسن میگن: واکسیناسیون اجباری رفتاری غیرشرعیه، غیر عقلیه و خلاف قانونه ؛ و💉 واکسن موجب مرگ و میر عقیم شدن،همجنسگرا شدن میشه😳 بعدش میگن: 😱هم واکسن نمیزنیم وهم به مردم میگیم هرگز واکسن نزنند!!خو خودت میخوای بمیری؛بمیر،چرابرای مردم مشکل ایجاد میکنی ومانع نجات دیگران میشی آخه😜 🌸امام خامنه‌ای فرمودند: کادر درمان خسته شده‌اند و واقعا جهاد می‌کنند. بنده از صمیم قلب از همه کادر درمان تشکر می‌کنم. 💥مخالفان واکسن میگن: کادردرمان سربازان ارتش پزشکی بیل گیتس صهیونیست هستند ووظیفه اونا هم برده کردن مردم برای سیستم گلوبالیستیه بایدبرعلیه اینا هم قیام کنیم! 💥مخالفان واکسن:تازه ادعا دارن که ما ولایتمداران حقیقی هستیم😳😁 و ته تهِ فرامین رهبری رودرک کردیم ودرجهت منویات ایشان در حال جهاد هستیم؛ داداش یواش✋ انگار بدجوری جو گیری شدی‌ها😏 💥تازه این منتقدین معتقد هستن که مبلغین وسایر عوامل دست اندر کار و حامیانشان نیز مزدوران اجیر شده مافیای قدرت و ثروت صهیونیستها هستند که فقط یاد گرفته‌اند به ما برچسب ضد ولایت فقیه بزنند و بس! اما باز هم هست. ✏️این روزها از صحبت‌های برخی مراجع که دقیقاً منظور اصلی خودشون رو نفرمودند و یابخش‌هایی از صحبت‌هاشون رو همین مخالفین، انتخاب می‌کنن و اونو وارونه جلوه میدن هم بهره می برن... 🍃 مثلا میگن فلان مرجع تقلید برخورد با کسایی که میگن رابطه با آمریکا و یا رژیم صهیونیستی برقرار بشه رو غلط میدونند و تذکرات شدیدی هم به رهبر ودولت دادن! و نقل دروغ میکنن که باید روابط با همه ی کشورها باز و برقرار باشه😳 🍃آره جونم ؛! اما واقعیت با آنچه که هست کیلومترها فاصله داره؛ضمن اینکه هشت سال دولت تحت حمایت همین مخالفین؛سرکار بود ودول غربی سرکار گذاشتنِ شون و هر طوری خواستن برای اونور آبی‌ها که از قضا چشم آبی هستن و خبیث ونامرد ونون به نرخ روزخور یکی دیگه؛! پارس کردن و... 🍃 روزگاری سفره رنگین پهن کرده بودن و هر طوری اونا ساز میزدن رقصیدن تاجایی که حتی وقتی ازقواره‌ی بین‌المللي مصوب هم خارج میزدن، باز هم اینا نمی‌تونستن سر جاشون کمی بی حرکت وایستن، و به حرف هیچکس هم گوش ندادند که ندادند و دودش باید تا سالیان درازی تو چشم مردمی بره که با انتخابی غلط که با فریب و نیرنگ همراه بود بره!! حالا هم شدن منتقد😳 🍃آخه یکی نیست بهشون بگه همه‌ی آنچه تهیه کردید و پختید دسترنج خودتون هست، حالا زدید زیر کاسه آش و میگید چه آشی و چه کشکی ، پیدا کنید پرتقال فروش ، اگه این کلک نگرفت میگید آهای دزد ، آهای دزد... 🍃تا همین جا رو داشته باشین که هرچی میکشیم از دست همین آدمهای نااهل ونا بخرد نابکار و کم جنبه میکشیم، که با دروغ و فریب وکلک سوارکردن میخوان برای اجنبی جماعت دمی تکون بدن و مواجب خودشون رو بگیرن و جیب اهل منزل رو پر کنن.! 🔰کاری ندارما، من میگم مخاطبین این حرفها و ملت شریف ایران اسلامي، آگاه هستن و به خوبی تناقضات رو می شناسند و می تونن حق و باطل را از هم تشخیص بدن، فقط کافیه فضا را برای مردم فهیم شفاف و آماده کنیم مردم ازحلقوم این جماعت میکشن بیرون، اینا انگشت کوچیک شاه و دارو دستش هم نمی شن✌️ 🌸فاعتبروا یا اولی الابصار 🌸 ✍نبی زاده @FORSATE_HOZOR .
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸 جمعه های مهدوی ✍میدونم امروز جمعه یا همون آدینه ست نمی‌دونم می‌خوای قدمی برای مهدی فاطمه سلام الله علیها برداری یا نه✋🌸 🌸اگه بگم قدمی برداریم برای التیام قلب اندوه بار حضرت مهدی علیه السلام راست هست یا گزافه گفتم یا برای نزدیک شدن به وجود مقدس امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف اصلا وجودش را داشته باشیم.. 🌸اما از اینم مطمئن هستم که دستمون بازِ، بازِه و هزاران راه وجود داره که باید جستجو کنیم و در مسیر حق و حقیقت حرکت کنیم و به نتیجه برسیم. 🌸ما آدما می تونیم اونقدر در این مسیر قدم برداریم تا پاهامون تاول بزنن ... 🌸ما انسانها می تونیم اونقدر جانانه کمر همت به خدمتشان ببندیم که از نَفَس بیفتیم. 🌸این بشر دو پا می تونه اونقدر با سوز و گداز دعا کنه تا قفل غیبت گشوده بشه... 🌸اصلاً مسیر رسیدن به مهدی فاطمه سلام الله علیها آنقدر باز هست که با اندک چاره جویی میشه بهش دست یافت میدونید چرا!؟آخه مثل جا های دیگه: 🌸نه پاسپورت و نه ویزا میخواد! 🌸نه هزینه ای داره ! 🌸نه نیاز هست پول بپاشی! فقط کمی: 🌸 حرکت میخواد! 🌸همت میخواد! 🌸 عشق میخواد! و یک👇👇 🌸گوش شنوا که با دل و جان گوش کنی ؛! یعنی چی که صدایی نمی شنوی !او هزار سال است که ندای هل من ناصر ینصرنی سر داده ؛!اما کو گوشِ شنوا ... او از همان ابتدا گفته خواهم آمد اگر... 🌸یابن الزهرا بندگان درگاه باریتعالی منتظران ظهورت هستند ، لطفی فرما و رخ بنما،! دعا گو هستیم. در لحظه به لحظه عمر و زندگی...✋💖🌸😊 ﷽اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً 🌸روز آدینه شما مهدوی باد✋💖🌸 🌸 ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷 @FORSATE_HOZOR
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸ایستگاه پنج‌شنبه‌ها ✍خدایا ، امروز و هر روز را یادم انداز که بی یاد تو نابودم، تنها تو ماندنی و یگانه‌ای، اسیر یادت هستم ، ای بیدارگر بی‌همتا... 🍃روایت شده ،قطاری به سوی خدا رهسپار بود؛همه سوارش شدند، قطار برای لحظاتی در ایستگاه بهشت متوقف گردید.! و هر آنکه در قطار بود شتابان پیاده گردید؛ مگر آنانی که با هدفی خاص سوار بودند. 🍃هاتفی ندا داد به همین زودی، فراموش نمودید مقصد را!؟ مقصدتان بود نه بهشت برین... 🌸 وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ 🌸و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع‌آوری می‌کنندبهتر است!آیه سوم سوره مبارک زخرف 🍃اما حکایت برای برخی متفاوت است و من حقیر به دردی که بر آنان دوا نیست ،مداوا؛چه کنم!؟ 🍃بارها گفته ام ایستگاه پنج شنبه ها و یاد آوری آن به خود وسایر مخاطبان را خیلی دوست دارم ؛اگر مشکلی و زحمتی نیست؛ قرار است امروز هم با من باشید،.! 🍃به یاد مي آورم، جای جای خالی اَت را ، و هر آنچه که شما را به یادم می اندازند. غبطه خواهم خورد. به نگاه‌های زیبایت، عکس ها و دست نوشته ها و حتی تکه، تکه ی پیراهنت... شهدا را می گویم ، شهدا را... 🍃این روزها از عشق می گویم ، اما ما که عاشق نشده ایم، که اگر چنین بود وضعمان بسیار درخشان تر و زیبنده تربود ، و در چنین روزی از ما نیزنام برده میشد مانندهمرزم شهیدم...🌷✋ 🍃امیدوارباشیم ؛ روزی برسه شاید افرادی هم ما را بدین شکل یادکنند، آخرش همه صلواتی، صدقه‌ای یا خیرات و حلوایی دهند به همسایه و مستمندان و... خدا بیامرزی گویند تا نوری در سرای آخرت روشن گردد و یا از... نجات یابیم. 🍃به یاد نفس‌های گرمی که امروزه در خاک سرد خفته‌اند. باهم دعای 👇 🌸اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌸 🌸 ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷 @FORSAT_HOZOR .
فرصت حضور🇮🇷🇵🇸
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸ایستگاه پنج‌شنبه‌ها ✍خدایا
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸دیدار با حسین عزیز ✍بعضی اوقات دوست‌هایی که داری سبب خیر می‌شوند و سبب پیشرفت ، شب رستگاری و من در این بين در لحظات زندگی خود از این دست افراد زیاد در کنارم داشتم. 🍃وقتی برگشتم لنگرود ، و برای ادای فریضه نماز به مسجد شهدا یا همان مسجد امینی رفتم. خیلی زیباتر به نظر می‌رسید. بچه‌های جبهه به مرخصی برگشته بودند و از همرزمان خبر می‌گرفتند و خبر می‌دادند. 🍃دوستی بی‌خبر از من سر رسید و گفت: نبی دیگه نه تو بسیج می‌بینم و نه در کارهای فرهنگی و جهاد، روحیه‌های قبلی خودت رو از دست نده، حیفه... من هم گفتم چشم ، ان‌شاالله دوباره یطوری بشه جبران کنم.‌ 🍃یکی از برو بچه‌های رسمی تیپ قدس که در عملیات دوپازا زخمی شده بود و در بهداری تیپ گیر حقیر افتاده بود، منو شناخت و با بقیه اومد و حلقه‌ای زدند و شروع به صحبت کردند.‌ 🍃تازه برو بچه‌های جبهه و حزب الله شهر فهمیدند من جبهه بودم اما نمی‌دونستند که پاسدارم، مدتی نگذشته بود که یکی از بچه‌های همشهری رسید و همه رفتند اطرافش جمع شدند. او نیز آمد و گفتی نبی چطوری ،! 🍃اینجا بود که لو داد که من هم پاسدار هستم و چندین ماه بوده که کردستان بودم و برگشتم رفتم مرکز منطقه کار می‌کنم. دیگه کار من بیچاره در اومده بود. چطوری من رو در مرکز منطقه نگه داشتند. و به شهرستان منتقل نشدم. 🍃نماز جماعت شد و پس از سخنرانی دوباره محفل رفقا جمع شد و از جبهه و اعزام مجدد بحث می‌شد. بچه‌های باشگاه ورزشی پوریای ولی که از بچه‌های محله و همشهری بودند هم رسیدند. 🍃همه ی بسیجی‌ها جمع بودند تا حسین بیاد. و راجع به اعزام به جبهه و بردن نيرو صحبت کنه ، حسین هم باشگاهی من هم بود. بچه روستای کولاک محله بخش کومله بود. 🍃این روزها اونو همه می‌شناسند. او از همان ابتدای تشکیل سپاه پاسدار شده بود و پنج سالی از من بزرگتر بود. سیر مراحل حضور در یگان رزم را با رشادت و شجاعت پشت سر گذاشته بود و مدتی عضو اطلاعات عملیات ، مسئول محور و فرمانده تی یکم تیپ ۲۵کربلا و تیپ قدس بود و بعدها شد جانشین لشگر قدس... 🍃همون شخصی که امام خامنه‌ای فرمودند فرمانده یعنی این : در هنگام بحبوحه جنگ و نبرد و آتش حملات شیمیایی دشمن درعملیات والفجر ۱۰ حسین املاکی به بسیجی‌ای که ناله و استمداد کمک می‌طلبید، ماسک صورتش را برداشت و به صورت بسیجی بست و در نهایت هر دو شهید شدند. 🌷او نیز هنوز بر نگشته اما نهم فروردین هرسال مراسم با شکوهی براش برگزار میشه مزارش هم در همان روستای خودش بدون پیکر پاک مطهرش زیارت گاه عاشقان هست. 🍃یکی از خصوصیات بارز حسین این بود که اونقدر مهربان و رئوف بود که وقتی درباشگاه ورزشی با هم فعالیت می‌کردیم مراقب همه بود تا کسی آسیب نبینه و یا مغرور نشه ، همیشه تذکر می‌داد. که مراقب باشیم. 🍃ساعات شب در حال گذشتن بود و حسین نیامد، من رفتم منزل ، اما بچه های محل خبر آوردند که حسین کار داره فردا برو سپاه تا با هم دیدار کنید. 🍃ساعات خوشی سپری شد، از مسابقات استانی باشگاه گفتیم و برنده شدن از تیم رشت و انزلی و یاد گذشته‌ها ، اما در همین بین بهم گفت شنیدم پاسدار شدی!؟ گفتم بله اگه خدا قبول کنه! گفت : لباس قشنگه رو بپوش بیا باهم بریم جبهه گفتم حسین آقا تازه اومدم ، مرکز منطقه مشغول شدم فکر نکنم اجازه بدهند ، گفت خودم صحبت می‌کنم... 🍃قرار شد صحبت کنه ... اما دیگه خبری ازش نشد. نمی‌دونم چه اتفاقی افتاد ، اما من در همان مرکز منطقه مشغول به خدمت شدم . و حسین برگشت جبهه جنگ و من بعدها فقط چند باری ایشان را در اهواز دیدم. 🍃یادش به خیر قبلا هم راجع به این رفیق خوب و با محبت نوشته بودم🌷✋😊 🌸والعاقبه للمتقین 🌸 این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال بخواهد. 🌸 ✍نبی زاده @FORSAT_HOZOR .
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸دیدار با رضا (حسن) ✍خدا جونم چطوری نعماتت را شکر گزار باشم؛! آخر منِ ضعیف و ناتوان، چگونه قادرم شکرگزار پروردگاری قدرتمند و توانا باشم! حتی در مناجات نیز توانایی وصفت را ندارم ، پس خود ،مرا ببخش و بیامرز و... 🍃درهنگامه برگشت از مسجد به منزل بودم، هوا کاملا تاریک شده بود و همه ی اهل محل ازمسجد های اطراف منزل به خانه برمی گشتند. سردسته خانم های محل هم به نوعی غیر رسمی زن عمو مرضیه بود که با سایر خانم ها هر روز موقع بر می گشتن به منزل بلند بلند از هر اتفاقی صحبت می کردند. 🍃از مراسمات مذهبی ، تا مراسمات عقد و ازدواج و طلاق تا انواع سبزی و خرید وسایل ترشی و گُل و ... راستی زن عمو مرضیه هم خیاط و هم آشپز ماهری بود و ترشی هفت بیجارش رو دست نداشت. تو حیاط خونش هم به تعداد زیاد گلدان گل بود و پز ازانواع گُل شمعدانی.! خدا رحمتشون کنه عمو حسین و زن عمو مرضیه... 🍃جلوی اداره برق با حسن آقای فهیم و خوش مشرب برخورد کردم ، قبلا هم براتون از این عزیز نوشتم، یادش به خیر، هم درس طلبگی میخوند و هم دانشجو بود و هم اهل راز و نیاز و دست آخری هم جبهه و امروزه ما این حسن آقاروبه نام شهید حسن عطارد میشناسیم. البته نام ایشان با برادرش آقا رضا جابجا صدا می کردیم. و شناسنامه ای نامشان رضا بود. 🍃حسن آقا متاهل شده بود و کمتر بین ما ظاهرمیشد اماما از قبل ترهاازش درس گرفته بودیم. نماز، دعاها،شکیات نماز ، مبطلات نماز، زیارت عاشورا، دعای توسل و... همه رو مدیون این همسایه و رفیق خوبم هستیم. 🍃فکر میکنیدبا دیدن من، اولین نصیحتش چی بود، حالا که برگشتی؛! چرا نماز جماعت نیامده بودی ! گفتم دیر رسیدم، مسجد امینی نماز خوندم، گفت، بیا مسجد آقا سید حسین نماز بخون، یا برو مسجد حقیقت جو بهتره،! در واقع اهل امر به معروف و نهی از منکر بود و از هر فرصتی برای این کار استفاده می کرد. قبل از بچه های محل هم ،عضو باشگاه کاراته بود .و تا کمربند سبز که اون موقع خیلی بالا بود،ارتقا یافته بود.هم باشگاهی و هم دوره حسین املاکی و خود من بود. 🍃 بعدش هم گفت:کی ازجبهه برگشتی گفتم دو سه روزی هست، گفت اونوقت من باید تو رو چند روز دیرتر ببینم، کاظم وکریم رفتن جبهه، احمد نیازمند هم رفته... از بچه های خوش سن و سال، دیگه کسی تو کوچه نمونده که جبهه نرفته باشه!؟گفتم رضا امیریان خندید و گفت :نه،نه خیلی زوده ... گفتم اصلا هم زود نیست؛ خودش خیلی مشتاقه... گفت چیزی نگو که پدر و مادرش ناراحت میشن. گفتم این پسره که جدید اومده هم خوبه؛! گفت اول مسجدی کن تا ببینم چطوری میشه بیارش تو صحنه ی انقلاب وجنگ،گفتم باباشومیشناسی احمدآقا هست که شهربانی کار میکنه؛!؟ 🍃رسیدیم درمنزل ماوخانمهای اهل محل هم رسیدند وشروع به احوال پرسی مرحبا و احسنت و آفرین به بچه های محل،خسته نباشید،جبهه رو ترک نکنید،بچه های محل همیشه یکی دو نفری باید تو جبهه باشند. ما هم کمک میکنیم وهم دعابرای حفظ وسلامتی شما رزمنده های خوب! 🍃مادرحسن ،محمد رضا،رضا ،احمد هم در بین زنهای کوچه بود و گفت کاظم و کریم هم جبهه رفتند.دعاکن سالم برگردند.گفتم ان شاءالله 🍃همه خداحافظی کردن ورفتن واردخانه که شدم همه از من سئوال میکردند تو کوچه چه خبر بود، زن عمو باز هم داشت سخنرانی می کرد،گفتم نه بابا خانم های اهل کوچه بودند ، داشتند دعا میکردن به جون حسن،! 🍃مادرم گفت چراحسن؛!؟ گفتم تازه جبهه بوده و داداش هاش هم جبهه هستن. مادرم گفت کریم وکاظم !؟ گفتم بله ،حسن هم چند روز دیگه میره جبهه... 🍃خلاصه هرکجا میرفتیم بحث جنگ واعزام به جبهه داغ بود، توبازارماهی فروش ها یکی ازبچه ها رفته بودجبهه وشهید شده بود. پدرش ساده و بی آلایش... 🍃تو مسجد حقیقت جو هم چند نفری از بچه ها شهید شده بودند. راستی آقا موسوی پیش نماز مسجد هم پسرش که جزو کادر اولیه تشکیل سپاه شهرما بود،پدر شهید بودند. 🍃اون روزها همه جای کشور عطر و بوی شجاعت و شهامت و رشادت و شهادت می داد و مزین بود به نام شهدا و خبر از مناطق جنگی و عملیات های کوچک و بزرگ... 🍃وقتی بابا به منزل رسید و سر سفره شام بودیم گفت؛ فردا موتور رو میخوای یانه!؟ گفتم چطور گفت میخوام برم ماهیگیری ، و من هم مشتاق،گفتم من هم میام!؛ 🍃راستی بابا و‌مامان قبل از اینکه برم جبهه یه موتور ۱۲۵ هوندا ژاپنی قرمز برام خریده بودند به قیمت ۱۲۵۰۰ تومان صفرکیلومتر بودکه هوس جبهه رفتن به کلم نزنه ، اما از دستشون در رفته بودم و ... موتور من هم با نگهداری خوب بابا توی شهر آن زمان مشهور شده بود و تک بود. 🍃چند سال بعد هم وقتی با ۲۰هزار کیلومتر کارکرد فروختمش، سود خوبی هم کرده بودم. فروخته بودمش ۲۵۰۰۰ تومان✋😊 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال بخواهد. 🌸 ✍نبی زاده @FORSAT_HOZOR
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸دکترعبدالله محمدی گورجی ✍شاید وقتی به خاطرات شهرم برمیگردم همیشه جای او و خیلی از افراد شهرم یاد آور خاطرات بیادماندنی می شود که نباید از یاد برود. 🍃دکترعبدالله گورجی را در کنارعطاری زنده یادعرب زاده بحری و تکیه داده به در منزل مرحوم امینی بیاددارم، باکوله و پلاستیکی پر از وسایل گوناگون،! نشسته بر روی پوستین و در حال مطالعه،کج ُخلق بود اما بی آزار، با کلاهی بسر، و صد البته برایم ترسناک، مسلط به زبان فرانسه و البته اصلاً تحمل دیدن بچه هایی کم سن وسال چون مرا نداشت. 🍃یکبار با مادرم نزد او رفتم‌ برای بیماری پوستی و گرفتن داروی گیاهی، وقتی دستم را گرفت ، نزدیک بود از ترس بمیرم، فکر می کردم نکند مرا بجای بچه های دیگر که اذیتش میکردند بگیرد،اما با آن لهجه شیرین و نرمش به مادرم گفت، دختر،تی پسره چیزیش نیه که ؛ بّبّور خوب با آب صابون بُشور خب بونه... 🍃گاهی اوقات او را ابتدای کوچه و در کنار در کتاب فروشی میرفطروس میدیدم درست جایی می نشست که وقتی می خواستم از خیابان به طرف کوچه پس کوچه های خانه مادر بزرگ بروم از کنار کته کتابی مقدم و ولی و تکیه بر لوله فلزی که برای ایجاد فاصله به شیشه مغازه گذاشته بودند.اوهمیشه سرگرم مطالعه ... بود و من برای گذر از کوچه از انتهای آنطرف کوچه و به سرعت رد می شدم ، با اینکه اصلا او به من توجه نداشت و... پس از ماجرای من و مادرم او را خیلی دوست داشتنی می پنداشتم. 🍃در شهر ما هنوز هم بزرگترها بیاد دارند دکتر عبدالله و تشخیص های بی نظیرش و نسخه های شفا بخشش را که به زبان فرانسه بود و در پشت کاغذ سیگار و یا تکه کاغذهایی معمولی مینوشت و به مردم مستضعفی که چشم امیدی به او داشتند میداد. 🍃مجانی حساب می کرد تا مشتری شوی، و داروخانه ها هم دست نوشته هایش را قبول داشتند و از افرادی که چنین کاغذهایی داشتند پول کمتری می گرفتند و یا اصلا پول نمی گرفتند. مهربانی بود و صفا و صمیمیت و بزرگی ... 🍃دکتردیوانه را خیلی از بازاریهای سرشناس و متدین آن زمان مانندهمین شادروانان بحری، آل بویه و امینی احترام میکردند ، شنیده ام گاهی اوقات شب ها در منزل آنان میمهان بوده... چقدر مهربانی و لطف زیاد بوده در شهرمان خدا کند هنوز هم چنین بزرگانی در شهرمان یافت شود ... البته چند نفری را سراغ دارم که دست به خیر هستند ... 🍃دکتر عبدالله را بیشتر در روزهای بازار می دیدی، آرام و شمرده گام بر میداشت وبچه هایی که به دور از چشم بزرگترها اذیتش می کردند و او هم با چوب دستیش آنها را دور میکرد تا بزرگتری سر برسد و بچه ها را فراری دهد ، او را به عنوان جزئی از هويت و سابقه ی نوستالوژی شهرمان می شناسم. اگرچه رودسری بود ،اما همه او را لنگرودی می پنداشتیم. 🍃با این حال بارها و بارها او را در جمع خاطرات بیادماندنی و در نزد فرزندانم به یاد آورده ام مردی که خواسته یا ناخواسته به خاطر علم و دانشش مورد بی مهری دوستانش قرار گرفت و... و شاید دوری همسرش نیز مزید بر علت شد و او را مجنون و آواره شهر و روستاها نمود. 🍃مردی که به دانشکده پزشکی دارالفنون آن زمان راه یافته بود و آشنا به علم پزشکی روز و طب سنتی بومی بود. 🍃 او در سن ۱۰۰ سالگی ودر گمنامی این جهان را در آذر ماه ۱۳۷۱ ترک نمود و به دیار باقی شتافت، مزارش در وادی شهر رودسر قرار گرفته است. ✍برای من او یکی از بهترین خاطرات بیادماندنی ست، مردی ژنده پوش اما دوست داشتنی و مهربان با لهجه ای زیبا نسبت به مریض احوال ها ... 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال فرصتی عنایت فرماید. 🌸 ✍ نبی زاده https://s4.uupload.ir/files/img_20211201_174437_314_fd1b.jpg @FORSAT_HOZOR