تقلای ریاض برای قانع کردن لندن به اقدام نظامی علیه ایران
🔹یک مقام انگلیسی به پایگاه «میدلایستآی» گفت، بعد از انصراف ترامپ از اقدام نظامی علیه ایران، یکی از مقامات اطلاعاتی عربستان برای قانع کردن لندن به اقدام نظامی محدود علیه ایران تلاش کرد که با بیاعتنایی بریتانیا روبرو شد.
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
#جاهلیت_مدرن (۷)
" لاکچریِ اهل مطالعه "
اصن تو لاکچری اما لامصب به فکر چشمت باش تو اون تاریکی کتاب میخونی
"حضرت محمد (ص):من در میان ۲ جاهلیت مبعوث شدم"
#لاکچری #استاد_رائفی_پور
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
⭕️ هکر مغز، هکر شخصیت
🔸 از دیگر ظرفیت های رسانه، توانایی هدایت کردنِ افکار انسان هاست. صاحبان رسانه، با استفاده از این توانایی، افکار مخاطبان خود را به همان سمت و سویی میبرند که مورد نظر آنها و هم جهت با منافع و اهدافشان است. البته رسانه های غربی، اغواگر هستند؛ یعنی این هدایتِ فکری را به وسیله فریب افکار مخاطبان انجام میدهند و برای این کار از تکنیک های رسانه ای و عملیات روانی هم به خوبی استفاده میکنند.
⁉️ اما سوال اینجاست آیا ما نمیتوانیم از این قابلیت، برای هدایت فکر و قلب انسانها به سمت حقایق فطری، یعنی توحید و مهدویت استفاده کنیم؟
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
همه پهپاد های به غنیمت گرفته شده و شکار شده آمریکایی توسط ایران 🇮🇷😎
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
⭕️ درباره سقوط پهپاد آمریکایی همه روی قیمت 200 میلیون دلاریش تاکید میکنن. ولی ضرر اصلی آمریکا از این اتفاق این نیست، حتی شکست پروژه 10 میلیارد دلاری برنامه توسعهای این پهپاد هم نیست!
✔️ضرر اصلی، شکست هیمنه آمریکا با بازتاب این خبر در هزاران خبرگزاری بینالمللی در سرتاسر دنیاست. یک هیمنه پوشالی و دروغین که در طول چند قرن تبلیغات هالیوودی و رسانهای ایجاد شده.
💢هیمنه ای که باعث میشد آمریکا هرچقدر هم به خاک کشوری تجاوز کند، کشور مقابل سکوت یا نهایتا اخطار دهد و جرئت برخورد کردن را نداشته باشد که حتی در ابرقدرتهایی چون چین نظیر آن را دیده بودیم که در برابر تجاوز آمریکا به خاک کشورش نهایتا اخطار میداد ولی با این اقدام آشکار ایران و بازتاب گسترده ای که پیدا کرد، این هیمنه تا حد زیادی فرو ریخت به طوری که احتمال ساقط کردن پهباد یا جنگنده آمریکا هنگام جاسوسی و تجاوز به مرز کشورهای دیگر را بسیار بالا برده و آمریکا از این قضیه بسیار نگران است و با دروغ پراکنی هایی نظیر اینکه میخواستیم جواب بدیم ولی منصرف شدیم تا حدی میخواهد هیمنه شکست خورده خود را جبران کند که رسوایی به بار آمده به این راحتی جبران نخواهد شد.
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
4.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ آمریکا وجودشو نداره بیاد با ما بجنگه
🔊 با سخنرانی روشنگرانه استاد حسن عباسی
#گلوبال_هاوک
#پهپاد
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
هدایت شده از عکسنوشته فرهنگ و حجاب
سلنا گومز معروف به ملکه اینستا گفت اینستا افسردگی میاره و اینستاشو پاک کرد! حالا هم مدونا حرف اونو تایید کرده!
اونوقت اینجا یه سری تو پیجشون میخوان به همه انرژی مثبت بدن و ایرانو گلستون کنن! اونم با به رخ کشیدن خونه های لوکس و لباس های برندشون!
یکی نیست بگه شما نمیخواد ایرانو گلستون کنی شما فقط هیچ کاری نکن!
#فضای_مجازی
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
هدایت شده از یهتدون
🔴 هدف قرار گرفتن پهپاد متجاوز به مرزهای ایران #گلوبال_هاوک
و غرور و خوشحالی مردم از این اقدام عزتمند سپاه همان #مرگ_بر_آمریکا عملی مردم ایران است.
✍ مـحـمــ🔆ــد
💯%یهتدونی باشیم 😎 👇
@yahtadoon
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #پنجاهم
دعایم کن
با شنیدن این جمله حسابی جا خوردم ... همین طور مات و مبهوت چند لحظه بهش نگاه کردم ... با تکرار جمله اش به خودم اومدم ....
تلویزیون رو خاموش کردم و نشستم پایین تخت ... هنوز بسم الله رو نگفته بودم که ...
- پسرم ... این شب ها ... شب استجابت دعاست ... اما یه وقتی دعات رو واسه من حروم نکنی مادر ... من عمرم رو کردم ... ثمره اش رو هم دیدم ... عمرم بی برکت نبود ... ثمره عمرم ... میوه دلم اینجا نشسته ...
گریه ام گرفت ...
- توی این شب ها ... از خدا چیزهای بزرگ بخواه ... من امشب از خدا فقط یه چیز می خوام ... من ازت راضیم ... از خدا می خوام ... خدا هم ازت راضی باشه ...
پسرم یه طوری زندگی کن ... خدا همیشه ازت راضی باشه... من نباشم ... اون دنیا هم واست دعا می کنم ... دعات می کنم ... همون طور که پدربزرگت سرباز اسلام بود ... تو هم سرباز امام زمان بشی ... حتی اگر مرده بودی ... خدا برت گردونه ...
دیگه نمی تونستم خودم رو کنترل کنم ... همون طور روی زمین ... با دست ... چشم هام رو گرفته بودم ... و گریه می کردم ... نیمه جوشن ... ضعف به بی بی غلبه کرد و خوابش برد ... اما اون شب ... خواب به چشم های من حروم شده بود ... و فکر می کردم ...
در برابر چه بها و و تلاش اندکی ... در چنین شب عظیمی ... از دهان یه پیرزن سید ... با اون همه درد ... توی شرایطی که نزدیک ترین حال به خداست ... توی آخرین شب قدر زندگیش... چنین دعای عظیمی نصیبم شده بود ...
- خدایا ... من لایق چنین دعایی نبودم ... ولی مادربزرگ سیدم ... با دهانی در حقم دعا کرد ... که دائم الصلواته ... اونقدر که توی خواب هم ... لب هاش به صلوات، حرکت می کنه ... خدایا ... من رو لایق این دعا قرار بده ...
.
.
ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #پنجاه_و_یکم
برکت
با وجود فشار زیاد نگهداری و مراقبت از بی بی ... معدلم بالای هجده شده بود ... پسر خاله ام باورش نمی شد ... خودش رو می کشت که ...
- جان ما چطوری تقلب کردی که همه نمراتت بالاست؟ ...
اونقدر اصرار می کرد که ... منی که اهل قسم خوردن نبودم... کم کم داشتم مجبور به قسم خوردن می شدم ... دیگه اسم تقلب رو می آورد یا سوال می کرد ... رگ های صورتم که هیچ ... رگ های چشم هام هم بیرون می زد ...
ولی از حق نگذریم ... خودمم نمی دونستم چطور معدلم بالای هجده شده بود ... سوالی رو بی جواب نگذاشته بودم... اما با درس خوندن توی اون شرایط ... بین خواب و بیداری خودم ... و درد کشیدن ها و خواب های کوتاه مادربزرگ ... چرت زدن های سر کلاس ... جز لطف و عنایت خدا ... هیچ دلیل دیگه ای برای اون معدل نمی دیدم ... خدا به ذهن و حافظه ام برکت داده بود ...
دو ماه آخر ... دیگه مراقبت های شیفتی و پاره وقت ... و کمک بقیه فایده نداشت ...
اون روز صبح ... روزی بود که همسایه مون برای نگهداری مادربزرگ اومد ... تا من برم مدرسه ... اما دیگه اینطوری نمی شد ادامه داد ... نمی تونستم از بقیه بخوام لباس ها و ملحفه ها رو بشورن ... آب بکشن و بلافاصله خشک کنن ...
تصمیمم رو قاطع گرفته بودم ... زنگ کلاس رو زدن ... اما من به جای رفتن سر کلاس ... بعد از خالی شدن دفتر ... رفتم اونجا ... رفتم داخل و حرفم رو زدم ...
- آقای مدیر ... من دیگه نمی تونم بیام مدرسه ... حال مادربزرگم اصلا خوب نیست ... با وجود اینکه داییم، نیروی کمکی استخدام کرده ... دیگه اینطوری نمیشه ازش پرستاری کرد ... اگه راهی داره ... این مدت رو نیام ... و الا امسال ترک تحصیل می کنم ...
اصرارها و حرف های مدیر ... هیچ کدوم فایده نداشت ... من محکم تر از این حرف ها بودم ... و هیچ تصمیمی رو هم بدون فکر و محاسبه نمی گرفتم ... در نهایت قرار شد ... من، این چند ماه آخر رو خودم توی خونه درس بخونم ...
.
.
ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸