📸پیام تشکر ظریف از روحانی و سردار سلیمانی
🔹وزیر امور خارجه در پیامی در صفحه شخصی خود در اینستاگرام: با اعتماد میان مردم و مسئولان و هم افزایی خدمتگزاران این مرز و بوم در انجام وظایف بر اساس قانون، فشارهای سلطهگران کمخرد -که پس از تحمل شکستها و خسارتها، هنوز هم منافعشان را در سلطهطلبی پرهزینه و بیحاصل، فروش سلاح و ناامن سازی غرب آسیا و فشار حداکثری بر مردم بزرگ ایران جستجو میکنند - راه بجایی نخواهد برد.
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🔴سرلشکر سلیمانی:
🔵۱۰ دلیل برای شکست دشمن مقابل ایران دارم.
🔵هیچ کشوری امروز به اندازه ایران در منطقه قدرتمند نیست
🔵افکاری وجود دارد که دنبال تشکیک در بین مردم است و دانسته یا نادانسته بهدنبال شبهافکنی و تخریب نسبت اسلام و انقلاب هستند
🔵چرا اینقدر اصرار بر برجام ۲ دارند
🔵 این برجام یک برجام سه ضلعی است که هدف اصلی آن خشکاندن جریانهای اسلامی و هدف نهایی آن نابودی ایران است که به واسطه آن اسلام را نابود کنند.
🔵هیچ کشوری امروز به اندازه ایران در منطقه قدرت و اقتدار ندارد و عوامل قدرت ما زیاد هستند
🔵خیلی کشورها مال و پول دارند اما کتولههای سیاسی هستند که در حقیقت هیچ چیز ندارند
🔵دارا بودن رهبری حکیم از عوامل قدرت ایران است.
🔵شکست دشمن در مقابل ما حتمی است.
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
هدایت شده از جواد جاویدنیا
#امام_بدون_سانسور
✅ این مردم اسلام را میخواهند.
اگر پایتان را از اسلام کنار بگذارید این طلبهای که اینجا نشسته با کمال قوا با شما مخالفت میکند. همه ملت اسلام هم اسلام را میخواهند.
من اول سال به آقایان عرض کردم که این سال خوب است سال اجرای قانون باشد. باید حدود معلوم بشود. آقای رئیس جمهور حدودش در قانون اساسی چه هست، یک قدم آنور بگذارد من با او مخالفت میکنم. اگر همه مردم هم موافق باشند، من مخالفت میکنم.
آقای نخست وزیر حدودش چه قدر است، از آن حدود نباید خارج بشود. یک قدم کنار برود با او هم مخالفت میکنم.
مجلس حدودش چه قدر است، روی حدود خودش عمل کند. شورای نگهبان حدودش چه قدر است؛ قوه قضاییه حدودش چی است؛ قوه اجرائیه. قانون معین شده است. نمیشود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. #غلط_میکنی_قانون_را_قبول_نداری!
#قانون_تورا_قبول_ندارد.
نباید از مردم پذیرفت، از کسی پذیرفت، که ما شورای_نگهبان را قبول نداریم. نمیتوانی قبول نداشته باشی.
امام خمینی (ره)، صحیفهٔ نور، ج14 ص377
#نهضت_ادامه_دارد ✊️
🆔 @Dr_javidnia
هدایت شده از محرمانه
محرمانه
⭕️ وقتی رئیسی به داد عباس معروفی رسید
#عباس_معروفی، یکی از نویسندگان مشهور کشور و مدیر مجله ادبی «گردون» است که در نخستین سالهای دهه ۷۰ توقیف آن بازتاب فراوانی در محافل داخلی و خارجی داشت.
بخشی از گفتوگوی او با نشریه ادبی «الفبا» در شرح ماجرای دیدارش با #سیدابراهیم_رئیسی:
«سرانجام روز ۱۹ آذر ۱۳۷۰، بازجویم حکم توقیف موقت گردون را به دستم داد. از آنجا مستقیماً به اداره مطبوعات ارشاد رفتم و آقای مدیر کل گفت که کاری از دستش ساخته نیست. بعد به شرکت تعاونی مطبوعات رفتم و برای اولین بار با محسن سازگارا، مدیرعامل شرکت تعاونی مطبوعات آشنا شدم. او آن روز خیلی با من حرف زد و گفت که باید تلاش کنیم تا این حکم را بشکنیم. از یک سو او میدوید، از سویی حمید مصدق و از سوی دیگر خودم.
یکی از غمانگیزترین دورههای زندگی من همین ۱۸ ماه تعطیلی گردونبود که همه رفتوآمدها، تلفنها و ارتباطهایم قطع شد. یکباره احساس کردم چقدر تنها شدهام. نمیدانستم چه خاکی به سرم بریزم. تنها سیمین بهبهانی هر روز به من تلفن میزد و دلداریام میداد. نامهنگاری، ملاقات، دیدار و گفتوگو هیچکدام فایدهای نداشت تا اینکه قاضی پروندهام در دادستانی انقلاب حکم مرا اعلام کرد: «اعدام».
فروشکستم. حالا جز نگرانی از حکم اعدامی که قاضیام داده بود، وزارت ارشاد هم کنفیکون شده بود. خاتمی رفته بود. در همان زمان داشتم رمان «سال بلوا» را مینوشتم و این جمله جایی خودنمایی میکرد: «ما ملت انتظاریم!» و در انتظار سرنوشت گردون میسوختم. حکم اعدام را برداشتم و به طرف سازگارا راه افتادم. چند روز بعد او به من خبر داد که روزهای سهشنبه حجتالاسلام ابراهیم رئیسی، دادستان انقلاب، بار عام دارد و قرار شد که من از ساعت شش صبح سهشنبه آنجا باشم. این سهشنبه رفتنها، چهار بار طول کشید و نوبت به من نرسید، بار پنجم، ساعت ۱۲ من توانستم آقای رئیسی را ببینم. در هر دیدار پنج نفر میتوانستند به ترتیب شماره، وارد اتاق دادستان انقلاب شوند. نفر اول که آخوند پیری بود، به دادستان جوان و خوشتیپ انقلاب گفت اگر اجازه داشته باشد، بماند و به عنوان آخرین نفر با او خصوصی حرف بزند اما رئیسی قبول نکرد. گفت: بفرمائید! خودم را معرفی کردم، رئیسی کمی نگاهم کرد، با لبخند گفت: «همون عباس معروفی معروف؟»
«بله همون کرکس شاهنشاهی! همون غول بی شاخ و دم که هر روز کیهان مینویسه»
«شما بمونید. نفر بعدی؟»
سه نفر بعدی هم مطلبشان را گفتند و رفتند. دادستان انقلاب گفت: «خب آقای معروفی، چه میکنید؟»
«رمان مینویسم، کتاب چاپ میکنم، ادیتوری میکنم، هر کار که بشه چون دفترم بازه اما شما انتشار گردون رو توقیف کردین.»
«خب فکر میکنی چرا توقیف شده؟»
«همکاران شما از من میپرسن چه جوری و با چه پولی این مجله رنگارنگ را منتشر میکنم؟»
«این سوال من هم هست.»
«مجله روی پای خودش ایستاده، ۲۲ هزار تیراژ داره.»
«چند سالته؟»
«سیوسه.»
«این چیزهایی که درباره شما در روزنامهها مینویسن، من فکر کردم بالای ۶۰ سال رو داری.»
آنوقت در کامپیوتر پروندهام را نگاه کرد و گفت: «عجیبه! خیلی عجیبه! لک توی پروندهات نیست.»
گفتم: «میدونم. من حتی سمپات کسی یا چیزی نبودهام.»
با حیرت خیرهام شد: «حتی خانمبازی هم نکردهای؟»
گفتم: «نه! من زن و سه تا دختر دارم.»
به پشتی صندلیاش تکیه داد با لبخند نگاهم کرد. یک لحظه فکر کردم عجب آخوند خوشسیما و خوشتیپی است. گفت: «پریشب در قم منزل یکی از علما، آقای فاضل میبدی بودم. قسمتی از کتاب «سمفونی مردگان» شما را خوندم. میخواستم ازش بگیرم، دیدم براش امضا کردی. بهم نداد. دلم میخواد بخونمش.»
اتفاقاً نسخهای از چاپ سوم رمان در کیفم بود. گذاشتم روی میز. دست به جیب برد که پولش را بپردازد. گفتم: «قابلی نداره» گفت: «نه این میز، میز خطرناکیه. میز قضا و قدر!» و خندید: «باید پولشو بپردازم، شما هم باید بگیری.» ۳۰۰ تومان را روی میز گذاشت و گفت: «تعجب میکنم! چرا این قدر راجع به شما بد مینویسن؟ امکانش هست فوری کلیه گردونها رو به من برسونید تا شخصاً مطالعه کنم و تصمیم بگیرم؟»
گفتم: «با کمال میل. فردا براتون میارم.»
گفت: «نه! فردا دیره. همین حالا!» و تلفن روی میزش را طرف من گذاشت: «زنگ بزن بیارن فوری!» و بعد خواست که ناهار بمانم. تشکر کردم، یک دوره گردون از شماره ۱ تا ۲۰ را به دستش دادم و خداحافظی کردم. حدود یک هفته بعد، پرونده من از دادستانی انقلاب «عدم صلاحیت» خورد و به دادگستری ارجاع داده شد و گردون در هیات منصفه تبرئه شد
👌 #محرمانه کانال حرفهایها
http://eitaa.com/joinchat/361299968Ca15e2013ea
محرمانه را به دیگران هم معرفی کنید
🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
محرمانه ⭕️ وقتی رئیسی به داد عباس معروفی رسید #عباس_معروفی، یکی از نویسندگان مشهور کشور و مدیر مجله
💢کانال بسیار پرباریست توصیه اکید میکنم مطالب این کانالو دنبال کنید
پ.ن:این ریپلای تبادل نیست
🔴سیاست خارجی ورشکسته
همتی گفته پول صادرات نفت به ژاپن به کالا و اقلام بشردوستانه تبدیل شده و از این طریق به ایران برمیگرده!
نفت صادر کنیم بجاش یه مشت اقلام مصرفی از اینور اونور وارد کنیم و بعد بهش افتخار هم بکنیم!
#ظریف بماند یا نماند، سیاست خارجه این دولت ورشکسته شده!
#ظریف
#استعفای_ظریف
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
اینیستاگرام ما👇
https://www.instagram.com/axneveshtesiyasi
توییتر ما👇
https://twitter.com/axneveshtesiyas?s=09
اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
چرا اینقدر برای آقای جنتی جک می سازند⁉️
چون...
1. فقط آیت الله جنتی است که ۴۰ روز روزه نذر میکند که پسر مفسدم دستگیر و اعدام شود و مثل بعضی از بزرگان به خاطر پسرش به زمین و زمان تهمت نمیزند و وقتی پسرش اعدام میشود خم به ابرو نمی آورد✳️
۲. فقط آیت الله جنتی است که نوه اش را برای شهادت تربیت میکند و شهادت آصفش را جشن میگیرد✳️
۳. فقط آیت الله جنتی است که وقتی پسر دیگرش علی جنتی در وزارت ارشاد خرابکاری میکند نه تنها از او دفاع نمیکند بلکه سخت ترین انتقادها را به او روا می دارد✳️
۴. فقط آیت الله جنتی است که اینبار در اوج پیری و تنهائی
بدون همسر
بدون پسران
و بدون نوه
و بدون حزب و باند و مافیا
میتواند به آقابالاسرها و آقازاده ها انتقاد کند
چون پرونده خودش پاک است✳️
۵. فقط آیت الله جنتی است که یار بی یار امام خمینی و امام خامنه ای است✳️
۶. فقط آیت الله جنتی است که بعد از اینهمه جک و تهمت حداقل ابروهایش را بالا نمیاندازد و به جای اینکه مثل بعضی ها همه ی امکاناتی که در اختیار دارد و میتواند داشته باشد را برای پاسخگویی به منتقدان یا انتقاد از منتقدان و یا حتی فراتر از آن تهمت زدن به منتقدان و جنگ با منتقدان به خط نمی کند✳️
۷. فقط آیت الله جنتی است که می تواند شجاعانه در تریبون نماز جمعه از اعدام موسوی و کروبی و خاتمی سخن بگوید...✳️
۸. فقط آیت الله جنتی است که می تواند در میان تمسخر و خنده های فرمانداران دولت روحانی سخن بگوید و مذاکرات هسته ای را وسیله ی براندازی بداند...✳️
۹. فقط آیت الله جنتی است که می تواند قید جایگاه علمی خود (که در حد مرجعیت است) را بزند و در شورای نگهبان مقابل لیبرال ها و متحجرین بایستد و فحش بخورد...✳️
منبع:سایت هم میهن
آری برای اینها است که برای #عمار_انقلاب جُک و لطیفه میسازند.
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
5.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌خودسوزی یک ایرانی در کمپ نائورو* استرالیا به روایت ای بی سی نیوز:
❌پناهجوی ایرانی به نام امید در نائورو از نامیدی و عصبانیت خودش را سوزاند.
سه سال شده بود که امید با همسرش و دوستانش را در نائورو در کمپ بازداشت شدند.
ای.بی.سی. با یه شاهد صحبت کرد و ماجرای این حادثه را اینگونه توضیح داد:
"امید در حال ملاقات با اعضای UNHCR سازمان ملل خیلی عصبانی و پریشان شد [تلاش می کرد که اثبات کند شرایط انسانی زندگی در آنجا وجود ندارد و فایده ای نداشت] و خودش را سوزاند. هیچکس کمکش نکرد، هیچکس آمبولانس درخواست نکرد، فقط به پلیس زنگ زدند و فرار کردند.
دکترها نمی دانستند چه کار کنند، امکانات مناسب برای کمک کردن به او نداشتند."
بالاخره امید را به بیمارستان بردند، ولی متاسفانه نتوانستند سوختگی درجه ۳ اش را کمک کنند و از دنیا رفت.
* نائورو جزیره کوچکی است نزدیک استرالیا که چند سال است پناهندگان را حتی برای کمپ اجازه نمی دهند وارد استرالیا شوند و داخل جزایر مشابه در شرایط بسیار بد چند سال نگهداری می کنند.
#شهر_فرنگ
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI