فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یعنی هزاربارم این کلیپ رو ببینم، بازم سیر نمیشم
امیر بی گزندی تو 😍❤
به کوری چشم دشمنان
#لبیک_یا_خامنه_ای…
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
⭕️سخنان مهم امام خمینی(ره) که این روزها باید برای عدهای از مسئولین دوباره پخش شود:
گمان نکنید از غرب برای ما تحفه میآورند. گمان نکنید چیزی میآورند که ما را مترقی کنند. غرب تا ما را سطح پایین نگه ندارد، نمیتواند از ما استفاده کند. هر امری آنها برای ما بیاورند، امر_استعماریی است. همه چیز را طوری میخواهند که برایشان نافع باشد و ما تسلیم آنها باشیم.
#پالرمو #cft
#برجام
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
اینیستاگرام ما👇
https://www.instagram.com/axneveshtesiyasi
توییتر ما👇
https://twitter.com/axneveshtesiyas?s=09
اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
⛔️ مخالفت حضرت امام با قائممقامی آیتالله منتظری
📺 خلاصهای از آنچه در قسمت اول مستند ویژه روایت رهبری منتشر شد
🔻 ساعت ۱۰ و ۲۳ دقيقه شبانگاه ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ امام خمینی رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی چشم از جهان فرو بسته است. روز بعد، ساختمان سابق مجلس شورای اسلامی، به محل برگزاری یکی از سرنوشت سازترین جلسات تاریخ انقلاب بدل می شود، بحثها از ساعت ۳ بعداز ظهر روز ۱۴ خرداد شروع می شود. ساعت ۳ بعدازظهر، جلسه رسمی خبرگان رهبری فقط با حضور اعضای این مجلس آغاز میشود.
🔹 آیت الله مشکینی رییس جلسه، ابتدا تسلیت میگوید و سپس به واقعهی اخیر اشاره می کند، واقعهای که کمتر از دو ماه و نیم گذشته رخ داده و مستقیما با سرنوشت رهبری آینده گره خورده است، ماجرای آقای منتظری که برای سالهای اخیر در فضای رسانهای کشور به عنوان قائم مقام رهبری مطرح شده بود. اما چند ماه اخیر رابطه آقای منتظری با امام و انقلاب دچار تنش بوده است.
🔸 و حالا در میان گفتگوهای خبرگان رهبری، بحث پذیرش استعفای آقای منتظری از رهبری آینده نظام، نخستین گام جلسه سرنوشت ساز خبرگان رهبری به سوی آینده نظام و انقلاب اسلامی است.
📺 فیلم کامل قسمت اول مستند را از اینجا ببینید👇
http://farsi.khamenei.ir/video-content?id=41750
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
♻️ مرکز خرید ساناسنتر فرمانیه متعلق به #مطهری_اصل، مالک شهرک #باستی_هیلز #لواسان است که با تغییر کاربری یک باغ در خیابون اندرزگو سر برآورد.
🔰دومدلِ یک شبه پولدارشدن را یاد بگیریم:
- خرید باشرایط خاص سهام یک #پتروشیمی
- تغییر کاربری زمینهای کشاورزی و باغات به مسکونی-تجاری
باکمک سرویسدهندهها البته!
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
10.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تودهنی محکم 20:30 امشب به علی مطهری که می خواهد امام خمینی را هم تحریف کند
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✴️ اقوام رئیسجمهور در این سالها به چه مشاغلی رسیدهاند؟
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
❤️ عاشقانه های شهید امین کریمی
دلمـ💔 تنــگ است
برای یک " #دلتنگے "
ازجنس جا مانـدن😔
که درمانش " رســیدن💞 " باشد
رسیدن به قافله ی
یارانے سفرڪرده
#دلتنگ_شهادت🌷
#شهید_امین_کریمی
🌹همیشه دوستت دارم ای شهید🌹
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
اینیستاگرام ما👇
https://www.instagram.com/axneveshtesiyasi
توییتر ما👇
https://twitter.com/axneveshtesiyas?s=09
اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
🔹 #او_را ... 16 صبحونمو خوردم و به اتاق برگشتم. سه تماس از دست رفته از عرشیا داشتم📱 شماره مرجانو
🔹 #او_را ... 17
شب حسابی به خودش رسیده بود.
البته منم کم نذاشته بودم،اونقدری که همه با چشمشون دنبالم میکردن...
شب هر دومون از خودمون گفتیم.
عرشیا تا میتونست زبون ریخت و منو خندوند😂
واقعاً چهره جذابی داشت...
چشمای طوسی،
موهای مشکی که همیشه،یه حالت خیلی شیکی بهشون میداد،
بینی باریک و بلند و ته ریش
یه چهره ی مردونه و جذاب...
با این حال به پای خوشگلی و جذابیت من نمیرسید...😌
عرشیا اونقدر اون شب صحبت کرد که حتی اسم بچه هامونم مشخص کرد!!
قبل خداحافظی یه جعبه کوچیک و خوشگل گذاشت جلوم.
-این چیه؟؟
-یه هدیه ناقابل برای باارزش ترین فرد زندگیم...🎁
-یعنی برای من؟؟😳
-مگه من باارزش تر از توهم تو زندگیم دارم عروسک؟؟😉
-وای ممنونم عرشیا...
-قابل شمارو نداره خانومی😉
حالا نمیخوای بازش کنی؟؟
-چرا😉
با دیدن گردنبند برلیان ظریف و خوشگل داخل جعبه چشام برق زد😍
-وااااایییی....
عرشیا...این برای منه؟؟؟
چقدرررر نازه....
وای ممنونم...
-خواهش میکنم عزیزم...
قیمتش یه بوس میشه😉
-بی ادب لوس😠
نخواستم اصلا...
-شوخی کردم بابا....
یعنی تو یه بوسم نمیخوای به ما بدی؟؟؟
-عرشیا!یادت نره که این رابطه،کوتاه مدت و امتحانیه😡
-باشه بابا...نده...فقط با این حرفات دلمو نلرزون...
لطفا😞
-تقصیر خودته...
کی تو دیدار اول چنین حرفی میزنه؟؟
-بله ببخشید... 😔
-خواهش میکنم حالا☺️
ممنون،خیلی خوشگله...
فقط داره دیرم میشه،
ممکنه بابام توبیخم کنه.
دیگه باید برم.
-چقدر زود😞
باشه عزیزدلم...
کاش حداقل ماشین نمیاوردی،خودم میرسوندمت...
-نه ممنون.
زحمتت نمیدم...
بابت امشب ممنونم.
خداحافظ👋
-من از تو ممنونم که اومدی خانومی...
دوستت دارم ترنم...
خداحافظ گل من👋💋
از پیش عرشیا که برگشتم حالم خوب بود،چند روزی شارژ بودم...
تا اینکه رفتم سراغ دفترچم...
"محدثه افشاری"
🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
🔹 #او_را ... 17 شب حسابی به خودش رسیده بود. البته منم کم نذاشته بودم،اونقدری که همه با چشمشون دنب
🔹 #او_را ... 18
دفترچه رو باز کردم و نوشته هامو خوندم،
آخرین نوشتم نیمه تموم مونده بود...
همون روزی که رابطم با عرشیا شروع شد،میخواستم راجع به زندگیم بنویسم که با زنگ عرشیا نصفه موند...
حالا همون زندگی رو داشتم+عرشیا ✅
دوباره رفتم تو خودم...
انگار آب داغ ریختن رو سرم...
هرچی مینوشتن،
هرچی میگشتم،
هرچی فکر میکردم،
هیچی تو زندگیم بهتر نشده بود❌
فقط عرشیا حواسمو از زندگی پرت کرده بود✅
همین...
هیچی به ذهنم نرسید،جز حرف زدن با مرجان.
-الو مرجان
-سلام ترنم خانوم!
چه عجب یاد ما کردی!
-ببخشید... سرم شلوغ بود!
-سر تو قبلاً هم شلوغ بود اما باز یه یادی از رفیق قدیمیت میکردی!
اما انگار یار جدیدت کلا وقتتو پر کرده😉
-لوس نشو مرجان😏
خونه ای؟
میخوام بیام پیشت...
نیاز دارم باهات صحبت کنم.
-دوباره چت شده میخوای ناله هاتو برام بیاری؟؟
-مرجان...خونه ای؟؟؟
-الان که نه،
ولی تا دوساعت دیگه میرم خونه.
اون موقع بیا😉
-باشه.
کاری نداری؟؟
-فدای تو...
بای
تا یه سیگار بکشم، یکم قدم بزنم و یه دوش بگیرم،یه ساعت و نیم گذشت.
حاضر شدم و راه افتادم سمت خونه مرجان.
سر کوچشون بودم که دیدم داره میره سمت خونه.
یه بوق زدم تا متوجه شه پشت سرشم.
-عه،سلام...
چه به موقع رسیدی
-سلام، میخوای دیگه نریم خونه؟
سوار شو بریم پارکی،جایی...
-هرچند خسته ام اما هرچی تو بگی😉
سوار شد و رفتم سمت بوستان نهجالبلاغه 🌲🌳
خیلی این پارکو دوست داشتم،
کلی خاطره ازش داشتم...
دو تا بستنی گرفتیم و نشستیم رو نیمکت.
-خب؟
باز چته؟
نکنه این بار صدای به دخترو از گوشی عرشیا شنیدی؟😂
-خیلی مسخره ای مرجان...
منو نگا که اومدم با کی حرف بزنم!!!
-خب بابا قهر نکن...
میدونی که شوخی میکنم،چرا بهت برمیخوره؟؟
بگو عزیزم،چیشده؟
-مرجان...
من...
حالم خوب نشده...
حتی با وجود عرشیا هم زندگیم همونجوری مسخرست...
-خب؟
-ببین عرشیا فقط تونسته حواس منو از زندگیم پرت کنه،
وگرنه هیچ تغییری برام به وجود نیاورده...
-میخوای چی بگی؟؟
-فقط سعید میتونست زندگی منو قشنگ کنه💕
-سعیدم نمیتونست...
-چی؟کی گفته؟
من با سعید حالم خوب بود...😢
-یکم عقلتو به کار بنداز!
تو از اول همینجوری بودی!
سعیدم مثل عرشیا فقط حواستو پرت کرده بود!😒
مثل من که بهزاد،کامران،شهاب،ایمان،سروش و...همه شون فقط حواسمو از زندگی پرت میکنن....
-یعنی چی؟
-تو با سعید احساس خوشبختی میکردی؟
-خب آره!
-پس چرا دم به دقیقه کارت رپ گوش دادن و گریه های شبانه بود.
پس چرا گاهی با قرص خوابت میبرد؟؟
-خب بخاطر مشکلاتی که تو زندگیم دارم...
-بعد سعید چرا حالت بد شد؟
-همون مشکلات+تنهایی+خیانت دیدن
-خب الانم با وجود عرشیا همون دو تا چاله ی آخری برات پر شده!
اون چاه هنوز سر جاشه!!
-تو اینا رو از کجا میدونی؟؟
-چون منم تو همون لجن دست و پا میزنم!!
-پس چرا حالت همیشه خوبه؟😳
-نیست،فقط سعی میکنم بهش فکر نکنم.
از یادم میبرمش تا اذیتم نکنه!
ولی تو همش داری بهش فکر میکنی!😒
بخاطر همینم عذاب میکشی!
-خب آخه من نمیتونم مثل تو باشم!
من رو بی هدف بودن آزار میده!
-پس اینقدر آزار بکش تا دق کنی!
کدوم هدف؟؟
ما همه تو این دنیا تو لجن دست و پا میزنیم!
هیچکس خوشبخت نیست!
همه فقط اداشو درمیارن!
اینقدر تو مخ تو فرو کردن پیشرفت هدف ترقی،که باورت شده این دنیا جای رشده!!😏
اینجا هیچی نیست جز یه صحنه تئاتر و ما هم همه عروسک خیمه شب بازی!!
حرفای مرجان مثل پتک کوبیده میشد رو سرم!
حالم داشت بد میشد...
بلند شدم و مرجانو رسوندم خونش و خودمم رفتم خونه...
"محدثه افشاری"
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI